صالح نیکبخت*
هنگامی که جنبش انقلابی ۲۵ژانویه مصر با رهبری جوانان آغاز شد، کسی تصور نمیکرد در مدتی کوتاه رییسجمهور بزرگترین و سرنوشتسازترین کشور جهان عرب یکی از قربانیان آن باشد. هرچند محاکمه او به عنوان رییسجمهوری مصر اولین محاکمه انقلابی از طریق سازوکارهایی قانونی آموزهها و پیامدهای فراوانی در جهان عرب و جهان اسلام و کشورهایی که با حکومتهای استبدادی اداره میشود، دارد؛ با این حال این دادرسی همچون اوضاع کنونی کشورهای سوریه، لیبی و یمن در فضایی از خشم و غضب و قهر تودههای مردم و به ویژه جوانان صورت میگیرد و اگر زنده بماند، شانسی برای تبرئه و حتی محکومیت به زندانهای کوتاهمدت نخواهد داشت. محاکمه او یکی از اهداف اولیه جوانان انقلابی بوده و شورای نظامی هم نتوانست آن را لاپوشانی یا از زیربار آن شانه خالی کند.
دستور کشتار انقلابیون در قاهره و حیفومیل اموال عمومی یا دستکم سکوت و بیتوجهی مسوول کشور در این موارد موضوعی نیست که توسط مردم فراموش شود؛ آن هم کسی که ۳۰ سال در این کشور حکومت کرده و در هیچ یک از افتخارات ارتش ملی و مردم مصر در چهار جنگ با اسراییل به عنوان نماد دفاع از ناسیونالیسم عرب به عنوان حیثیت اعراب نقشی نداشته است. در دوره ۳۰ ساله رهبری مبارک در مصر همچون دو کشور دیگر سوریه و اردن که کشورهای خطمقدم جبهه جنگ اعراب و اسراییل بودند، از جنگ رمضان (یوم کیپور یهودیان) در ۳۸سال گذشته حتی یک گلوله به سوی اسراییل شلیک نشده است. هرچند به نام مبارزه و مقابله با اسراییل از کمکهای سخاوتمندانه کشورهای نفتخیز جهان عرب هم برخوردار بودهاند.
در مقابل رهبران این کشورها در کشتار و سرکوب مردم کشور خود یا کشورهای همسایه و فلسطینیان آواره در این ممالک از هیچ جنایتی فروگذار نکردهاند. ماجرای سرکوب «سپتامبر سیاه» در اردن، کشتار مردم سوریه در ۱۹۸۲ و ماههای اخیر و کشتار مردم لبنان و فلسطینیان آواره در سالهای دهه ۸۰میلادی از حافظه تاریخی مردم منطقه پاک نشده است. ارتش مصر در دو جنگ ۱۹۵۶ و ۱۹۷۳ و دفاع از ملی کردن کانال سوئز و تخریب «دیوار بارلیو» و آزاد کردن صحرای سینا افتخاراتی در سابقه تاریخی خود دارد و اعضای شورای نظامی کنونی نیز به آن افتخار میکنند، ولی هیچ یک از ارتشهای سوریه و اردن نتوانستهاند در استرداد اراضی اشغالی این دو کشور در جنگ ششروزه ژوئن ۱۹۶۷ افتخاری به ثبت برسانند.
به همین جهت در زمان جنگ داخلی لبنان در سالهای ۱۳۵۴ و ۱۳۵۶ فلسطینیان و لبنانیها با طنز حسرتآمیزی شعار میدادند: «… شیر است در لبنان و موش است در جولان.» طرفه آنکه هیچ یک از رهبران کشورهای عرب از راه دموکراتیک انتخاب نشدهاند و به محض قبضه قدرت از طریق کودتاهای نظامی یا کودتاهای کاخی خود به دیکتاتورهایی تبدیل شدهاند که چون «حجاج بن یوسف» روی سلاطین و خلفای ستمگر را سفید کردهاند؛ جز موارد محدودی که به علت فوت، جابهجایی قدرت و سلطه دیکتاتورها صورت گرفته است در سایر موارد غالب این رهبران هم با کودتا برسرکار آمدهاند و هم با کودتا برکنار شدهاند. رییسجمهوران اینگونه کشورها به «دیکتاتوران مادامالعمر» تبدیل شده و حاضر به ترک قدرت نیستند. در حالیکه مردم کشورهای عربی که با نظام پادشاهی اداره میشوند، از آزادیهای اجتماعی و سیاسی بیشتری برخوردارند و تعارض مردم با حاکمیتها کمتر از کشورهایی است که اسما نظام جمهوری دارند. به همین جهت محاکمه دیکتاتور مصر درسهایی برای رهبران کشورهای عرب که هر هفته دهها نفر چون برگهای خزانزده در خون خود میغلتند، دارد.
