Search
Close this search box.

دور زدن دموکراسی !

 

محمد شوری
تمامیت خواهان با قرنطینه کردن مردم، دمکراسی را دور می زنند.
دمکراسی مذهب تمدن و تجدد است و منافاتی هم باعقاید،آداب و رسوم ادیان و مذاهب و توتم های مورد پرستش و ستایش ندارد. آنها می توانند با هم کناربیایند و با هم همکاری کنند.منتها باید در امتداد و عرض آن،علاوه بر تابوشکنی،مردم را از زندان قرنطینه تمامت خواهان آزاد کرد.
دمکراسی یک تعریف معلوم دارد.گُنگ نیست. دمکراسی قابل تبدیل و تجزیه هم نیست. دمکراسی یعنی:اداره جامعه توسط مردم همان جامعه. اما ازآنجا که نهاد آدمی(نه انسانی)میل به تمامت خواهی دارد،سعی می کند دمکراسی را مصادره به مطلوب کند و به اصطلاح آن را دور بزند.
دمکراسی همزاد با تمدن و تجدد در سرتاسر دنیای زمینی آدمها متولد و سپس در فرایندهایی، متحول و یا معلول و یا ذلیل شد. دمکراسی رأس ها، دمکراسی مذهبی، دمکراسی فرهیختگان و نام آوران و دمکراسی اقلیت و اکثریت از جمله فرایندهایی است که در بُرهه هایی از تاریخ، درجامعه انسانی آمد و شد داشت و یا دارد.
دور زدن دمکراسی، همان فرایند دمکراسی علیه دمکراسی است.
جوامع مختلف با فرهنگ و تمدن های متفاوت بواسطه قرنطینه شدن مردم دچار اُفت و خیز و افول در درجه فهم و آگاهی می شوند و به همین نسبت تمامت خواهان سیطره خود را تکامل و تعمیم می دهند. دور زدن دمکراسی در هزاره سوم،بهترین شیوه و راهکار تمامت خواهان برای سروری و آقایی برمردم است.
بهترین،جامع ترین و کامل ترین دمکراسی آن است که انتخاب شونده و انتخاب کننده واقعا و با میل فکری و برخاسته از اندوخته اندیشه نسبی از شناخت محیط، حق رأی داشته باشند و قدرت انتخاب شونده نیز محدود و برای آنها در صورت دور زدن دمکراسی، نهادها و رسانه ها و افکار عمومی برای استیضاح وی آزاد (به ماهو آزاد) باشند.
هرچه جامعه بشری از دوره عصرقدیم دور شد و قدم به عصر ماشین گذاشت، فهم و آگاهی هم متحول شد. و به همین نسبت تمامت خواهان توسط کارشناسان، جامعه شناسان، سیاستمداران، سرمایه داران و تحلیلگران خود، درصدد یافتن راه هایی برای دور زدن دمکراسی هستند.
الان مثل سابق نمی شود به کشور دیگر لشگر کشی کرد و حکومت و نهاد دولت و قدرت را دراختیار گرفت؛ و یا نمی توان همانند گذشته یک نفر بر جان و ناموس مردم حکومت کند و مراتب ارباب و رعیتی برقرار باشد.
برای آنکه دمکراسی دور زده شود، باید مردم را در قرنطینه قرار داد. قرنطینه شدن مردم در جغرافیای مختلف به نسبت فهم و شعور و آگاهی عمومی، متفاوت است. از اثرات قرنطینه شدن مردم این است که مردم نسبت به فهم واقعی موضوعات جاهل می شوند. و همان جهل باعث انجام افعالی می شود که در قاموس کلام، به فاعل آن قاصر می گویند.
فرق«قاصر» و «مقصر» در این است که فعل فرد قاصر از روی جهل به موضوع و غالبا ناخواسته و غیرعامدانه است؛ ولی فعل فرد مقصر دانسته و غالبا عامدانه است.  قرنطینه کردن مردم منجربه انسداد فکری و به همین تناسب نیز سبب جهالت درموضوع می شود. و بواسطه همین جهل، هررایی هم که در یک انتخاب با فرایند دمکراسی جایگزین شود، صورت واقعی و حقیقی قضیه نیست و معیوب است. و باصطلاح حوزویان «غش در معامله» است و لذا باطل.
