آیت الله العظمی یوسف صانعی با بیان اینکه همیشه حقگویی و حقمداری با سختیهای بسیار همراه بوده است و حقایق اسلام و تشیع نیز با تحمّل سختیها و مرارتهای فراوان از سوی انسانهای آزاده به دست نسلهای بعد رسیده است، به نقل گوشههایی از ظلم و ستمهای روا داشته شده به پیروان امام علی (ع) پس از شهادت ایشان اشاره کرد و ظلمها، جعلها و دروغپردازیهای صورت گرفته در این دوره دربارهی امام و دیگران را یادآور شد.
به گزارش کلمه، این مرجع بزرگوار تقلید که در ایام ماه مبارک رمضان، همه روزه بعد از نماز ظهر و عصر به بیان آثار و برکات روزه داری و درسهای این ماه میپردازد، در یکی از این جلسات به بیان روایتی دربارهی دوران پس از شهادت امام و سیاستهای حکومت معاویه در آن زمان، که نام «امپراتوری ظلم و دروغ» بهحق شایستهی آن است، به نقل از کتاب «شرح نهجالبلاغه» ابنابیالحدید پرداخت.
پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیتالله صانعی، با وعدهی اینکه در روزهای آینده خلاصهی مطالب مطرح شده از سوی این مرجع تقلید را منتشر کند، متن این روایت را نقل کرده که ابتدا ترجمهی مشروح و سپس متن عربی آن را در ادامه میخوانید:
ابوالحسن علیبن محمدبن ابییوسف مدائنی در کتاب «الاحداث» نقل میکند که معاویه بخشنامهای برای همه کارگزاران خود صادر کرد که در آن، آمده بود: “ذمه من از هرکس که چیزی از فضائل ابوتراب (علیبن ابیطالب(علیهم السلام) و اهلبیت او را نقل کند، برداشته شده است.” و سخنوران در هرمنطقه بر منابر علی را لعنت میکردند و از او تبری میجستند و به او و افراد خاندانش دشنام میدادند.
در آن هنگام، گرفتارترین مردم، کوفیان بودند که در آن شهر، شیعیان از همه جا بیشتر ساکن بودند. معاویه زیادبنسمیه را به حکومت کوفه گماشت و بصره را هم ضمیمه آن کرد. او نیز -که به شیعیان آشنا بود و به روزگار حکومت علی(علیه اسلام) خود از آنان شمرده میشد- ایشان را بهسختی تعقیب کرد و آنان را زیر هرسنگ و کلوخ که یافت، کشت و شیعیان را به بیم انداخت؛ او دستها و پاها را میبرید و به دیدهها میل میکشید و آنان را بر تنهای درختان خرما بر دار میکشید تا جایی که ایشان را از عراق بیرون راند و پراکنده ساخت و در عراق هیچ شیعه نامآوری باقی نماند.
آن گاه معاویه به همه کارگزاران خویش در سراسر منطقه حکومتش نوشت: “گواهی هیچ یک از شیعیان علی و اهلبیت او را مپذیرید و نوشت: بنگرید که شیعیان و دوستان و هواداران عثمان را در منطقه حکومت خود و کسانی را که فضائل و مناقب او را نقل میکنند، گرامی دارید و به خود نزدیک سازید و جایگاه نشستن آنان را به خود نزدیکتر قرار دهید و آن چه را که هریک از ایشان روایت میکند، همراه نام خود و پدر و عشیره اش برای من بنویسید.” آنان نیز چنان کردند.
چون معاویه برای آنان نقدینه (پول) و جامه و پاداش و زمین میداد، در بیان فضائل و مناقب عثمان زیادهروی کردند و از ایشان میان عرب و موالی شایع شد و به سبب چشم و همچشمی برای رسیدن به دنیا و منزلت، در هرشهر و دیار، این موضوع رایج شد. آن چنانکه هیچ گمنام و فرومایهای که در فضیلت و منقبت عثمان روایتی نقل میکرد و پیش یکی از کارگزاران عثمان میآمد، نبود مگر اینکه نامش را در دیوان مینوشت و او را به خود نزدیک میساخت و شفاعتش را میپذیرفت؛ و مدتها چنین بودند.
