محمد نوریزاد، «مرد آزاده»، در نامهی اخیر خود به رهبر جمهوری اسلامی از تخم «ترس»ی گفته که حاکمیت اقتدارگرا در جمهوری اسلامی میپراکند.
او از «ترس»ی گزارش داده که «مراجع وعلمای ما بدان دچار شده اند»؛ «از جنس همان ترسی که بسیاری از بزرگان ما را در خود خمیر کرده است. فضای تلخِ امنیتی ای که متاسفانه تحت مدیریتِ ما و شما به جان جامعه در افتاده، مدیر و استاد و دانشجو و روحانی و مرجع و باسواد و بیسواد نمیشناسد. همه را از هم ترسانده است. حتی نمایندگان مجلس را، که جلیقهای از خفتِ ترس به تن کردهاند.» (1)
نوریزاد در نامهاش به رهبر جمهوری اسلامی از «پرسشهای هفتگانه»ی بیپاسخ ماندهاش از سیدمحمد خاتمی گفته، و نوشته است که «آن پرسشها را بهزودی منتشر خواهم کرد تا همه بدانند ترس از سایهی مأموران اطلاعاتی چه به روز بزرگان ما آورده است.»
نوریزاد، «حرّ جنبش سبز» بخشی از واقعیت امروز جامعهی ایران را بهخوبی و درستی مورد اشاره قرار داده است. تلاش حاکمیت برای مستولی ساختن «ترس» بر جان شهروندان منتقد وضع موجود؛ تداوم همان استراتژی «النصر بالرعب» که بهخصوص در حوادث پس از انتخابات 88 بهگونهای خشن مورد توجه و تمسک حاکمیت سرکوبگر و متکی به شخص، قرار گرفت.
اما این همهی حقیقت این روزهای ایران نیست؛ از منظری دیگر، میتوان زوایای دیگری از آنچه را که در ایران امروز جاری است مورد تأمل قرار داد. آن منظر اینجاست: در روزهای اخیر، جمعی از فعالان سیاسی بهخاطر امضای نامهای خطاب به خاتمی توسط نهادهای امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی، احضار و مورد تهدید و بازجویی قرار گرفتهاند. دکتر ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی ایران که 80 سالگی را پشت سر نهاده، بار دیگر چند ساعت بازجویی و تهدید شده؛ دکتر غفار فرزدی، استاد دانشگاه تبریز و مسئول شاخه نهضت آزادی در آذربایجان شرقی نیز احضار و تهدید شده و حتی مورد ضرب و شتم قرار گرفته؛ همراه با او، دو تن دیگر از اعضای این جمعیت سیاسی (آقایان جابری و سعیدی) نیز در تبریز به دلیل امضای این نامه، احضار شدهاند؛ در پایتخت نیز برخی از اعضای شورای فعالان ملی – مذهبی چنانکه نگارنده مطلع است در روزهای اخیر و به دلیل امضای همین نامه، احضار و تهدید شده، تحت فشار و توبیخی مشدد قرار گرفتهاند.
مضمون آن نامه، به قدر لازم منتشر شده و نیازی به بازخوانیاش نیست. (2) همین که حاکمیت سیاسی از اعلام نظر گروهی از فعالان سیاسی مخالف وضع موجود، در قالب انتشار یک نامه به خاتمی در هراس است و اینگونه دست به واکنش میزند، خود به قدر لازم نشانگر عمق ترس حاکمیت بیبنیان، و بحران اقتدارگرا در نظام سیاسی است.
برخورد با برخی از فعالان سیاسی امضا کنندهی نامهی سرگشاده به خاتمی، البته همچنین شدت «ترس» تمامیتخواهان مسلط در حاکمیت را از همین سیدمحمد خاتمیای نشان میدهد که نوری زاد تاکید میکند، «پرسشهای هفتگانهی بیپاسخ«اش را از وی منتشر خواهد کرد «تا هم شجاعت آقای خاتمی برای ما و شما بازتعریف شود و همه بدانند ترس از سایه ی ماموران اطلاعاتی چه به روز بزرگان ما آورده است.»
