Search
Close this search box.

راز ماندگاري نوانديشی ديني

ابراهیم یزدی

در جامعه در حال گذار سيطره مطلق‌بينی بيشترين آسيب را به روند طبيعي دگرگوني‌ها وارد مي‌كند

«مِنَ المؤمنينَ رِجال صَدَقوا ما عاهَدوُالله عَلَيه َفمِنهُم مَن قَضي نَحبَه وَ مِنهُم مَن يَنتظِر وَ ما بَدلوا تَبديلا» (احزاب:23)، از مؤمنان مرداني هستند كه به پيماني كه با خدا بسته بودند وفا كردند. بعضي بر سر پيمان خود جان باختند و بعضي چشم به راهند و هيچ پيمان خود را دگرگون نكرده‌اند.»

 

جامعه انساني، نظير يك رودخانه، پديده‌اي زنده، پويا و در حال تغيير و تحول تدريجي دائمي است، اما عناصر تشكيل‌دهنده رودخانه، مولكول‌هاي آب از اين ويژگي برخوردارند كه مي‌توانند خود را با دگرگوني‌هاي بستر رودخانه و شرايط متغير جو پيراموني سرما و گرما، تطبيق داده و به راه خود ادامه دهند، بدون آن‌كه در ماهيت وجودي آنها تغيير و دگرگوني رخ دهد. در جامعه بشري در حال تغيير و تحول نيز آداب و رسوم، زبان، هنجارهاي فردي و اجتماعي، متأثر از عوامل دروني و بيروني،‌ به‌تدريج دگرگون مي‌شوند. در شرايط عادي، اين تغييرات موجب دگرگوني در ويژگي‌هاي انساني اعضاي جامعه و هويت جمعي آن نمي‌شود، براي نمونه زبان يكي از عناصر كليدي ساختار فرهنگ جامعه است، اما تمام زبان‌ها دچار تغيير و تحول مي‌شوند. زبان انگليسي دوران شكسپير با زبان انگليسي رايج كنوني در انگليس تفاوت دارد و زبان فارسي رايج در عصر مشروطه با زبان متداول امروز متفاوت است، اگرچه زبان همان زبان فارسي است، اما اگر كسي متني را با زبان فارسي رايج صدسال پيش بنويسد نمي‌تواند با بسياري از مخاطبان خود پيوند و رابطه برقرار سازد. بسياري از علماي برجسته حوزوي برخي از آثار علمي خود را به عربي كلاسيك و مهجور نوشته‌اند. يك عرب‌زبان امروزي در فهم مطالب اين كتاب‌‌ها مشكل دارد. من شخصاً‌ اين تجربه را دارم كه برخي از آثار بزرگان حوزه، مانند اصل عربي «الميزان» مرحوم طباطبايي را به دوستان عرب‌زبان علاقه‌مند به مطالعه تفاسير علماي شيعه داده‌اند، اما آنها نتوانسته‌اند از آن استفاده كنند، زيرا به زبان عربي رايج امروزي نوشته نشده است.

جامعه انساني به‌ندرت بسته مي‌ماند. جامعه‌هاي بسته به‌تدريج پويايي خود را از دست مي‌دهند و مي‌‌ميرند. جامعه‌‌هاي انساني در تعادل،‌ تعامل و تفاهم دائم با يكديگر زنده مي‌مانند. فرهنگ‌ها مسري هستند و از يك جامعه به جامعه ديگر سرايت مي‌كنند. آنچه اين روزها به‌نام «تهاجم فرهنگي» عنوان مي‌شود، بروز و ظهور همان تقابل و تعامل فرهنگ‌هاست، كه موجب رشد و غناي فرهنگ‌ها مي‌شود. از درون اين تبادل‌‌ها و توسعه فرهنگي است كه تمدن‌ها سر برمي‌آورند. در اثر اين تبادل‌ها و تقابل‌ها، در آداب و رسوم رايج مردم اعم از ديني يا اجتماعي تغيير پيدا مي‌شود. تغيير در آداب و رسوم رايج ديني،‌ لزوماً در تعارض با ارزش‌ها و آموزه‌هاي ديني نيست.

