جرس: رضا خندان همسر نسرین ستوده که به همراه دو فرزند خردسالش به جرم داشتن دفترچه ساعتها بازداشت بود می پرسد: چرا و به چه جرمی دو تا بچه را اینقدر از حضور مادر محروم می کنند؟
رضا خندان همسر نسرین ستوده در صفحه فیس بوک خود اعلام کرد روز یکشنبه ۱۶ مرداد مسولین زندان اوین نه تنها از ملاقات حضوری بچهها جلوگیری کردند بلکه کل خانواده را به همراه خواهر نسرین ستوده تاعصر بازداشت کردند.
نسرین ستوده که از ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ در بازداشت است، در دادگاه به جرم “اقدام علیه امنیت ملی، تبانی و تبلیغ علیه نظام و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر” به تحمل ۱۱ سال حبس تعزیری، ۲۰ سال محرومیت از وکالت و ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده است.
این حقوقدان و فعال حقوق بشر طی این یک سال تحت شدیدترین فشارهای روحی و روانی قرار گرفت و بارها از ملاقات با فرزندان خردسالش محروم شد اما همچنان پای اعتقادات خود ایستاده است.
وی که وکالت بسیاری از زندانیان جریانات پس از انتخابات را به عهده داشت در آستانه برگزاری دادگاه برای تعلیق پروانه وکالت اش در نامه ای به همسرش می نویسد: من چه پروانهی وکالت داشته باشم یا نداشته باشم به احکام ناعادلانهی آنها معترضم. میخواهند دادگاهی برپا کنند تا پروانهی وکالتم را ابطال کنند. البته پروانهی وکالتی دارم که سعی کرده بودم ضمیمهی شرافتم باشد. اگر روزی پروانهی وکالت را حکومتی از من بگیرد، شرافتم را که با هیچ حکمی نمیتواند بگیرد. همان مرا بس. تا زمانی که این احکام غیر عادلانه به حیات خود ادامه میدهد و تا زمانی که دادگاه انقلاب به صدور احکام اعجاب انگیز خویش ادامه میدهد، عزیزم، من بیپروانهی وکالت یا با پروانه، به این احکام معترضم.اعتراض به احکام ناعادلانه نیاز به پروانهی وکالت ندارد. به آنها بگو پروانهام را از من بگیرید، عدالت را نه؟
رضا خندان همسر نسرین ستوده در گفتگو با خبرنگار کلمه می گوید: من ذره ای انتظار ندارم تفاوتی قائل شوند بین همسر من و بقیه ی زندانی ها اما از همکارانشان و وکلای کانون وکلا شنیدم که بازداشت یک وکیل اداب و رسوم خاصی دارد. یعنی اینها میگویند قاضی و وکیل دو بال فرشته ی عدالت هستند وقتی با اینها برخورد می شود قوانین و مقررات حکم می کند شان وکیل و قاضی حتی اگه ثابت شده باشد که مجرم است در مراحل بازداشت و بازجویی رعایت شود.
روز گذشته دو فرزند خردسال رضا خندان و نسرین ستوده در راهروهای دادسرا و زندان تجربه های تلخی داشتند. تجربه هایی که محتوای تاریخ قضاوت را در کشورمان می سازد.
متن کامل گفتگوی با رضا خندان همسر نسرین ستوده بشرح زیر است:
ممکن است توضیح دهید دیروز حین ملاقات چه مشکلی برایتان ایجاد شد؟
من و خانواده ام سرگرم گفتگو با همسرم بودیم که ناگهان یکی از مسئولان زندان آمد و دستش را از بین من و دخترم دراز کرد و سعی داشت دفترچه یادداشت من را که مطالب شخصی خودمان مثل سفارش هایی که خانومم میدهد و من در آن می نویسم را بدون هیچ دلیلی از ما بگیرد.
ایشون سعی داشت دفترچه ی من را به طرز غیر عادی و زننده ای از دستان ما بیرون بکشد و من مقاومت کردم و دفترچه را به وی ندادم. مسئواین هم در واکنش به برخورد من همه ما را، خانوادگی، بازداشت کردند و گفتند که حق ندارید از اینجا بیرون بروید تا دفترچه را بدهید و بعد از مدت کوتاهی کیف خواهر خانم ستوده هم به لیسا درخواست برای بازرسی هایشان اضافه شد.