در چنین سیکل معیوبی، دمکراسی بارها توسط تمامت خواهان دور زده خواهد شد. و دور هم که باطل است. در این فرایند سرعت آگاهی یا صفر است و یا محدود به همان محدوده. و یا در صورت رخنه و نفوذ به قرنطینه، شکننده و البته خیلی کُند و خسته کننده خواهد بود.
مردم را به دو دسته می توان تقسیم کرد. دسته آگاه، دسته نادان.
گروه نادان هم به دو دسته جاهلان قاصر (یعنی همان کسانی که توسط تمامت خواهان با انواع سرمایه گذاری ها و بواسطه داشتن و در اختیار گرفتن رانت عظیمی از ثروت مردم-مثل نفت خودمان- آنها را در قرنطینه قرار داده اند تا دائما در یک دور مکرر، فقط آنها را ببینند، حرف آنها را بشنوند، مطالب آنها را بخوانند و قس علیهذا… و گروهی دیگر که خداوند در قرآن به آنها اشاره کرده است: «اولئک کالانعام بل هم اضل».ی عنی مثل چارپایان زندگی می کنند و بلکه از آنها هم پست تر.
جمعیت آماری این نوع از افراد درسراسر جهان، رقم کمی هم نیست! و برای همین هم هست که خداوند به کرّات در قرآن اشاره دارد که«اکثرهم لایعقلون» و «اکثرهم لا یعلمون»!چون این مردم در دور باطل بی شعوری و نفهمی هستند، و لذا از کوزه همان برون تراود که در اوست! از گُرده این نوع آدمها هر کسی به فراخور توانایی اش سواری می گیرد.
در گروه دانایان، بخشی از این افراد، در جهت دور زدن دمکراسی تلاش می کنند تا همیشه در صحنه حضور داشته باشند و البته مردم هم (همان مردم قرنطینه شده) هم همواره در صحنه و وسط میدان هستند!
بخش دیگری هم هستند که بواسطه عدم توانایی در اختیارداشتن منابع، و تقدم اخلاق بر هر چیز، مهجور واقع می شوند و گاه همچنان گمنام باقی می مانند.
مصادیق مشهود و غیرمشهود دور زدن دمکراسی فراوان است. مثلا پوتین رئیس جمهوری دو دوره روسیه شوروی سابق و نخست وزیر فعلی و نیروی امنیتی و اطلاعاتی کا.گ.ب شوروی سابق می خواهد دوباره کاندیدای ریاست جمهوری شود، تا همیشه باشد!
یا مثلا هرچند«دمکراسی مشترک»در افغانستان و عراق و بهار کشورهای عربی که درحال وقوع است،مثل مصر، لیبی، بحرین، سوریه، یمن و تونس، منافع مشترکی از آن حاصل می شود، اما همان تمامت خواهان درحال دور زدن دمکراسی هستند؛ و شاید در مصر این دور زدن مشهودتر به چشم آید.
دمکراسی در نظام جمهوری اسلامی هم سالهاست که توسط تمامت خواهان در اسم و رسم و انواع احزاب خلق الساعه و با عناوین مختلف و درفرایند تثبیت نظارت استصوابی دور زده شده است.
مثلادر انتخابات پیش روی کشورمان (مجلس و ریاست جمهوری و شوراها) با تـأسیس مثلا جبهه پایداری و به قول معروف با راه انداختن دعوای«حیدری- نعمتی» و در راستای دور زدن دمکراسی، می خواهندترکیب اصلی فعلی در نهادهای تصمیم گیر (مافیای ثابت قدرت) همچنان تثیبت شود. و البته خدشه ای هم به دمکراسی وارد نشود!