جوامع اسلامي، از حدود 200ـ150 سال با يك تهاجم نظامي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي ازسوي كشورهاي اروپايي ـ غربي روبه‌رو شده‌اند. تهاجم يك نيروي قدرتمند بيگانه، در مرحله اول موجب جنبش بيداري مسلمانان شد. مسلمانان دريافتند كه «حراميان» به در خانه و اندرون ‌آنها يورش آورده‌اند. به‌دنبال اين بيداري احساس همگاني جديدي در ميان قشرهاي مختلف جامعه، بخصوص نخبگان پديد آمد مبني بر اين كه مسلمانان به يك خانه‌تكاني گسترده در باورها و رفتارهاي ديني خود نياز دارند. نخبگان دريافتند كه اگرچه مردم عموماً و بيشتر مسلمان هستند، اما از آموزه‌هاي اسلامي بسيار به دور مانده‌اند. اين توجه به پيدايش حركتي انجاميد به‌نام «احياي انديشه ديني» جنبش احياي انديشه ديني؛ واكنشي بود به تهاجم بيگانگان اولاً به سرزمين‌هاي اسلامي و ثانياً به باورها و رفتارهاي مسلمانان به نام اسلام.

در جنبش «احياي انديشه ديني» دو جريان متفاوت در كنار هم شكل گرفت؛ جمعي از نخبگان، راه برون‌رفت جامعه از وضع نامساعد و غيرقابل قبول را بازگشت به دوران گذشته دانستند، در درون اين جريان كه عموماً‌ به سلفيه معروف شدند، روندهاي متنوع و متفاوتي شكل گرفت كه تا به امروز ادامه دارد. طالبان و القاعده از يك‌سو، و وهابيت ازسوي ديگر معرف افراطي‌ترين گرايش سنت‌گرايان سلفي هستند.
افزون بر اين، جريان سنت‌گرا هر آ‌نچه را كه از طريق آداب و رسوم و هنجارهاي فرهنگي گذشته به نسل امروز رسيده است معادل اصل دين مي‌داند و ملاك قرار مي‌دهد يا بر اين باور است كه آن چيزي را كه در مقطعي تاريخي و در يك زماني در گذشته در ميان مسلمانان رواج داشته الگوي مطلوب است و به‌دنبال زنده‌كردن آن است و ايراد و اشكال به رفتارهاي رايج كنوني مسلمانان را فاصله گرفتن از همان آداب و سنن گذشته مي‌داند.

سنت‌گرايان همچنين به دو نص معتقدند؛ نص اول قرآن كريم است و نص دوم آثار علماي گذشته. در مواردي نص دوم، جايگاه رفيع‌تري پيدا كرده است. جريان ديگري كه در جنبش احياي انديشه ديني، در واكنش به وضع نامطلوب شكل گرفت، ‌پديده نوگرايي يا نوانديشي ديني شناخته شده است. نوگرايي ديني حل مشكل جوامع اسلامي را در بازگشت به قالب‌هاي رفتاري صدر اسلام نمي‌داند، بلكه در تفكيك قالب و محتواي رفتارهاي فردي و جمعي صدر اسلام و سنن گذشته و يافتن قالب‌هاي جديد متناسب با جامعه امروزين براي ارزش‌هاي محتوايي، مي‌داند. به عبارت ديگر نوگرايي ديني به دنبال فهم جديدي از متن و نص مقدس است. نص يك پديده غيرقابل تغيير است، اما فهم انسان‌ها در نص، هم متفاوت و هم متغير است. اين تفاوت در فهم نص، در طول تاريخ حركت اسلام در جوامع متفاوت قابل مشاهده است.

انسان به صفت انسان فرهنگ‌ساز است. وحي‌ الهي بر يك جامعه تهي و خالي از فرهنگ نازل نشده است. هنگامي كه وحي الهي بر جامعه‌اي فرود مي‌آيد (حركت عمودي)، نوعي هم‌كنشي ميان افراد و محتواي وحي مُنزَل با فرهنگ بومي جامعه صورت مي‌گيرد و فرآورده‌هايي را به‌وجود مي‌آ‌ورد كه اگرچه ويژگي و تازگي وحي الهي را دارند، اما در هر حال صبغه فرهنگ بومي را نيز به همراه دارد. هنگامي‌كه دين، از جمله اسلام در كانون اصلي نزول و شكل‌گيري خود به بيرون سرايت و گسترش پيدا مي‌كند، به هر جامعه جديدي كه وارد مي‌شود (حركت افقي) همكنشي جديد ميان ارزش‌ها و آموزه‌هاي ديني با عناصركليدي فرهنگ بومي صورت مي‌گيرد و فراورده‌هاي جديدي ساخته مي‌شوند كه هم ويژگي‌هاي محتوايي اسلام را دارند و هم ويژگي‌هاي فرهنگ بومي جامعه را. يك نگاه اجمالي به كشورهاي اسلامي، براي نمونه ايران، مصر و يا اندونزي و شمال آفريقا نشان مي‌دهد كه مردم اين كشورها، اگرچه بيشتر مسلمانند، اما فرهنگ ديني مردم براي نمونه در مصر و ايران يا در اندونزي متفاوت است. اين تفاوت نه‌تنها به آن جهت است كه اكثريت ايرانيان شيعه مذهب و مصري‌ها سني مذهبند، بلكه از آن جهت است كه فرهنگ ملي مردم مصر، كه ريشه در تاريخ آن جامعه دارد، با فرهنگ ملي و ريشه‌دار و غني ايرانيان متفاوت است، بنابراين فراورده‌هاي تعامل و همكنشي ميان نص ديني با فرهنگ بومي در اين دو جامعه متفاوت است. سنت‌هاي رايج ديني در ميان مردم مصر با ايرانيان، هم وجوه مشترك دارد و هم وجوه متمايز و متفاوت.

