Search
Close this search box.

مجلس صبح یکشنبه 06-06-90 ( اهمیت حفظ تعادل در جهان و اجتماع)

استفاده از حق هم باید متناسب با حق دیگران باشد و رعایت این مسأله را ما در قوانین اسلام می بینیم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

بیش از دو روز از ماه رمضان نمانده است. همه عمر ما هم دو روز است و به سهولت می شود فهمید که عمرما هم چه طور می گذرد.

حافظ می گوید:

بنشین بر لب جوی و گذرعمر ببین          کاین اشارت ز جهان گذرا ما را بس

البته او را بس. حافظ خودش گفته ما را بس، ما هم می گوییم او را بس، ولی ما را بس نیست.

متأسفانه، این نسل بشر، این نژاد بشر، یک کاری کرده که اگر نبود فرمایش پیغمبر که فرمود دیگر در امت من  بعد از این، وقایعی که یکباره همه را از بین ببرد، اتفاق نخواهد افتاد، ما می گفتیم  نزدیک است که حضرت نوح مجدداً بیایند- هر چند برای از بین بردن ما می آیند، ولی قدمشان روی چشم –  به هر جهت به قول قرآن (ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ… ) (1 ) فساد در دریا و زمین خشک ظاهر شده است.  ظاهر شد در واقع آنچه دست های مردم آن را کسب کرده اند، یعنی خدا خواسته است بگوید منت سر من فعلا” نگذارید( طلبکارنباشید)، خودتان هستید (كَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ…). حالا ما هر جا را نگاه کنیم آن فسادی که خدا گفته بر می گردد به نظر مردم، به کسب مردم.

خوب ما کشف کردیم که یک رگه ها و لایه هایی مثلا” در زمین دلیل  زلزله هاست، البته وجود این رگه ها  دلیل این نمی شود و باعث این نخواهد شد که هر چند یکبار به طور منظم زلزله بیاید، نه. حالا گفته اند، اینجایی که می نشینید، زیرش آتش است(آتشفشان)، باید مواظب خودتان باشید، حالا اون کسی که از آتش می ترسد، از آتش جهنم می ترسد، فکر خودش را باید بکند، و آماده رفتن شود. اگر با همه ی این چیزها ما توجه نکردیم و کسی از بین رفت، این در درجه اول خودش مسئول است و در درجه دوم آن سازمانی، دولتی که به اینها اجازه داده بیاید و اینجا منزل بسازد. البته اینجا نمی شود گناه مستقیمی را وارد کرد، آیه قرآن هم اگر دقت کنیم نمی گوید گناه دارد، می گوید (بِما كَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ… ). شاید (أَیْدِی النَّاسِ) چیز خوبی گیر ش آمده باشد.  تجربه می کند، آزمایشاتی می کند،  یک مرتبه یکی ازظرفهای آزمایشگاهیش می ترکد، عده زیادی مجروح و از بین می روند. این به واسطه آن چیزی است که بشر بدست آورده است. چه چیز بشر بدست آورده؟ بشر پیشرفت علم بدست آورده است. پس این هم به هر جهت (بِما كَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ…) است.

آنچه که از روی ، به اصطلاح – با نیت و هدف خدمت به خلق انجام بشود –  گناهی ندارد، ولی آنهایی گناه دارد که بدون توجه به آن هدف و حتی بر خلاف آن هدف کارهایی می کنند. الان، دنیا خودش دارد برای خودش چاه می کند، دارد خودکشی می کند، تقصیر ما هم نیست، ما بخواهیم یا نخواهیم همه دولت های دنیا، همه آنها این کار را می کنند. درست است، ما می گوییم، مردم چه تقصیری دارند؟ مردم تقصیرشان این است که چنین حکومت ظالمی در دنیا مثلا” دارند که این بازی ها را سر بشر می آورد. الان بحث بشر است، نه بحث یک جای خاصی.