به لحاظ قانونی شما اجازه داشتید که دفترچه یا کیف همراه داشته باشید یا مخفیانه وارد کرده بودید؟
من غیر قانونی دفترچه را آنجا نبرده بودم و این کاملا قانونی است و منعی ندارد. همه ی ملاقات کنندگان همراه با خود نه فقط دفترچه که، تلفن و کیف و همه چیز میبرند. اصلا بازرسی در ملاقات عمومی وجود نداره و همه مجاز هستند وسایل خود را همراه داشته باشند. من هم اولین بارم نبود همیشه می بردم. اصلا دفترچه و یادداشت کردن امر طبیعی است. زندانیان درخواست هایی دارند و ما برای پیگیری کارهایشان و درخواست هایشان ناچاریم که یادداشت کنیم ما آنقدر حضور ذهن نداریم که بتوانیم همه ی موارد را حفظ کنیم. مقاومت من به این دلیل بود که برای بازرسی وسایل شخصی ما باید حکم قضایی داشته باشید.
کودکان شما را هم همراه با شما به دادسرا منتقل کردند یا بچه ها را فرستادید منزل؟
همه ی ما را تا ساعت ۵ در راهروهای آنجا و در آن فضای پر تنش نگه داشتند. بچه های من خیلی آسیب دیدند. دخترم گریه می کرد و بدتر از همه این که این اتفاقات در مقابل چشم همسرم رخ داد. بعد هم ما را به دادسرای اوین منتقل کردند و با مسئولین دادسرا حرف زدیم و ساعتها آنجا منتظر نگه داشته شدیم و آنها همچنان اصرار داشتند به بازرسی بدنی و کیف و دفترچه یادداشت.
بالاخره دفترچه را تحویل مسئولان دادید یا خیر؟
البته من به عنوان نشان دادن همکاریم همان برگه را که یادداشت کرده بودم به آنها نشان دادم که همسرم ظرف خواسته بود و یه سری کارهای شخصی که گفته بود و من یادداشت کرده بودم. من آن برگه را کندم و به آن ها دادم که فکر نکنند چیز خاص خطرافرینی یادداشت کردم اما آنها قبول نکردند و می خواستند کل دفتر را ببینند. من هم به قاضی دفترچه را دادم که خود قاضی گفت این که چیزی ندارد و تعجب کرده بود از این همه جنجال.
برخورد ماموران با شما و فرزندانتان چطور بود؟
این چند ساعت خیلی پر تنش بود. بچه ها بین سربازها و در راه پله ها و راهروها اینطرف و آنطرف کشیده می شدند. ساعت ۳ و نیم بعد از ظهر پسرم در بغلم بود واقعا خیلی گرسنه شده بود و من هر چه به ماموران آنجا گفتم چیزی برای بچه تهیه کنین گناه دارد گوش کسی بدهکار نبود و دنبال کارای خودشان بودند.
تا ساعت ۵ که اونجا بودیم من بارها درخواست کردم که برای بچه ها غذایی تهیه شود و آنها طفره رفتند و نهایتا از یکی از سربازها خواهش کردیم یک بیسکویت برای بچه ها تهیه کند که به جای نهار بخورند و بیشتر از این اذیت نشوند.
بچه های من امروز خیلی اذیت شدند و من مطمئنم آسیبی که توی دادسرا و اوین دیدند به این راحتی ها ترمیم نخواهد شد.
نهایتا چه اتفاقی افتاد که رهایتان کردند؟
بعد از کلی رفتارهای ناشایست نهایتا از طرف دادسرا نامه ای نشانمان دادند که به آنها مجوز می داد ما و وسایلمان را بازرسی کنند. البته فقط یک نامه را نشانمان دادند ولی من به خاطر شرایط بچه ها پذیرفتم و اجازه دادم وسایلمان را بازرسی کنند و همانطور که مشخص بود چیزی پیدا نکردند که دال بر مجرمیت باشد و یا وسیله ای داشته باشیم که خلاف باشد. نهایتا ساعت ۵ ما را رها کردند.
مشخصا در سالن ملاقات یا قبل از ان مشکل خاصی با خانم ستوده ایجاد شده بود که چنین حساسیتی را ایجاد کرده بود؟
همسر من قبل از ملاقات وقتی فهمیده بود که ملاقات حضوری نیست در اعتراض تصمیم داشته که به سالن ملاقات عمومی نیاید اما چون بچه ها آمده بودند و نیامدن مادرشان اذیتشان می کرد به سالن امد اما گفت از دفعه ی بعد اگر ملاقات حضوری بچه ها را قطع کنند نمی آیم. نسرین با من صحبت از اعتصاب غذا کرد اما قطعی نگفت و نمی دانم با اتفاقی که افتاد چه کار خواهد کرد و تا هفته ی دیگر باید صبر کنیم. البته من همواره توصیه کردم که اعتصاب غذا نکند.