ازسوي ديگر، همان‌طور كه پيشتر اشاره شد، جامعه انساني پديده‌اي پويا و در حركت دائم است همان‌گونه كه تغيير و تحولات اجتماعي بر زبان ملي اثر مي‌گذارد، بر آداب و رسوم و هنجارهاي رفتاري فردي و جمعي تأثيرگذارند. تلاش و سعي نوگرايي ديني در فهم اين تغييرات و در بيان و ارائه ارزش‌هاي ديني به زبان رايج روز و متناسب با شرايط متحول جديد است.

فهم ما از هر متني، اعم از ديني يا غيرديني تابعي است از متغير تجربه و دانش در جنبش احياي انديشه ديني. سنت‌گرايان در معرفي دين و آموزه‌هاي ديني از زبان و منطقي مهجور و غيرمتداول استفاده مي‌كنند، زباني كه براي نسل كنوني نامفهوم است.

—ورود استعمار غربي به جوامع اسلامي، فرايند تغييرات و تحولات تدريجي طبيعي اين جوامع را به نفع استقرار سلطه خود، مختل ساخته است. افزون بر اين، تغيير و تحولات اجتماعي از يك جامعه به جامعه ديگر سرايت مي‌كنند. پيشرفت تكنولوژي بخصوص انقلاب الكترونيك، دنيا را به شدت تكان داده است. فرايند تغيير و تحولات در جوامع اسلامي پرشتاب، متلاطم و شديد شده‌اند. جامعه ايراني ما و بسياري از كشورهاي اسلامي در برخورد با فرهنگ و تمدن غربي دچار دگرگوني و دگرديسي‌هايي شده‌اند كه هويت ملي و مليت، ديانت و اسلاميت را به‌شدت به مخاطره انداخته است. جامعه ايراني ما در حال گذار تاريخي و بي‌سابقه از يك جامعه سنتي به جامعه‌اي جديد است. تمام ويژگي‌هاي يك جامعه انتقالي Transitional society را پيدا كرده است. اين فصل از تاريخ كشورمان كه با شورش تنباكو آغاز شده، هنوز به يك سرانجام و جمع‌بندي نرسيده است. در يك جامعه انتقالي، باورها و هنجارهاي فردي و جمعي شكل گرفته و به ارث رسيده از گذشته، روز به روز كمرنگ‌تر و بي‌رنگ‌تر مي‌شوند و اين در حالي است كه هنوز برآيند جديد و فراگيري كه جايگزين صفت‌ها بشود به‌وجود نيامده است، بنابراين هم تنوع و تضاد در رفتارهاي فردي و اجتماعي ديني و هم تشتت و پراكندگي در افكار و عقايد نخبگان، چه سنت‌گرا و چه نوگراي ديني و چه غيرديني چشمگير است. يكي از مهمترين مسائل جامعه در حال انتقال، همكنشي اعم از تقابل و تضاد يا تعامل و همگرايي ميان سنت و مدرنيته است؛ پديده‌اي كه در ايران از زمان قائم‌مقام فراهاني و اميركبير شروع شده و فرازهايي همچون انقلاب مشروطه، دوره 20 ساله حكومت پهلوي اول، جنبش ملي‌شدن نفت و حكومت پهلوي دوم را پشت سر گذارده است. انقلاب اسلامي 1357 اين فرايند را به نفع مدرنيته تغيير داده و روند تغييرات را تسريع كرده است.

در چنين شرايطي جريان نوگرايي ديني، عبور بهداشتي و سالم جامعه را رسيدن به يك اجماع نظري و عملي مي‌داند و براي تحقق آن، يك جو سياسي، اجتماعي و فرهنگي آزاد و آرام را ضروري مي‌داند. در جامعه در حال گذار نه مي‌توان با زور و به صورت فرمايشي از تغيير هنجارهاي سنتي جلوگيري كرد و نه هنجارهاي جديد با زور و دستوري شكل مي‌گيرند. در چنين جامعه‌اي سيطره انديشه‌ها، منش‌ها و روش‌هاي مطلق‌بين و مطلق‌خواه بيشترين صدمه و آسيب را به روند بهداشتي و طبيعي دگرگوني‌ها وارد مي‌كند.

