Search
Close this search box.

بنیاد مولوی تاسیس می‌شود

به گزارش مهر، در ابتدای مراسم 500 روز با مولانا علی اصغر محمدخانی – دبیر این جشن – در سخنانی با اشاره به اقبال گسترده جهانی به برگزاری مراسمها و همایشهایی برای مولانا در سالی که به نام وی نامگذاری شده بود، انتشار کتاب "پله پله تا ملاقات خدا" – اثر عبدالحسین زرین کوب – را که هفته گذشته و در 12 هزار نسخه برای بار سی ام تجدیدچاپ شد، گواهی بر این اقبال خواند و گفت: استقبال از این شاعر ایرانی در دنیا بسیار گسترده بوده ولی با این وجود کار مولوی پژوهی تمام نشده و ما در آغاز این راهیم.
سال مولوی با برگزاری "جشن 500 روز با مولانا" خاتمه یافت و سخنرانان و شرکت کنندگان در این جشن که عصر دیروز در تالار وحدت برگزار شد، ضمن تجلیل از این شاعر بزرگ بر جهانی بودن و جهانی ماندن او تاکید کردند و خواستار تاسیس بنیادی به نام وی در ایران شدند.

به گزارش مهر، در ابتدای مراسم 500 روز با مولانا علی اصغر محمدخانی – دبیر این جشن – در سخنانی با اشاره به اقبال گسترده جهانی به برگزاری مراسمها و همایشهایی برای مولانا در سالی که به نام وی نامگذاری شده بود، انتشار کتاب "پله پله تا ملاقات خدا" – اثر عبدالحسین زرین کوب – را که هفته گذشته و در 12 هزار نسخه برای بار سی ام تجدیدچاپ شد، گواهی بر این اقبال خواند و گفت: استقبال از این شاعر ایرانی در دنیا بسیار گسترده بوده ولی با این وجود کار مولوی پژوهی تمام نشده و ما در آغاز این راهیم.

وی سپس به وضعیت بزرگداشت شاعران بزرگ ایرانی پرداخت و افزود: الان برای شاعران بزرگ ادب فارسی مانند سعدی، حافظ، فردوسی، عطار، خیام و رودکی مراکز و بنیادهایی داریم که هر سال در سالروز تولد یا وفات آنها برنامه هایی برگزار می کنند اما در مورد مولوی خلائی بزرگ احساس می شود، به همین جهت پیشنهاد می دهم بنیادی به نام مولوی تاسیس شود.

معاون فرهنگی شهرکتاب اضافه کرد: البته اساسنامه این بنیاد توسط موسسه حکمت و فلسفه تهیه شده و امیدوارم با مساعدت مسئولان هرچه زودتر این بنیاد تاسیس شود.

سپس احمد جلالی نماینده سابق ایران در یونسکو، مثنوی معنوی را بزرگترین حماسه روحانی بشریت توصیف کرد و با اشاره به همزمانی جشن 500 روز با مولانا به برنامه های ایام عُرس – سالروز وفات این شاعر – در قونیه، گفت: در روزهای پایانی سال مولانا و در همین لحظه که در ایران جشنهای مربوط به مولوی برگزار می شود در ترکیه بسیاری از اصحاب خرد جمع شده اند و برنامه های سالروز وفات او را برگزار می کنند و این به معنی جهانی بودن مولاناست.

وی سپس به بحثهایی که بر کجایی بودن مولانا در ایران متمرکز شده بود، پرداخت و افزود: در سالی که گذشت بارها دیدم که در مورد کجایی بودن مولانا بحثهایی در رسانه ها طرح می شد و تا جایی پیش می رفت که به نظر می رسید وظیفه اصلی ما که همانا شناخت مولاناست تحت الشعاع قرار گرفته است. از این نظر می توان دو گونه به قضیه نگریست؛ یکی معنای جغرافیایی و دیگری معنای باطنی کجایی بودن مولانا.

رئیس کتابخانه مجلس شورای اسلامی اضافه کرد: واضح است که مولانا خراسانی است و او هم خود را خراسانی می داند. از سوی دیگر روشن است که مولانا به فارسی درس، شعر و سخن می گفته، پس جایی که می زیسته حوزه نفوذ زبان فارسی بوده و این نکته در سند تاسیس مدال یونسکو درباره مولانا آمده که از او با عنوان "شاعر بلندآوازه پارسی" یاد کرده است. او نه فقط به پارسی سخن می گفته که به پارسی می اندیشیده است. با وجود تمام این مسائل ایرانی، پارسی و مسلمان بودن او دیواری بر او نکشید؛ طوری که نتواند به مردم اهل روم، تاجیکستان، افغانستان و بسیاری جاهای دیگر معانی مورد نظرش را منتقل کند.