در حال حاضر شما خبر دادید به خانم ستوده که آزاد شده اید یا ایشان در نگرانی از وضعیت شما هستند؟
همان ابتدای این درگیری ملاقات تمام شد، صدا قطع شد و پرده ها پایین آمد و تا هفته ی دیگر روز ملاقات ما هیچ خبری از هم نداریم و قطعا نگرانی وجود دارد برایش. البته ایشون متوجه نشد که ما چند ساعت بازداشت بودیم مگر اینکه خود ماموران به او اطلاع دهند. ما هیچ ارتباطی تا یکشنبه آینده با ایشون نخواهیم داشت.
با توجه به اذیت شدن خودتان و خصوصا فرزندانتان و اینکه نهایتا مشخص شد شما هیچ خلافی مرتکب نشده بودید قصد شکایت ندارید؟
والا اگر بخواهم شکایت کنم باید به خودشان شکایت کنم. من قطعا با مشورت وکلای خودم اینکارو می کنم اگه لازم بود. اما به هر حال از خودشان به خودشان شکایت کردن را نمی دانم چه جوابی می دهد.
در واقع اقدام بعدی شما چه خواهد بود؟
من با وکلای محترم خودم و خانومم که لطف دارن همیشه مشورت میکنم و اگه لازم یا صلاح باشد شکایت خواهم کرد مگر اینکه مسئولین زندان دست از این رفتارها بردارند. تاکیدم الان روی ملاقات بچه هاست. به خاطر شرایط سنی و روحی خاصشان. ما از مسئولان انتظار داریم که به طور مرتب و با برنامه ملاقات حضوری وجود داشته باشد.
این خواسته ی زیادی نیست. من هیچ وقت نگفتم همسر من را آزاد کنید البته به شدت معتقدم که حقش هم هست ازادی اما حالا که اصرار هست ایشون را نگه دارند حداقل حقوقش را رعایت کنند.
فکر می کنید دلیل فشار مضاعفی که بر خانم ستوده وارد می شد از کجا ناشی شده؟
والا من هم نمیدانم. من ذره ای انتظار ندارم تفاوتی قائل شوند بین همسر من و بقیه ی زندانی ها اما از همکارانشان و وکلای کانون وکلا شنیدم که بازداشت یک وکیل اداب و رسوم خاصی دارد. یعنی اینها میگویند قاضی و وکیل دو بال فرشته ی عدالت هستند وقتی با اینها برخورد می شود قوانین و مقررات حکم می کند شان وکیل و قاضی حتی اگه ثابت شده باشد که مجرم است در مراحل بازداشت و بازجویی رعایت شود.
شهریور پارسال همسرم بازداشت شد و اولین ملاقات حضوری ما خرداد ماه امسال بود. دادستان یا مسئولان قضایی این حق را از ما دریغ میکردند و به ما ملاقات نمیدادند.
در تمام ایام عید نوروز هم هیچ ملاقاتی نداشتیم. عیدی که قاعدتا باید به خانواده ها مرخصی و ملاقت حضوری بدهند، ما حتی ملاقات کابینی هم نداشتیم. از ۲۶ اسفند تا ۱۹ فروردین هیچ ملاقاتی نداشتیم.
این مظلومیت بچه ها و فشاری که به خانواده ها می آید واقعا غیر قابل تحمل هست.
سخنی با مسئولین قضایی کشور دارید؟
حرف های من را مطالعه کنند اگر خلاف واقع گفتم بیایند و اعلام کنند. دلایل خود را بگویند و اعلام کنند که چرا و به چه جرمی دو تا بچه را اینقدر از حضور مادر محروم می کنند و در ایام عید از پشت دیوارهای شیشه ای هم حتی محروم بودند از دیدار مادر.
یک نکته هم باید یادآوری کنم. ما کم کم به سالگرد بازداشت همسرم نزدیک می شویم و این یعنی به سالگرد درگذشت پدرشون نزدیک می شویم. من می خواهم یاد اوری کنم که یکی از بزرگترین فشارهایی که همسر من همواره درباره ی آن حرف میزند این است که در سلول ناگهان به اوخبر فوت پدرش را داده اند بدون اینکه اجازه دهند در مراسم تشییع و ختم شرکت کند. این ماجرا فشار زیادی به همسرم وارد کرده و هنوز آزارش می دهد.