Search
Close this search box.

عباس معروفی در تیرگان: آزادی بیان کیفیت را هم با خود می‌آورد

امير مصدق کاتوزيان

با بازگشت عباس معروفی، ‌ بنیان‌گذار جایزه ادبی تیرگان، از تورونتو به برلین فرصتی فراهم شد که درباره نتیجه کار اولین دوره این جایزه با او گفت‌وگو کنیم.
این جایزه در جشنواره امسال تیرگان تورونتو به چهار برنده از میان ۲۶۰ شرکت‌کننده در رقابت‌های داستان کوتاه اهدا شد. در ایران چند سالی است که بنیادهای مستقلی مانند هوشنگ گلشیری و مدیا کاشیگر از اهدای جوایز ادبی پرهیز و دلیل آن را نازل بودن کیفیت ادبیات خلاقه منتشر شده اعلام کرده‌اند، امری که منتقدان ادبی علت اولش را تشدید سانسور توصیف می‌کنند که به گفته آنان باعث شده آثار خوب قلمی شده چاپ و منتشر نشود.
عباس معروفی همچنین بنیانگذار دو دوره قلم زرین گردون در دهه ۱۳۷۰ و یک دوره قلم زرین زمانه در دهه ۸۰ بود.

  • پیک فرهنگ: آقای معروفی، پیش از این که به برندگان اولین دوره جایزه ادبیات تیرگان بپردازیم، صحبت کنیم درباره این که این بار نورافکن بر روی ابراهیم گلستان فیلمساز و نویسنده افتاد. یک شرحی بدهید که ماجرا چه بود.

عباس معروفی: ‌ آقای ابراهیم گلستان یکی از نویسندگان دوران‌ساز ماست و یکی از نویسندگانی است که همیشه خودش را پنهان کرده. یعنی نویسنده‌ای که دوست نداشته عکس‌اش را بگیرند و دوست نداشته با او مصاحبه کنند. گاهی اوقات در رودربایستی مانده و این کار‌ها را انجام داده. سال‌ها برای دلش نوشته و برای دلش کار کرده و این در شخصیتش دیده می‌شود. ما دیدیم در کنار این برگزیدگان چه قدر زیباست که آقای ابراهیم گلستان را تقدیر کنیم و با یک تندیس تیرگان و دیپلم افتخار و ۹۰ شاخه گل سرخ به مناسبت نودمین سالگرد تولدش.

  • برندگان جایزه ادبی تیرگان چه کسانی بودند؟

برندگان جایزه… البته می‌دانید از بین ۲۶۲ نفر ۱۵ داستان برگزیده شد و به مرحله نهایی رسید که در یک کتابی به نام «داستان‌های تیرگان» منتشر شد و در مراسم هم این کتاب پخش شد.

خوشبختانه چهار نفرشان هم آنجا حضور داشتند. برنده اول فرامرز پورنوروز اهل ونکوور کانادا است و آمده بود و دیپلم و تندیس را به او دادم. بخش هیئت داوران را می‌خوانم: هیئت داوران با ‌‌نهایت خوشحالی ۱۵ داستان برگزیده را بدین شرح اعلام می‌دارد:

پسرجان عمر فریاد طولانی است، ‌ فرامرز پورنوروز، کانادا
وقتی همه خوابیده‌اند، ‌ آتوسا زرنگار‌زاده شیرازی،‌ ایران
هاسمیک، ‌ کافیه جلیلیان، کانادا
همه یک روز می‌میریم، ‌ علیرضا جاویدی، سوئد
همسایه، ‌ مهرداد شهابی، ‌ سوئد
شمشیر کافکا، خسرو منصف شکری، آلمان
گمشده، بابک رنجبر، ‌ ایران
تور عروسی، نازگل مومنی، کانادا
پیرو، ‌حبیب‌الله کلانتری، ‌ ایران
برای یک مشت حرف، شبنم کهن‌چی، ‌ ایران
دشمن، ‌زینب غلامی، ایران
ایستگاه محمودیه، مهدی پروین، ایران
سوزش زیر پلک‌ها، علی‌اکبر حیدری، ‌ایران
و دمیده شد در سور، یاسمن شکرگذار، ‌ایران
مکاسی،‌ بهزاد ناظمیان‌پور، ایران