جلالی گفت: ترکیه کار خوبی می کند که برای مولانا بزرگداشت می گیرد. ما هم باید خوشحال باشیم از اینکه تمدنمان فرزندی به جهان داده که همه می خواهند بگویند مال ماست. هر جا مولانا بزرگ داشته می شود در واقع به میراث پارسی و تمدن ایرانی بها داده می شود. کار ما هم این است که به جای این حرفها این وجود بزرگ را بشناسیم و بشناسانیم.

دارنده نشان مولانای یونسکو اضافه کرد: در عالم باطن هم مولانا بیش از همه به گوشی تعلق دارد که صدای او را بشنود و اگر کسی در آمریکای لاتین و سیبری صدای مولانا را بهتر از منِ ایرانی می شنود، مولانا متعلق به اوست. اگر می خواهیم او بیش از همه به ما تعلق داشته باشد، باید صدایش را بهتر بشنویم.

غلامرضا اعوانی رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه در این مراسم مولانا را شخصیتی جهانی خواند و گفت: همه دنیا به اینکه او یک عارف و متفکر بزرگ در سطح جهانی است معترف اند. مولانا در میان تمام کسانی که در دنیا اسرار الهی را به زبان شعر گفته اند نظیر ندارد و حتی کسانی مانند دانته و شکسپیر با او قابل مقایسه نیستند. او ژرف ترین اسرار هستی را به شیوه ای الهی بیان کرده و یک متفکر به معنای حقیقی کلمه است. شاید کمتر کسی توانسته این اسرار را به زبانی ساده – آن گونه که مولانا گفته – بیان کند.

وی افزود: مثنوی و کلیات شمس منطق ولایت و بیان حقیقت اند. ما از ولایت دم می زنیم اما بهره ای از آن نبرده ایم. اعتقاد ما ولایت است اما چه کسی از میان ما اسرار را بیان کرده است؟ مثنوی کلید فهم قرآن و دین است و اگر بخواهیم به معانی قرآن نفوذ کنیم باید مثنوی را که در واقع تفسیر و تاویل معنوی 2500 آیه قران است، بخوانیم و بفهمیم.

رئیس کمیته علمی کنگره بین المللی مولانا – که چندی پیش در تهران برگزار شد – نتایج این کنگره را موفقیت آمیز خواند و گفت: ما توانستیم کنگره را به بهترین وجه برگزار کنیم و اثبات کردیم که شایستگی این را داریم که موسسه و بنیادی به نام مولانا را پایه گذاری کنیم. در حدود 8 ماه و بلکه یک سال پیش اساسنامه ای برای این بنیاد نوشتیم و امیدوارم مسئولان ما را یاری کنند تا بنیاد مولانا به دور از افراط و تفریط ها، با بحثهای علمی و عرفانی درباره این شخصیت بزرگ پا بگیرد.

در ادامه این مراسم آیدین آغداشلو – نقاش و پژوهشگر – با طرح سوالی درباره تصویرگری مثنوی در تاریخ تصویرگری ایرانی، گفت: وقتی درباره نسخه های مصور مثنوی تحقیق کنیم، درمی یابیم که این نسخ بسیار اندک اند و این برای من جای بسیار شگفتی است.

وی با اشاره ای مختصر به تاریخ نگارگری در ایران افزود: نگارگری واقعی ایرانی از قرن هشتم هجری و با فاصله کوتاهی بعد از وفات مولانا شروع می شود و نقاشها هم سفارش می گرفتند و با توجه به اینکه به تنهایی نمی توانستند نسخه ای را مصور کنند، برابر با طرح کتابی که به آنها داده می شد کار می کردند. نگارگر ایرانی به موازات شاعر و موسیقیدان با استفاده از ابزار خودش سعی می کرده، تصویری از بهشت موعود را در آثارش بازنمایی کند.