طيف زيادي از نوگرايان ديني، جامعه بشري را يك پديده اجتناب‌ناپذير و خداخواسته مي‌‌دانند و نه‌تنها آن را به رسميت مي‌شناسند، بلكه به تساهل و تسامح در برابر دگرانديشان اعتقاد راسخ دارند. در تمام نوگرايان ديني، از طالقاني، بازرگان و دكترسحابي گرفته تا شريعتي و عزت‌الله سحابي، چمران و…، روحيه تساهل و تسامح چشمگير است. اين روحيه هم متأثر از فهم درست اين معماران نوگرايي ديني از آموزه‌هاي قرآني است و هم ناشي از فهم واقع‌بينانه از شرايط تاريخي جامعه گذار است.

افزون بر اين، در باور نوگرايان ديني، سنت‌گرايي هم مي‌تواند يك پديده بهداشتي باشد، به اين معنا كه در جامعه انتقالي، سنت‌هاي ريشه‌‌دار روز به روز بيشتر و بيشتر رنگ مي‌بازند. دامنه دگرگوني در باورها و هنجارهاي رفتاري بخصوص در عصر انقلاب الكترونيك و انفجار اطلاعات، در يك جامعه بسته و زورمدار ممكن است به نقطه دور و افتراق غيرقابل قبولي از ارزش‌هاي ملي و ديني برسد. بدون ترديد اين افتراق و جدايي چيزي نيست كه مورد قبول نوگرايان ديني هم باشد، دغدغه سنت‌گرايان هم علي‌الاطلاق همين است. در چنين شرايطي بايد محافظه‌كاران و سنت‌گرايان براي ايفاي نقش مثبت و متعادل برخورد كنند. فرايند دگرگوني‌ها بايد شرايط زمان را درك كنند و با قبول مقررات ناظر بر يك تعامل مدني به گفت‌وگو و همكنشي با نسل جوان و جديد بپردازند؛ گفت‌گويي نه از موضع زور و انحصار، بلكه از موضع تعامل مدني. در عصر انقلاب الكترونيك محافظه‌كاران در بسياري از جوامع، نگران زوال مباني ارزشي و محو تدريجي سرمايه‌هاي اجتماعي (Social Capital) هستند، اما در جامعه‌هاي پيشرفته محافظه‌كاران ياد گرفته‌اند كه چگونه با شركت در يك تعامل مدني بر فرايند دگرگوني‌ها اثرگذار باشند و آنها را متعادل كنند. تجربه نشان داده كه در بسياري از موارد سنت‌گرايان و محافظه‌كاران با اين نوع رفتارها توانسته‌اند، حمايت بيشتر مردم را به خود جلب كنند، اما در ايران هنوز محافظه‌كاران و سنت‌گرايان، واقعيت تكثر در جامعه انساني و بخصوص در جامعه انتقالي و ضرورت تعامل مدني را نپذيرفته‌اند.

—رمز ماندگاري نوگرايي ديني در بينش و منش معماران آن مي‌باشد. بازگشت به قرآن محور اصلي اين بينش است. نوگرايان ديني در بازگشت مسلمانان به قرآن نقش كليدي داشته‌اند، اما رمز ماندگاري نوگرايي ديني را نمي‌توان تنها در بينش و روش معماران نوگرايي ديني محدود كرد، ‌بلكه بايد به نقش تأثيرگذار منش آنها نيز توجه كرد. نوگرايان ديني، مانند هر گروه اجتماعي ـ سياسي ديگري در يك جامعه در حال دگرديسي در كنار دوستان، دشمناني هم دارند، اما دشمنان و مخالفان نوگرايان ديني، كم و بيش متفق‌القولند كه اين شخصيت‌ها، عناصري صادق، پاكباخته‌، بي‌ريا و سالم هستند. صفا و صداقت، تسامح و تحمل و همگرايي با حتي دگرانديشان، از صفات برجسته رفتاري اين معماران و مورد اعتراف دوست و دشمن است. در جامعه‌اي كه به دلايل گوناگون، صداقت و صفا و يكرنگي كيميا شده است و در روزگار غريبي فضايل اخلاقي، وجود اين اسوه‌ها و الگوها، براي نسل جديد و جوان از هر چيزي مهمتر، باارزش‌تر و مؤثرترست.
واكنش‌ جامعه ايراني به درگذشت عزيز باعزت ما، خود نشانه‌اي است از اين منش پيروزمند و راز ماندگاري جريان نوگرايي ديني معروف به «ملي ـ ‌مذهبي».

*منبع: چشم انداز ایران-شماره 68