تا یک قرن پیش، این بشر که حقی  نداشت! یک قرن پیش یک بنده خدایی پیدا شد گفت بابا، این بشر هم حقی دارد، حقوق این چیست؟  از آن زمان حقوق بشر پیدا شد. یک وقتی بود که بشر حقی نداشت، حالا که بشر حقی دارد مسئولیتش هم بیشتر می شود. چون بارها صحبتش را کردیم که حق و وظیفه یا حق و مسئولیت، کنش و واکنش هستند یا اگر دو روی یک سکه بگیریم، هر جا حقی هست وظیفه هم هست.  این امر و قاعده ، اول بار  البته از روابط شخصی مردم پیدا شد ولی حالا همگانی  و در همه جا هست.

علمای اخلاق حق مالکیت را مطرح کردند، مالکیت یعنی این  که یک خودکار که مال من است، من حق دارم بر آن، بر وجودش، بر نقل و انتقالش، بر استفاده از آن ، حق دارم.  آن حق، آیا به من اجازه می دهد که این را  مثل میخ  فرو کنم به بدن کسی؟ نه. استفاده از حق هم باید متناسب با حق دیگران باشد و رعایت این مسأله را ما در قوانین اسلام می بینیم .  در اسلام مثلا” می گوید که رعایت حقوق جامعه از هر چیزی واجب تر است. رعایت و حفظ حیات یک انسان  واجب تر از همه عبادات است که مثال زده اند که اگر کسی می خواهد نماز بخواند، نمازش هم دارد قضا می شود، یکی هم در رودخانه افتاده و می گوید آی دست من را بگیرید، این شخص هم شنا بلده، اگر بایستد به نماز و آن غرق بشود و از بین برود، خون او  گردن این نمازخوان است.- مثل خیلی نمازهایی که ما می بینیم  – ولی اگر نمازش را بشکند، درست است که اگر نمازش را بشکند دیگر روی پیشانیش  جای مهر نخواهد بود که بگویند…. ولی در عوض یک گذرنامه صحیحی به او می دهند که در آن دنیا برود به هر جا دلش می خواهد. این قاعده را همه باید رعایت کنند. این حقوق بشر است. وظیفه در مقابلش این است که هر کسی حق خودش را استفاده بکند اما به حق دیگری لطمه نزند. همین طور همه حقوقی که ما معتقدیم هست و حالا می گویند جزء حقوق بشر آمده، همه این حقوق  وظیفه ایجاد می کند اگر می خواهید از حقوق استفاده بکنید، وظیفه تان را هم انجام بدهید. یک علت عمده، اینکه ما می بینیم هیچ کس وظیفه خودش را انجام نمی دهد، از حقوقش استفاده می کند ولی وظیفه ای که دارد انجام نمی دهد، این حقوق را می زنند توی سرش.  خدا نمی گذارد، این ترازو و الله کلنگ باید هر دوطرفش متوازن باشد اگر یکیش متوازن نبود، زیادتر بود و یا یکیش کمتر بود ممکن است به دنباله  وضع  قبلی یک خرده بماند(غیر متعادل بماند)، یک دقیقه، دو دقیقه، ولی بالاخره سقط می شود.(نهایتا به حال تعادل برمیگردد)

این  موضوع چه  در زندگی فرد و چه برای زندگی  جامعه یک قاعده کلی  است و این قاعده ای است که عملا می بینیم. نه تنها در جامعه بشری، در طبیعت هم می بینیم  که همین قواعد جاری است. یعنی خداوند قواعدی که آفریده بر طبیعت بار(حاکم) می کند، بر انسان ها هم که یک عضوی از طبیعت اند بار می کند. منتها به انسان ها، آن هم نه به همه انسان ها، اجازه داده که بعضی اوقات یک وزنه بگذارید روی  یک طرف  الله کلنگ ، موقتا” این را بگذارید، بعد بردارید. اجازه یک تغییراتی داده است.

خداوند به نوع بشر گفته است که (انی جاعل فی الارض خلیفه…) موقتا” اجازه داده، حالا در هر موردی که هست.

