Search
Close this search box.

با دستبند و زنجیر به بیمارستان نمی روم

 

جرس: به دستور دادستان بايد به پاهايم پابند زده شود و هر يك از دستانم را نيز به يك سرباز دستبند بزنند و به قول زندانبان تحت تدابير شديد امنيتي از زندان خارج شوم كه البته هرگز به اين رفتار غيرقانوني و غير انساني تن نخواهم داد.

 

مهدی محمودیان در نامه ای به دادستان تهران با اشاره به مظالمی که طی این دوسال بر وی رفته، از شدت بیماری اش نوشته و افزوده است: گويا در جمهوري اسلامي ديگر گوشي براي تظلم‌خواهي ملت ايران نيست.

به گزارش جرس، مهدی محمودیان که بخشی از ریه اش را در اثر عدم رسیدگی پزشکی درزندان از دست داده است، پس از ماهها نامه نگاری برای درمان، امروز به این دلیل که رییس بیمارستان می خواست بر دست و پای او زنجیر ببندد ازرفتن به بیمارستان خودداری کرد. 

گفتني ا‌‌ست محموديان به دليل نگارش نامه به رهبري و توضيح شرايط وحشتناك زندان‌هاي ايران، تحت فشار قرار دارد و مرداني رييس جديد زندان رجايي‌شهر در توضيح دليل زدن پابند و دستبند به او براي اعزام به بيمارستان گفته است كه بايد اينگونه به بيمارستان بروي تا متوجه شرايط وخيم زندان شوي. 

پس از این اتفاق مهدی محمودیان در نامه ای به دادستان تهران به شرح وضعیت خود پرداخت و از بی عدالتی موجود انتقاد کرد.

متن کامل این نامه که در اختیار جرس قرار گرفت به شرح زیر است:

دادستان تهران

جناب آقاي جعفري دولت‌آبادي

همانطور كه پيش از اين شخصا به صورت حضوري و بارها به صورت كتبي به جنابعالي و معاونان و دستيارانتان گفته‌ و نوشته‌ام، بر اثر شكنجه‌هاي غير انساني دربند 209 وزارت اطلاعات، دچار عفونت ريه شده و بعد از انتقال به بند 350 اوين چندين بار دچار حملات تنفسي شده‌ام به‌گونه‌اي كه مسئولين بهداري زندان اوين درخواست اورژانسي اعزام به بيمارستان را به دفتر شما ارسال نموده‌اند و شما بعد از 7 ماه در مهرماه سال 89 اجازه اعزام به بيمارستان را صادر فرموديد كه ديگر نوشداروي بعد از مرگ سهراب بود. به گواهي پزشكي قانوني كه نزد شما است، قسمت‌هايي از حجم ريه‌ام را به خاطر عدم رسيدگي به موقع از دست داده‌ و بايد تا آخر عمر از اسپري براي تنفس استفاده كنم.

جناب آقاي دادستان

در بهمن سال 89 ده‌ها مرتبه و در مدت‌هاي طولاني دچار حملات عصبي و دچار بي‌هوشي و تشنج شده‌ام. تا كنون سه نفر از متخصصين بهداري زندان درخواست كردند تا براي “سي‌تي‌اسكن” مغز و انجام آزمايشات قلبي به بيمارستان خارج از زندان اعزام شوم كه اينبار نيز مدت 7 ماه به طول كشيد تا مجوز اعزام به بيمارستان را صادر كنيد. جالب اينجاست طي اين مدت نزديك به 5 مرتبه پزشك قانوني كرج به دستور شما بنده را مورد معاينه قرار دادند و هربار بر انجام فوري “سي‌تي‌اسكن” تاكيد كردند اما شما بعد از گذشت 7 ماه مجوز درمان در خارج از زندان را صادر كرديد.

آقاي دولت‌ابادي

افسوس كه امروز نيز پس از گذشت اين همه مدت به گفته مسئولين زندان، به دستور شما بايد به پاهايم پابند زده شود و هر يك از دستانم را نيز به يك سرباز دستبند بزنند و به قول زندانبان تحت تدابير شديد امنيتي از زندان خارج شوم كه البته هرگز به اين رفتار غيرقانوني و غير انساني تن نخواهم داد.

آقاي دادستان

همه اينها درحالي‌ست كه بيش از دو سال از محكوميت خود را گذرانده‌ام و حتي يك دقيقه هم به مرخصي نرفته‌ام و در بيش از 20 ماه از اين مدت حتي از حق تماس تلفني نيز محروم بوده‌ام و به طور كاملا غيرقانوني و بدون هيچ حكم قضايي بيش از 18  ماه است كه به زندان رجايي‌شهر تبعيد شده‌ام.

آقاي دادستان

گفتن از ظلم و ستمي كه بر من و تمام دوستان در بندم رفته ديگر تكراري شده است و گويا در جمهوري اسلامي ديگر گوشي براي تظلم‌خواهي ملت ايران نيست كه اگر با ورودم به زندان اين ظلم‌ها را نمي‌ديدم، اگر اين فشارها و شكنجه‌ها را نمي‌كشيدم و لمس نمي كردم به راهي كه آمده‌ام شك مي كردم. جناب آقاي دادستان در انتها از خداوند مي‌خواهم همه ما را در حفظ امانت‌هاي مادي و معنوي كه مردم در دستانمان قرار داده‌اند ياري فرمايد و عقيده‌مان را از حب مقام و ثروت نجات دهد.

مهدي محموديان

زندان رجايي‌شهر