همچنان که بهار عربی از تونس و مصر بیشتر و پیشتر این دو کشور را دربرگرفت، قطعا روی این دو کشور نیز زودتر اثر خواهد گذاشت. همچنان که به زودی سایر کشورها و از جمله کشورهای عرب آفریقا و آسیا و خلیجفارس را نیز دربرمیگیرد؛ زیرا دیکتاتورهای حاکم در کشورهای عربی دستاوردی ندارند که خود را از امواج انقلاب مردم مصون دارند. اگرچه تاکنون کوشش کمی به عمل آمده تا کارهای نیک دیکتاتورها (اگر باشد) و ستمگریهایشان ارزیابی و نوشته شود، ولی به گفته آن استاد فرزانه(۱) کردار نیک دیکتاتورها در مقابل زشتکرداریهای آنان آنقدر ناچیز است که حتی صفحه سنگ گور آنها را پر نمیکند. اما مشکل آنجاست که دیکتاتورهای ملول طبع، درازای تاریخ را فقط در عمر خود میبینند، نه از گذشته چراغی فرا راه آینده خویش میسازند و نه برای بعد از مرگ آیندهای میبینند.
آنان برخلاف ظاهر، گامهای لرزانی برمیدارند. درحالیکه نگاه به گذشته دور و گام نهادن در آنچه پیش رو است، استوار کردن گامها در جایگاهی بلند است که در آن به راحتی بتوان آینده را دید. به هر حال مبارک نه امید بازگشت و رهایی دارد و نه دیگر دیکتاتورها نیز میتوانند برای همیشه از خشم مردم فرار کنند.
هرچند دیکتاتورها همواره دوست دارند هر راهحلی را اگرچه به بنبست هم رسیده باشد، دوباره تجربه کنند؛ ولی تاریخ هرگز تکرار نمیشود و تکرار تاریخ به معنای بازگشت زمان سپریشده با تمام حوادث و شرایط است اما آنان چون در مقام فرمانروایی پیوسته اسیر توهمات اتوپیاگونه خویش هستند؛ هر بار که خود را در یک نقطه عطف مییابند، به شوخچشمی و خیرهسری که لازمه طبع مستبد ستمگران بیخرد است، خطاهای گذشته را با این پندار که چون از دست او صادرشده دیگر خطا نیست، از نو تجربه میکنند.
آنان تکرار خطا را تکرار تاریخ میپندارند. در عالم توهمات ناشی از بیخبری پیش خود چنین میپندارند که گویا آنها و عصری که در آن زندگی میکنند و در پایان خط سیر تاریخ قرار دارند. این غفلت یا تغافل گمراهکننده که مرگ و فنای احترازناپذیر لازمه طبیعت را هم از چشم ستمگران بیعقل دور میدارد آنان را بیش از حد مجاز و معقول، به زندگی متزلزل و بیثبات انسانی دلبسته و مطمئن میکند. با این حال گرچه راه رسیدن به آزادی دشوار و گذشتن از سد قدرت دیکتاتورها مشکل است، ولی به قول نلسون ماندلا آن رهبر جاودانه مردم آفریقا، ستمگران ماهیت مبارزه مردم را تعیین میکنند. حسنی مبارک نیز چون همه ستمگران خود ماهیت مبارزه مردم مصر را تعیین کرد و اکنون گروگان اعمال خویش است.
* وکیل پایه یک دادگستری
(۱) دکتر عبدالحسین زرین کوب
منبع: روزنامه شرق