معاویه سپس به کارگزاران خود نوشت: “حدیث درباره عثمان فراوان در هرشهر و هرسو پراکنده شده است. اینک چون این نامه من به شما رسید، مردم را به جعل روایت در مورد فضائل صحابه و خلفای اُولی(ابوبکر و عمر) فرا خوانید و هیچ خبری را که هرکس از مسلمانان درباره علی نقل میکند، رها مکنید مگر اینکه نظیر آن را برای صحابه بسازید و پیش من آورید که این کار برای من خوشتر و مایه چشمروشنی بیشتر من است و حجت و برهان ابوتراب و شیعیان او را بیش در هم میشکند تا آنکه مناقب و فضائل عثمان را روایت کنید.”
چون این نامه برای مردم خوانده شد، اخبار بسیاری که ساخته و پرداخته بودند و خالی از حقیقت بود، در مناقب صحابه منتشر شد و مردم در این مورد چندان کوشیدند که اندکاندک روی منابر گفته شد و به مکتبداران القاء میشد که بسیاری از روایاتی از این دست را به کودکان و پسربچهها آموزش دهند آنان نیز چنان کردند و همان گونه که قرآن را به آنان میآموختند، آن روایات را هم آموزش دادند. سپس کار به آنجا کشید که به دخترکان و زنان خدمتگزار و وابستگان خود نیز آموزش دادند و سالها بدین گونه گذشت.
معاویه سپس بخشنامهای به همه کارگزاران خویش در همه شهرها نوشت: “بنگرید در مورد هرکس که با دلیل ثابت شد علی و اهلبیت او را دوست میدارد، نامش را از دیوان حذف کنید و مقرری سالیانه و عطای او را ببرید. همراه این بخشنامه، نامه دیگری هم بود که: هرکه را به دوستی این قوم (علی و اهلبیت او) متهم میدانید شکنجه دهید و خانه اش را ویران سازید.”
بلا و گرفتاری در هیچ جا بیشتر و دشوارتر از عراق نبود، بهویژه کوفه، و چنان شد که مردی از شیعیان علی(علیه اسلام) اگر کسی پیش میآمد که به او اعتماد داشت او را به خانه و حجره خود میبرد و در خانه پس از آنکه او را سوگندهای استوار میداد، در حالی که از خدمتگزار و برده خود میترسید، راز و حدیث خود را به وی میگفت. بدین گونه بسیاری از احادیث مجعول(برساخته) و بهتان رایج و منتشر شد و فقیهان و قاضیان و والیان بر این روش بودند و از همه مردم، گرفتارتر به این شوربختی، قاریان ریاکار و سستبنیادهای فریبکاری بودند که خود را زاهد و خاشع نشان میدادند و برای بهرهگیری از والیان، احادیثی جعل میکردند. والیان هم جایگاه نشستن آنان را به محل خود نزدیک میساختند و به منزلت و اموال و املاک میرسیدند، تا آنکه این احادیث و اخبار به دست دیندارانی رسید که هرگز دروغ و بهتان را حلال نمیشمردند ولی چون گمان میکردند که آنها برحق و صحیح هستند، پذیرفتند و روایت کردند، و اگر میدانستند آن احادیث باطل است، هرگز روایت نمیکردند و به آن معتقد نمیشدند. کار همین گونه بود و چون حسنبنعلی(علیه اسلام)رحلت فرمود (به شهادت رسید) گرفتاری و فتنه افزون شد و از شیعه و آن گروه از مردم هیچ کس باقی ماند جز آنکه در زمین، سرگشته و بر جان خویش بیمناک بود.