حاکمیت و نهاد رسمی قدرت در جمهوری اسلامی، هرچند دمکراسی را فریب و ناقص می داند و به آن اعتقادی هم ندارد و دمکراسی ولایت مطلقه فقیه را متکامل تر و ناشی از اراده حاکمیت خداوند می داند، اما نمی توانند از ابزار و لوازم یک دمکراسی که همانا لازمه اش انتخابات آزاد و داشتن احزاب و انتشار مطبوعات متعدد و وجود پارلمان است، خود را بازنشسته کند و یا خود را در مظان اتهام دیکتاتوری قرار دهد و یا بخواهد مثلا به شکل زمامداری علی (ع) در دوران صدر اسلام بپردازد! منتها برای آنکه وجهه آنان تخریب هم نشود و متهم به دیکتاتوری و یا انحصار طلبی و انحصارگرایی و تمامت خواهی هم نشوند در این سالها (خصوصا بعد از رحلت امام خمینی)، به قرنطینه کردن مردم پرداختند.
مهم ترین قرنطینه ای که اخیرا قصد دارند با تمام وجود روی آن سرمایه گذاری کنند، جلوگیری از داشتن ماهواره توسط مردم است که اخیرا با عملیات رعب آور به برداشتن دیش ها کرده اند. و یا قرنطینه کردن اینترنت (اینترنت ملی) و فلیترینگ شدیدی که اعمال می شود.
یکی از اثرات قرنطینه شدن این است که اگر مثلا امروز حکم شود که نظارت استصوابی برداشته خواهد شد، و انتخابات آزاد صورت خواهد گرفت و زندانیان سیاسی هم آزاد،به ضرس قاطع می شود پیش بینی کرد که همانهایی رای خواهند آورد که پیشتر به نسبت مساوی درعرصه های مدیریت کلان کشور (خصوصا در نهادهای مهم مثل حوزه قضایی و اطلاعاتی) حضورداشته و فعال مایشاء بوده اند!؟
مثلا همانهایی که در دوره ایشان فردی مثل عزت الله سحابی(فرزند محبوب و رنج کشیده ایران)،بخاطر یک نامه نوشتن به زندان می افتد و سرانجام گمنام هم می میرد، دوباره در راس قدرت قرار خواهند گرفت.
و یا کسانی رای خواهند آورد که در دوره ایشان آیت الله منتظری (مهم ترین فرد انقلاب، و قائم مقام امام خمینی در رهبری)، خانه و کاشانه اش را با بیل و کلنگ توسط همین مردمی که در قرنطینه اینها بوده اند، تخریب و مورد ناسزا و لعن و نفرین حکومتی و رسانه ای قرار می گیرد. شخصیت ممتاز و نستوهی که سالها به حصر می افتد و بعد همانها که او را به خاطر سستی در مدیریت و یانقاب نفاق به این وضعیت انداخته اند،به طوری که ایشان بعدازتاسیس جمهوری اسلامی تقریبا تمام عمرش را در حصر و فشار و ناسزاگویی و فحاشی رسانه ای و مدیریتی حکومتی فرارگرفت، دراین دوره وبا دور زدن دمکراسی،از او آنچنان تمجید و تکریم می شود که گویی اتفاقی نیفتاده است.
همانهایی که سالهای سال، درعرصه های مختلف مدیریتی،خودشان ، فرزندانشان، اقوام سببی و نسبی و دنباله هایشان، سند شش دانگ انقلاب بنام شان است، و بخاطرداشتن تبلیغات رسانه ای در داخل وخارج و پمپاژ و بمباران مکرر و مرتب خودشان برمردم قرنطینیه شده، همچنان علیه السلام هستند، همانها هم رای خواهند آورد!
و در این دایره تنگ ومحدود اگر گاهی هم بواسطه جنگ قدرت و یا رویکردی ناخواسته با لطف خفیه خداوند، نقاب هایی هم به کنار رود، مثل افشا و رو شدن اختلاس اخیر، گفته خواهد شد که نباید آنرا کش داد، چرا؟ زیرا «چون پرده درافتد نه تو مانی و نه من» و لذا با دور زدن دمکراسی که بواسطه قرنطینه بودن مردم در حال انجام است، این اتفاق خوش یُمن نیز مثل دیگر اتفاقات، سترون و عقیم خواهد ماند.
تاکید می کنیم آنچه هم که در وضعیت قرنطینه ای، منجربه عصیان اجتماعی و یا نهضت و جنبش شود، عقیم است. همچنان که انقلاب عظیم مردم ایران، ابتر شد. برای بیرون آوردن مردم از قرنطینه تمامتخواهان، «بی قالب های آزاد و آگاه» باید تزریق «آگاهی»کنند!