این کل برگزیدگان مسابقه داستان‌نویسی تیرگان بود. جالب است که بگویم از بین برندگان یعنی از بین ۱۵ نفر ۹ نفرشان ساکن خارج‌اند و ۶ نفرشان از داخل‌اند. با این که ۶۵ درصد از شرکت‌کنندگان از داخل بودند، ولی بحث کیفیت که مطرح می‌شود می‌بینیم که ۹ نفر از خارج از ایران هستند و ۶ نفر از داخل ایران. ۹ نفر مرداند و ۶ نفر زن.

در کنار این ماجرا خود داستان‌ها را هم وقتی می‌خوانیم یک حال و هوایی از ایران و ایرانی چه در داخل و چه در خارج یک مجموعه از نبض وطن‌مان را به دست می‌دهد. رئیس خانه نویسندگان فرانسه در پاریس پذیرفت که این کتاب نبض ادبیات خلاقه امروز ماست. آن‌ها پذیرفتند که اسپانسر شوند [حمایت کنند] و ناشری پیدا کنند در فرانسه و این کتاب را به فرانسه ترجمه کنند و سال آینده منتشر کنند.

  • شما گفتید که تعداد بیشتری از کسانی که نوشته بودند در ایران بودند، ولی درست برعکس تعداد بیشتری از برندگان از خارج. آیا این که در خارج آزادانه‌تر می‌شود نوشت سهمی داشت در این که در ‌‌نهایت داستان‌ها به چه صورت دربیاید که بعد در موردش تصمیم گرفته شود؟

آزادی بیان همیشه کیفیت را هم با خودش همراه دارد. یعنی وقتی نویسنده دغدغه نداشته باشد برای خودسانسوری و حذف کردن، خود به خود ذهن و تخیل پرواز می‌کنند و آن چیزی را که دلش می‌خواهد می‌نویسد. اینجا خود این ماجرا نشان می‌دهد که در خارج از کشور یک بحث آزادی بیان مطرح بوده و این‌‌ رها بودن از فشار سانسور. چه بسا نویسندگانی از ایران داستان‌هایشان را فرستادند و چون خودسانسوری کردند، خودشان را حذف کردند، داستان‌ها رسا نبوده و بیانشان کافی نبوده. به هر حال نتوانستند منظور را برسانند. نتوانستند تصویرسازی کنند. من یادم هست که موقعی که ۲۴ ساله بودم یک کتاب بردم ارشاد برای مجوز. آن مسئول ارشاد به من گفت طبق فتوای امام خمینی تصویر کردن اندام زن ممنوع است. یا حرام است. تجربه‌هایی که ما داریم تجربه‌هایی است تلخ. مثلا من یک فیلمنانه نوشتم‌‌ همان سال‌های دهه ۶۰. مسئول قسمت سینمایی وزارت ارشاد به من گفت شخصیت تو منحرف است. تو باید این آدم را آدم درستی بسازی. آدمی که جبهه رفته باشد نماز بخواند. در آن سال‌ها ما این جوری زندگی کردیم. من تئا‌تر خوانده‌ام، ولی هیچ وقت نتوانستم تئا‌تر ببرم روی صحنه.