متن عربی روایت:
و روى أبو الحسن على بن محمد بن ابى سیف المداینی فی کتاب ( الاحداث ) قال کتب معاویة نسخة واحدة الى عماله بعد عام الجماعة أن برئت الذمة ممن روى شیئا من فضل ابى تراب واهل بیته فقامت الخطباء فی کل کورة وعلى کل منبر یلعنون علیا ویبرءون منه ویقعون فیه وفی اهل بیته وکان اشد الناس بلاء حینئذ اهل الکوفة لکثرة من بها من شیعة على علیه السلام فاستعمل علیهم زیاد بن سمیة وضم إلیه البصرة فکان یتتبع الشیعة وهو بهم عارف لانه کان منهم ایام على علیه السلام فقتلهم تحت کل حجر ومدر واخافهم وقطع الایدى والارجل وسمل العیون وصلبهم على جذوع النخل وطرفهم وشردهم عن العراق فلم یبق بها معروف منهم وکتب معاویة الى عماله فی جمیع الافاق الا یجیزوا لاحد من شیعة على واهل بیته شهادة وکتب إلیهم أن انظروا من قبلکم من شیعة عثمان ومحبیه واهل ولایته والذین یروون فضائله ومناقبه فادنوا مجالسهم وقربوهم واکرموهم واکتبوا لى بکل ما یروى کل رجل منهم واسمه واسم ابیه وعشیرته . ففعلوا ذلک حتى اکثروا فی فضائل عثمان ومناقبه لما کان یبعثه إلیهم معاویة من الصلات والکساء والحباء والقطائع ویفیضه فی العرب منهم والموالی فکثر ذلک فی کل مصر وتنافسوا فی المنازل والدنیا فلیس یجئ احد مردود من الناس عاملا من / صفحة ۴۵ / عمال معاویة فیروى فی عثمان فضیله أو منقبه الا کتب اسمه وقربه وشفعه فلبثوا بذلک حینا . ثم کتب الى عماله أن الحدیث فی عثمان قد کثر وفشا فی کل مصر وفی کل وجه وناحیة فإذا جاءکم کتابی هذا فادعوا الناس الى الروایة فی فضائل الصحابة والخلفاء الاولین ولا تترکوا خبرا یرویه احد من المسلمین فی ابى تراب الا وتأتونی بمناقض له فی الصحابة فان هذا احب الى واقر لعینی وادحض لحجة ابى تراب وشیعته واشد علیهم من مناقب عثمان وفضله . فقرئت کتبه على الناس فرویت اخبار کثیرة فی مناقب الصحابة مفتعلة لا حقیقة لها وجد الناس فی روایة ما یجرى هذا المجرى حتى اشادوا بذکر ذلک على المنابر والقى الى معلمی الکتاتیب فعلموا صبیانهم وغلمانهم من ذلک الکثیر الواسع حتى رووه وتعلموه کما یتعلمون القرآن وحتى علموه بناتهم ونساءهم وخدمهم وحشمهم فلبثوا بذلک ما شاء الله . ثم کتب الى عماله نسخة واحدة الى جمیع البلدان انظروا من قامت علیه البینة انه یحب علیا واهل بیته فامحوه من الدیوان واسقطوا عطاءه ورزقه وشفع ذلک بنسخة اخرى من اتهمتوه بمولاة هؤلاء القوم فنکلوا به واهدمو داره فلم یکن البلاء اشد ولا اکثر منه بالعراق ولا سیما بالکوفة حتى إن الرجل من شیعة على علیه السلام لیاتیه من یثق به فیدخل بیته فیلقى إلیه سره ویخاف من خادمه ومملوکه ولا یحدثه حتى یاخذ علیه الایمان الغلیظة لیکتمن علیه فظهر حدیث کثیر موضوع وبهتان منتشر ومضى على ذلک الفقهاء والقضاة والولاة وکان اعظم الناس فی ذلک بلیة القراء المراءون والمستضعفون الذین یظهرون الخشوع والنسک فیفتعلون الاحادیث لیحظوا بذلک عند ولاتهم ویقربوا مجالسهم ویصیبوا به الاموال والضیاع / صفحة ۴۶ / والمنازل حتى انتقلت تلک الاخبار والاحادیث الى ایدى الدیانین الذین لا یستحلون الکذب والبهتان فقبلوها ورووها وهم یظنون انها حق ولو علموا انها باطلة لما رووها ولا تدینوا بها .
مأخذ: – شرح نهج البلاغة – ابن أبی الحدید ج ۱۱ ص ۴۴