بعضی از این نامه ها می رسد یعنی اطلاع پیدا می کنم به هر جهت که فقیری مثلا” می گوید که در اروپا، در کجا مشرف شدیم و نیامدم ، می آید اینجا. البته محیط زندگی خیلی در انسان مؤثر است. محیط زندگی اگر به صورت منظم باشد همان چیزی است که در علم حقوق، در فقه و در تقریبا” تمام علوم که مربوط به انسان است اسمش را عرف می گذارند.
بسم الله الرحمن الرحیم
بعضی از این نامه ها می رسد یعنی اطلاع پیدا می کنم به هر جهت که فقیری مثلا” می گوید که در اروپا، در کجا مشرف شدیم و نیامدم ، می آید اینجا. البته محیط زندگی خیلی در انسان مؤثر است. محیط زندگی اگر به صورت منظم باشد همان چیزی است که در علم حقوق، در فقه و در تقریبا” تمام علوم که مربوط به انسان است اسمش را عرف می گذارند.
عرف خیلی قابل احترام است برای اینکه عرف یک رویه ای است که مثلا” تمام جمعیت مملکت قبول کرده اند و آن را اجرا می کنند. در مالزی یا اندونزی یا فیلیپین، در یکی از ممالک آنجا می گفتند درود گفتنشان، ما البته سلام می کنیم و دست می دهیم، آنها مثلا” دماغشان را به هم می مالند. این هیچ عیبی ندارد حسنی هم ندارد فرق نمی کند، یک چیز معمولی است. ما غذا را با قاشق و چنگال می خوریم، در قدیم با دست می خوردیم، ژاپنی ها با آن چوب دراز نمی دانم چه جوری می خورند. هر چه هم که بدهند ولی چنان تند تند هم می خورند که باعث تعجب است. این عرف و عادتی است که در کشورها هست. مبنای عرف یکی عادتی است که داشته باشیم و یکی عادت مشترک است یعنی اگر چند نفر از همین مالزی یا هر جا که گفتم، چند نفر از سیبری، چند نفر ایرانی، چند نفر فرنگی، فرنگی می گویم یعنی همه اینها، اینها مثلا” در کشتی باشند یک مرتبه غرق بشوند، همه اینها بیایند کناری یک شهر تشکیل بدهند، اینها یک جور عادت دارند، آنها یک جور، آنهای دیگر یک جور. این عادت هاست به کار نمی رود تا وقتی که یک عادات مشترکی بگیرند یعنی عادت که گفتیم مبنای عرف است باید عادت مشترک باشد یعنی همه همان جور عادت داشته باشند مثلا” در مملکت ما، همه عادت دارند ساعت دوازده و نیم مثلا” این وقتها نهار می خورند یک غذایی می خورند، اگر مهمانی در آن وقت رسید باید برایش نهار آورد ولی گویا در کشورهای عربی فقط دو وعده غذا می خورند یکی صبح و یکی هم شب، این است که در آنجا این جور نیست.
این رعایت عرف در واقع رعایت و احترام به افکار عمومی است. یک جهت حسنی که برای شاهان هخامنشی قدیم ایران می گفتند، داریوش و کوروش و اینها، این است که اینها هر جا را فتح می کردند عادات آنجا را محترم می دانستند و حتی کوروش می رفت به معبدی که آنها داشتند البته نمی دانم احترام آنها را می دید می رفت احترام می کرد. این احترام، یک وقت سیاستمداران این احترام را انجام می دهند که آن به خودشان مربوط است، خدا با همان احترام محشورشان کند، نمی دانم دیگر خوبند یا بد ولی در اعتقادات دین اسلام، نه در آنچه که به نام دین اسلام عمل می شود، در اعتقادات یک مسلمان باید به عرف دیگران احترام گذاشت و رعایت کرد منتها یک شرطی دارد، یک حدی دارد و آن این است که با اصول اعتقادی ما مخالف نباشد یعنی مثلا” ما اصول اعتقادیمان توحید است خدای یگانه را می پرستیم و فقط او را می پرستیم نسبت به هیچ کس سجده نمی کنیم حتی بعضی از بزرگان دینی و عرفا از شیطان تعریف می کنند می گویند شیطان حاضر نشد به غیر از خدا به دیگری سجده کند البته این یک صحنه سازی است که شیطان کرد والا خوب وقتی خود خدا می گوید به آن سجده کن… بگذریم.