آغداشلو اضافه کرد: حال سوال این است که چه چیزی باعث شده که تا به این اندازه اندک یا نادر مثنوی مصور داشته باشیم؟ مثنوی اگر نه به اندازه شاهنامه ولی در حوزه خودش و برای تصویر کردن جهان بینی بزرگی که وعده می داد، به نگارگران سفارش داده می شد. درست است که شاهنامه حماسه بزرگ ایرانی و بلکه جهانی است اما مگر مثنوی حماسه فرهنگی ملت ما نیست؟

این نقاش تاکید کرد: مثنوی هم مانند شاهنامه حماسه است. واقعاً آیا تعداد شاهنامه هایی که برای تصویرگری سفارش داده می شد، بسیار بیشتر از مثنوی بوده و یا اینکه زمینه سازی مثنوی برای تصویرگری کم بوده؟ باید گفت خیر! به واقع هر موضوعی از مثنوی می توانسته موضوعی باشد برای تصویر کردن آن. البته من پاسخ بلافاصله ای برای این سوال ندارم اما باید گفت در تاریخ نقاشی ایران جفای عظیمی در حق مثنوی مولانا صورت گرفته است.

وی گفت: شاید هنرمند نقاش هم در طول 700 و اندی سال پس از وفات مولانا، و به سبک و سیاق همان داستان معروف مولانا، دستش به فیلی عظیم و مجهول در تاریکی مانده و شاید هم به این موضوع پی برده که موضوع عمیق تر از این بوده که بتوان آن را به تصویر کشید. شاید هم هنرمند و هم سفارش دهنده به این نتیجه رسیده اند که کلام، شعر و معنی مورد نظر مولانا کار خودش را کرده و دیگر نیازی به تصویر این مفاهیم نیست.

در ادامه مراسم جشن 500 روز با مولانا، بهاء الدین خرمشاهی با اشاره به ویژگیهای کلام مولانا، گفت: مولانا پس از دیدار با شمس بود که مولانا شد و به شعر و غزل و سماع روی آورد. او در اشعارش کاملاً معناگراست، با این وجود آرایه های لفظی نزد او همانند حافظ صنعت گرا بسیار فراوان اند. مولانا البته عدولهایی هم از موازین سخنوری داشته است که با حالی که او داشته و می خواسته عرفان را در یک ظرف بیان کند، این امر بعید نبوده است.

سعید حمیدیان پژوهشگر ادبیات فارسی نیز در این مراسم با تاکید بر لزوم انجام کارهای تطبیقی میان شاعرانی مانند حافظ، سعدی و مولانا گفت: غزلهای مولانا (کلیات شمس) دلالت بر تمامی دستگاه اندیشه او درباره تصوف است؛ به این معنا که می توان همه آداب و نظریات تصوف را در غزل او دید. در حالی که در یک تقسیم بندی کلی غزل حافظ و سعدی در حقیقت بیشتر مبتنی بر نوعی اخلاق منبعث از عرفان است. البته این نکته به معنی این نیست که در غزل این دو شاعر مصطلحات و مفاهیم تصوف وجود ندارد یا ذکری از آداب و اعمال تصوف نمی شود.

وی افزود: چیزی که سعدی و حافظ دنبالش بودند امری گزینشی است، در حالی که غزل مولانا بیانگر کل این نظام فکری (تصوف) است. مولوی از تمام بزرگان تصوف مانند بایزید، شبلی، حلاج و شخصیت داستان شیخ صنعان نام می برد، در حالی که سعدی تنها 2 بار درباره فروتنی این عرفا یاد می کند و حافظ هم با وجود اینکه از این عرفا یاد می کند تنها به جنبه های مثبت آنها می پردازد. سعدی هیچ گاه در آثارش از مولانا و یا شاعری مانند عطار نامی نبرده و اصولاً او را باید مظهر اعتدال دانست.

حمیدیان اضافه کرد: سعدی با هر گونه تندروی مخالف است و تفاوتش با حافظ در این است که در دیوان حافظ بارها از حلاج ستایش می شود اما سعدی هیچ گاه چنین کاری نکرده است. البته او این عرفا را دوست می داشته اما نه همه چیز و مشخصاً تندروی آنان را. البته حافظ هم تنها و تنها نفس شهامت و شجاعت امثال حلاج را دوست داشته نه گرم روی و به اصطلاح امروز تندروی آنان را. سعدی و حافظ هیچ گاه شطحیات و تاملات این عرفا را نمی پسندیده اند، در حالی که در دستگاه فکری مولانا همه چیز این عرفا منعکس شده و نه تنها بخشی از تفکر آنان.

در جشن 500 روز با مولانا همچنین چند گروه موسیقی به اجرای موسیقی پرداختند و بخشی از فیلمی با عنوان "از شمس تا شمس" – که تاکنون پخش نشده بود – به نمایش درآمد. همچنین کلیپ ویدئویی "روی در آفتاب" ساخته محمد پرویزی پخش شد.

منبع خبر: سايت تابناک