شما خوب می دانید یک ظرفی وقتی از بالا بیندازید، می افتد پایین می شکند، یا نمی شکند می افتد از بالاو به زمین جذب می شود. خوب به بشر گفته از این، یعنی بشر عاقل، این از اول خلقت همین جور بوده ولی  صد سال پیش، بشر فهمید یک قانونی است به اسم قانون جاذبه. خیلی خوب. حالا که قانون جاذبه هست پس آن داستان ابوعلی سینا و شیخ ابو سعید ابوالخیر چگونه است؟ این شیخ ابو سعید اشاره می کند به تاس حمام، تاس حمام یک خرده می رود بالا. بعد شیخ ابو سعید حق دارد آن قانونی که خدا و اربابش آفریده و به او هم اجازه داده، گاهی یک  اندازه ای تغییرش بدهد. یک خرده اش. ولی  این برای همه نیست و بعلاوه همیشگی نیست. یک مدت کوتاهی است. ما نباید خیال کنیم که می توانیم این کار را بکنیم. مثلا” یک جایی، چیزی بود که گفتند الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم . آن یکی گفت، به خود گفت من خلاف این را ثابت می کنم، وقتی آمد خلافش را ثابت کند، خداوند گفت این قانون را من آفریدم، قانون من را تو حق نداری عوض کنی، حالا که این جوری می کنی برگرد، یک زلزله می آید خودش و فکرش و همه چیزش می برد .

این قوانینی که خدا در طبیعت آفریده که ما هم در عمل می بینیم و در نوع بشر هم حکم فرماست اینها را باید رعایت کنیم.

عیسی (ع) فریاد می زد می گفت آقا بیایید، می خواهید ببینید، من مریض ها را شفا می دهم. چه مریض هایی؟ برص،  جذام و از این قبیل.  اگر عیسی همیشه و مرتب این کار را می کرد،  دیگر مریض در کره زمین نمی ماند، خدا هم  تا این اندازه  به او اجازه نداد. گفته به اندازه ای که قانون من هست. بنابراین، این قوانین بر همه حاکمند، بر پیغمبران حاکمند، بر همه حاکمند. اگر جایی استثنایی می بینیم آن استثناء را هم ما اسمش را استثناء می گذاریم ولی استثناء نیست. به دست کسی است که حق دارد، نماینده آن کسی است که این قانون را آفریده است. خدا که قانون را آفریده، نماینده هم حق دارد آن را تغییرش بدهد ولی حق ندارد بکلی تغییر بدهد.

در داستان های صدر اسلام است که در یک مجلسی پیغمبر با عده ای بودند.-  ابولهب عموی پیغمبر  و زنش اینقدر مهم بودند  که حتی قرآن هم ازآنها اسم برده است و می گوید بریده باد دو دست ابولهب،… که چنین زنش هم آتش بیار معرکه است، اسم زنش را هم برده است-.

ابولهب یا زنش آمد سنگ بزرگی دستش بود، گفت می روم این را به سر محمد بزنم. آمد هیچ کس هم مانعش نشد، آمد در مجلس و یک نگاهی کرد و رفت. گفتند چرا نزدی؟ گفت من محمد را ندیدم. گفتند چرا، تو روبروی او بودی ، گفت نه، من ندیدم.

این چشم مثل دوربین است.دوربین شما چه بخواهیدو چه نخواهید، اینجا اگر بگذارید، خودش کار می کند -اگر اتوماتیک باشد-.چشم هم یک دوربینی است، به خصوص که لولا هم دارد، می چرخد این طرف و آن طرف هم. عکس هم برمی دارد.( اما در شرایطی نمی بیند)

.

پاورقی

1 – ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ  به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده فساد در خشكى و دريا نمودار شده است تا [سزاى] بعضى از آنچه را كه كرده‏اند به آنان بچشاند باشد كه بازگردند (روم آیه۴۱)

مجلس صبح یکشنبه 06-06-90 ( اهمیت حفظ تعادل در جهان و اجتماع- خانمها ) پیاده شده توسط سایت مجذوبان نور