این عرف را تا جایی که با دین مخالف نباشد مثلا” رفتن به کلیسا، رفتن به مکان عبادت یهودی ها که اینها خدا را می پرستند هیچ منعی ندارد و حتی دارد در اخبار که اگر به کلیسا رفتید وارد شدید، اول یک ترشح، ما پشنگ می گوییم، یک ترشح آب این جوری بریزید بعد آنجا دو رکعت نماز بخوانید. این نشان دهنده این است که این کلیسا، نه جسم نیست اسم خدا برده می شود، آب بپاشید نماز هم بخوانید برای اینکه آنها نه به صورت نماز به یک شکل دیگری همان خدایی را می پرستند که شما می پرستید حالا اگر ما آن خدایی را که باید بپرستیم نپرستیم، آنها هم آن خدایی را که باید بپرستند نپرستند با هم دشمن می شویم حال آنکه خدای هر دویمان یکی است. از اینجا عادات و رسوم منشعب می شود که آن عادات و رسوم، خیلی از چیزهایی را که ما به عنوان حکم شرعی تلقی می کنیم آداب و رسوم هستند البته آداب و رسوم را هم باید رعایت کرد ولی به حدی که با آزادی ما و با اعتقاد ما مخالف نباشد بنابراین نمی شود گفت که فرض کنید کسی که به اروپا می رود یا در آنجا مشرف می شود این شخص دیگر آزاد است که مثل آنها رفتار کند نه، تا آنجایی که ایراد ندارد مثل آنها رفتار می کند ولی آنجایی که منافات دارد باید خودش را نگه دارد. مثلا” ما و این هم مسیحی ها یا افراد معتقد آنها هم اعتقادات ما را رعایت می کنند.
ما در شهری بودیم خلاصه یک هتل پانسیونی بود، ما اتاق گرفته بودیم، با خانواده آنجا بودم. همان اول به آنها گفته بودم که ما مسلمانیم در غذای ما دقت کنید اول اینکه ما مشروب نمی خوریم و بعد هم در ظرف غذایمان گوشت خوک نباشد. خوب شاید از گوشت خوک نباشد خوشحال هم شدند برای اینکه گوشت خوک در آنجا مثل اینکه گران تر است. به هر جهت این موضوع را پیرمردی بود و خانمش و خیلی خوب هم رعایت می کردند. یک روز من یک گوشتی دیدم خیلی مشکوک شدم به این آقا یا خانم گفتم که ما گوشت خوک نمی خوریم، این را اگر ندارید برای ما هیچی نیاورید گفت خیر، این گوشت خوک نیست من میدانم و این را تا حالا رعایت کردیم و خواهیم کرد، آخر نهار هم خانمش پیرزنی بود آمد دست ما را گرفت و به اتاق خودشان برد با این وضع. داخل همین هتل پانسیون خودشان یک اتاق داشتند، دور تا دور عکس های حضرت مسیح و مریم اکثرا” نشان داد و گفت ما مقیدیم و مطمئن باشید.
این دستوراتی که داده شده در واقع هم موجب وحدت و دوستی مردم با هم می شود و هم هر کسی استقلال خودش را نگه می دارد یعنی همان عادات و رسومی که ضرری برای کسی ندارد. ما اگر می گفتیم که هر روز یک خوک می خواهیم بخوریم که این عادت نبود، یک عادتی را که به آن هم مفید است انجام دادیم. اینهایی هم که در خارج مشرف می شوند در آنجا هستند یک اصولی را باید رعایت کنند مابقیش را آزاد هستند مثلا” حجاب اسلامی. البته حجاب اسلامی را باید رعایت کنند ولی گاهی نمی توانند رعایت کنند یک گناهی است، ما هزاران هزار گناه داریم به نظرم می رسد داریم اگر آمار می داشتیم دفترمان سیاه می شد اصلا” ولی خوب درجه بندی باید کرد اگر کسی این مطلب را درست رعایت نکند گناهی دارد منتها گناهش به اندازه گناه قتل نفس و آدم کشی نیست. این هم که شاید به این جور چیزها اهمیت داده شده برای این است که اینها خودش به جرایم گناهان بزرگتری کشانده می شود. مشروب ، الکل برای ما حرام است بنابراین در هیچ مهمانی نباید خورد و این برای جلب و دوستی مسلمین دیگر خیلی خوب است اما بسیاری خطاها هست که خداوند هم از آن می گذرد به شرط اینکه در عمق ضمیرمان، در دلمان اثر نکند یعنی اگر مثلا” در یک جایی مجبور شد حجاب کامل اسلامی را رعایت نکند بلافاصله بعد از رفع مانع رعایت کند و به اصطلاح استغفار بکند، خداوند باب استغفار را باز کرده، گذاشته، گفته است که (إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا…)، هیچ گناهی نیست که غیر قابل بخشش باشد. آخر خیلی ها گناهانی را می شمرند و می گویند اینها غیر قابل بخشش است نخیر، همه گناهان قابل بخشش است اما نه اینکه بخشش، تقاضای بخشش و استغفار بکند و بلافاصله در فکرش باشد برای دفعه دیگر، نه.
در فارسی یک داستانی هست می گویند یک واعظی گرگ را خواست که نصیحتش کند، نصیحتش می کرد که چرا این گوسفندان آرام و نرم را اذیت می کنی و چنین، وسط صحبتش گرگ انگشت زد گفت آقا اجازه؟ این پرسید چه می خواهی؟ گفت الان یک گله رد می شود اجازه بدهید بروم یکی اش را بخرم تا بعد که آمدم آن وقت این کار را بکنید. ما این جور نباشیم که نصیحت را قبول می کنیم می گوییم بله، خیلی خوب است بعد خلافش را انجام می دهیم.