  • با توجه به این که خودتان این تجربه‌ها را داشتید آیا کسی که در ایران است این محدودیت‌هایی را که شما می‌گویید بوده و حالا با آن مواجه است، ‌ داستان فرستاده، ‌حق دارد موقعی که جایزه‌ها داده می‌شود به خودش بگوید که خیلی خب، از ده رانده و توی شهر مانده؟

طبیعی است. طبیعی است. وقتی داستان‌نویس‌های ما در ایران نشسته‌اند و حتی در مراسمی که مال خودشان است نمی‌توانند شرکت کنند… من شنیدم که خیلی از هنرمندان هم بازماندند از حضور در فستیوال تیرگان، بعضا تهدید شدند یا زیر فشار قرار گرفتند و نتوانستند بیاید… خب طبیعی است وقتی نویسنده در کشور ما زیر فشارهای گوناگون است و نشریه کافی وجود ندارد، حتی نشریه زردی که بتواند یک خبرسازی کند، ‌ نویسنده را بسازد،  شاعر را بسازد، دورانش را بسازد، ‌این چیز‌ها وجود ندارد. خب طبیعی است در آثار هم تاثیر می‌گذارد. توی نوشته تاثیر می‌گذارد، توی کیفیت تاثیر می‌گذارد. بخشی از ذهن نویسنده را معطوف می‌کند به این که من چطور با سانسور کنار بیایم.

  • از همین لحاظ هیئت داوران لابد این عاملی را که شما می‌گویید منظور کرده یا این که می‌بایست می‌کرده. زمان اعلام این که یک چنین جایزه‌ای هست گفتید نام داوران را اعلام نمی‌کنید که احیانا انتظاری ایجاد نشود و هیئت بتواند راحت‌تر بهترین‌ها را انتخاب کند. ولی حالا که دیگر مشخص است داوران چه کسانی بودند و معیار انتخاب داوران چه بود؟

اولا که معیار انتخاب داوران کیفیت کار بود. همیشه برای من مهم بود. در چهار دوره‌ای که جایزه ادبی مسئولیت یک چنین جایزه‌ای را داشتم، بیشترین توجه من معطوف به داوران بوده و فکر می‌کنم اعتبار یک جایزه به داورانش است.

امسال خانم منیرو روانی‌پور‌ که در آمریکا زندگی می‌کند، ‌ خود من بودم، به عنوان داور دیگری که در خارج هستم و دو داور در ایران داشتیم، ‌ یکی‌ دکتر بهرام مقدادی که استاد ادبیات تطبیقی است و ایشان دکترایش را از دانشگاه کلمبیا گرفته و یکی از چهره‌های شناخته شده است که کافکا‌شناس و هدایت‌شناس است و دیگری پیمان خاکسار است که از چهره‌های جوان مترجمان ایران است و آدمی است که انتخاب‌های دقیق داشته و ترجمه‌های بسیار خوب کرده. من ایشان را تا حالا ندیده‌ام ولی کار‌هایشان را خوانده‌ام. واقعا کار‌هایش قابل ستایش است و یکی از چهره‌هایی که در ترجمه و نقد آینده ما خواهد درخشید پیمان خاکسار خواهد بود.

یک چیزی که خیلی مهم بود در داوری این دوره این بود که نام نویسندگان را از روی داستان‌ها حذف کرده بودیم و کد داده بودیم. این بود که هیچ عاملی باعث نمی‌شد که مثلا یک پیش‌داوری وجود داشته باشد. بنابراین فقط داستان بود که برجسته می‌شد. خود داستان‌ها هم در یک مجموعه چاپ شده و گویای همین حرف است. یک چیزی را هم بگویم در کنار این داستان‌هایی که خوانده شد داستان‌هایی بود که با یکی دو حرکت می‌توانست برنده اول شود. من دلم می‌خواهد یک جوری به نویسندگان، به این ۲۶۰ نویسنده بگویم داستان‌نویسی یک دقت ویژه می‌خواهد. یک تسلط خاص می‌خواهد که امیدوارم این کار را انجام دهند و در دوره بعد با چهره‌ای تازه‌تر وارد شوند و بگویم همه این کارهایی که می‌کنیم فقط برای این است که از نویسنده در زمان حیاتش تقدیر کنیم و در کنار این ماجرا ادبیات خلاقه تولید شود. بهانه‌هایی بسازیم که داستان تولید شود. ما باید کاری کنیم که نویسندگان انگیزه پیدا کنند، ‌شور پیدا کنند. دلیل اصلی این کار‌ها به نظر من همین بوده.

رادیو فردا