همزمان با رویدادهای پیش گفته، پیمان عارف، فعال دانشجویی که هنوز پشتاش از شلاقهای استبداد کبود است، بهخاطر حضور بر سر مزار ندا، بازداشت میشود؛ و بعدتر در پی احضار به دادسرای مستقر در اوین، مجددا به سلولهای انفرادی روانه میگردد.
همین چند نمونه، اگر شاهدهایی بر «ترس» و بیپشتوانگی دموکراتیک و بحران اقتدار رژیم سیاسی در ایران نیست، نشانهی چیست؟
صاحبان قدرت به ظاهر تا دندان مسلح، حالا مدتهاست از «سایه»های خود نیز در هراساند. مدتهاست که حاکمیت از سایههای هر تجمع در ترس بسرمیبرد؛ از برخورد با «آب بازی» و «هندوانه خوری» و«خزبازی» خیلی نگذشته است. رهبر جنبش سبز اگر در حصر و حبس است، کلماتاش هنوز جاری است؛ میرحسین موسوی در بیانیه شانزدهماش خطاب به حاکمان سرکوبگر تصریح کرد: «در خیابان با سایهها میجنگید حال آن که در میدان وجدانهای مردم خاکریزهایتان پی در پی در حال سقوط است. ۱۶ آذر دانشگاه را تحمل نمیکنید. ۱۷ آذر چه میکنید؟ ۱۸ آذر چه میکنید؟ چشمانی را که در صحن دانشگاه به رزمایشهای بیفایده افتاده و آنها را نشانه ترس یافته چگونه تسخیر میکنید؟ اصلا همه دانشجویان را ساکت کردید؛ با واقعیت جامعه چه خواهید کرد؟»
بر همان نهج، میتوان از صاحبان قدرت سختافزاری پرسید، گیریم که با احضاری دوباره و بازداشتهایی دیگر، باز گوشهای را برای مدتی خاموش کردید؛ با شعور شهروندان بیش از پیش آگاه چهمیکنید؟
حکومت ترس و سرکوب و سلاح و تهدید و تزویر، بهظاهر با بسط و نشر ارعاب، دهانهایی را میبندد و قلمهایی را میشکند و پاهایی را از حرکت منع میکند؛ آیا این همه، گرهگشای بحران مشروعیتی است که با فاجعهی اختلاس 3000 میلیارد تومانی و سرخی پشتهای شلاق خوردهی دانشجویان و روشدن هر روزهی اسناد جدیدی از دروغ و ناکارآمدی و خیانت در امانت، در حال تشدید است؟
اگر «حکومت ترس»ی که محمد نوریزاد از آن سخن میگوید، واقعیت دارد؛ «ترس حکومت» نیز حقیقی است. «طبقهی جدید» مسلط در بلوک قدرت جمهوری اسلامی (طبقهی نظامی- امنیتی – رانتی) هرچند که خود و سکاندار کشتی (رهبر جمهوری اسلامی) را دلخوش کند به ابزارهای سرکوب و سلطه (از باتوم و زندان و گلوله گرفته تا تانک و توپ و زیرزمینهای تحقیقاتی اتمی، و از این همه تا رسانهی ضدملی و سپاه قدس و پارازیت و فیلتراسیون اینترنت و …)؛ اما نیک میداند که چه در ایران و چه در جهان، بیش از پیش «تنها» میشود. این «تنها»یی موجد «ترس»ی است که چنگ و دندان نشان دادنهای نهادهای امنیتی و اطلاعاتی و قضایی و نظامی نظام مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه، یکی از شواهد آن «ترس» است.
سخن آخر اما، همان است که نوریزاد نیز بدان اشاره کرده است: «طریقِ ترساندنِ مردم و برجستگان جامعه اگر میتوانست چارهسازی کند، شوروی سابق هنوز برقرار بود.»
پینوشت:
1. http://nurizad.info/?p=10038
2. http://www.mellimazhabi.org/news/10211news/1510name.htm
مبنع : ندای آزادی