- حامد ايرانشاهي
- حادثه كربلا ثمره سالها فعاليت دستگاه تبليغات اموي در تخريب باورهاي اصيل مردم و به تعبير امروزي غلبه گفتمان خلافت اموي در فضاي جامعه اسلامي بود. به همين لحاظ مطالعه و بررسي گفتمانهاي سياسي عصر اموي، به منظور شناخت بنيادهاي فكري و سياسي واقعه عاشورا، به منظور دركي صحيح از اين واقعه ضروري و حايز اهميت است. در اين نوشتار كه به بررسي واقعه عاشورا از منظر گفتمانهاي سياسي شيعه پرداخته ميشود، گفتمانهاي سياسي سازوكاري را شامل ميشود كه به نوعي تعيينكننده كردارهاي سياسي مردم در هر جامعهاي هستند و آنها را در يك تقسيمبندي كلي بايد به دو بخش عمده تقسيم كرد: الف: گفتمانهاي مسلط ب: گفتمانهاي مقاومت. گفتمان سياسي شيعه به عنوان گفتمان مقاومت، در دوره خلافت اموي ظاهر شد و به مقابله با گفتمان غالب اموي پرداخت. اين گفتمان معيار رفتار حسين بن علي(ع) در واقعه عاشورا بود و به همين لحاظ ضروري است كه در تحليل واقعه عاشورا بسيار به آن پرداخته شود. منظور از گفتمان سياسي شيعه، همان گفتماني است كه علي ابن ابيطالب و فرزندانش پرچمدار آن بودند و بخشي ا ز مردم نيز آن را حمايت ميكردند. گفتمان سياسي شيعه همان چيزي است كه مرحوم شريعتي آن را بزرگتر از حسين(ع) و علي(ع) و… ميداند. اين گفتمان در واقع هدف و سازوكاري است كه، حسينها براي آن قرباني شدند و به تعبير ديگر همان اندام تاريخي و اعتقادي وقايعي چون، حادثه كربلاست. گفتمان سياسي شيعه را بايد نزديكترين گفتمان به گفتمان اسلام ناب محمدي در دوره اموي دانست. اين گفتمان در زندگي فردي، بر سادهزيستي، زندگي اخلاقي و خداباوري تاكيد داشت و با اعتراض به جايگزيني ارزشهاي كهنه اشرافي جاهليت، به جاي ارزشهاي اسلامي نو، در زمان خليفه سوم پا به عرصه وجود نهاد.
گفتمان سياسي شيعه بيش از همه گفتمانهاي عصر اموي بر عدالت اجتماعي تاكيد ميورزيد و نخستين گفتماني كه در مقابل آن قدآرايي كرد، گفتمان اموي بود و بزرگترين صحنه رويارويي اين دو گفتمان با يكديگر را بايد جنگ صفين و سپس واقعه كربلا دانست. حفظ دين اصيل، از دغدغههاي اصلي گفتمان سياسي شيعه بود. چنانچه علي بن ابيطالب در اينباره خطاب به معاويه، بنيانگذار گفتمان اموي ميگويد: به جانم سوگند اگر ما در مبارزه مثل شما بوديم هرگز پايهاي براي دين باقي نميماند و شاخهاي از درخت ايمان سبز نميگشت. تكيه بر امر به معروف و نهي از منكر و همچنين مسووليت فرد در قبال جامعه از اسلوبهاي اصلي گفتمان سياسي شيعه بود. پرچمداران اين گفتمان نخست علي بن ابيطالب(ع) و سپس فرزندان ايشان بودند.
در تبيين گفتمانهاي سياسي شيعه به حادثه عاشورا، بايد بيش از بقيه حوادث توجه داشت چراكه اين حادثه بزرگترين و مهمترين عرصه براي تضارب گفتمانهاي سياسي عصر اموي است.
مطلب مهمي كه در اين ميان حايز اهميت است دلايل تقابل گفتمان خلافت اموي و گفتمان شيعه با يكديگر است. گفتمان سياسي شيعه در عصر اموي به دلايل چنداني با گفتمان دستگاه خلافت اموي در تضاد بود و دير يا زود ميبايست، نزاعي جدي ميان اين دو گفتمان صورت گيرد. با تكيه بر اصول گفتمان سياسي شيعه، خلافت اموي خلافتي دروغ بود و اگر در مقابل آن سكوت ميشد، به اين دروغ دامن زده ميشد و گفتمان سياسي شيعه در عصر اموي نميتوانست خلافتي دروغ را تاييد کند. همچنين امام حسين(ع) به عنوان پرچمدار گفتمان سياسي شيعه، برخلاف ديگر پرچمداران گفتمانهاي اموي، فردي با وجدان آگاه و بيدار بود و پذيرش گفتمان غالب اموي در جامعه، با وجدان ايشان در تضاد بود و از آنجا كه ايشان نميتوانست برخلاف وجدانش عمل كند، طبيعي بود كه روزي در مقابل اين گفتمان به طور جدي بايستد. گفتمان پاتريمونياليستي اموي تجاوز به حقوق مردم را توسط حاكميت نهادينه و ضربات جبرانناپذيري را به اسلام وارد کرده بود. روشن بود كه گفتماني كه هم حقوق مردم را محترم ميشمارد و هم دغدغه حفظ اسلام راستين را دارد، با اين گفتمان بياخلاق، وارد نزاع خواهد شد و درنهايت گفتمان سياسي اموي، با آگاهي كاذبش، گمراهي در جامعه ايجاد كرده بود و مردم را به اشتباه انداخته بود. در مقابل گفتمان شيعه، دغدغه اصلياش هدايت مردم و افزايش آگاهي آنان از حاكميت و جامعه بود و از آنجا كه گفتمان اموي را اصلاحناپذير يافته بود، پي فرصتي مناسب براي بر هم زدن اين گفتمان ميشد. گفتمان سياسي شيعه براي تبديل حالت خود از گفتمان مقاومت به گفتمان غالب پي فرصتي ميگشت كه مرگ معاويه اين فرصت را براي اين گفتمان به وجود آورد. ديري نپاييد كه يزيد پرچمدار گفتمان اموي پس از معاويه شد و همگان را به تبعيت از گفتمان غالب، تحت فشار قرار داد. يزيد از همان ابتدا به مامورانش دستور داد كه نخست از پرچمدار گفتمان سياسي شيعه يعني حسين بن علي(ع) اخذ بيعت كنند و اگر ايشان سر باز زد او را اسير و سپس به قتل برساند. بدينسان طبع ياغي گفتمان اموي، در اين نزاع گفتماني، پيشدستي كرد و آغازگر اين جنگ شد.
گفتمان شيعه به عنوان گفتمان مقاومت به قدري در باور عمومي طرفدار داشت كه اگر گفتمان اموي به عنوان گفتماني غالب، فضايي آزاد در جامعه ايجاد ميكرد، حتما به گفتماني غالب و مسلط تبديل ميشد. ليكن از آنجا كه غلبه گفتمان اموي در سايه برق شمشير به دست آمده بود چنين امكاني پيش نميآمد…
گفتمان اموي، چنان خفقاني در جامعه اسلامي ايجاد كرده بود كه تنها مداحان و بادمجان دور قابچينان خلافت اموي آزادي بيان داشتند و امكان هر اصلاح و نصيحتي بهكلي از بين رفته بود و جز اطاعت محض چيز ديگري طلب نميشد. گفتمان سياسي شيعه در اين آشفتهبازار، بهترين راه را برميگزيند. امام حسين(ع) در پاسخ نامه ابن زياد مبني بر بيعت با يزيد مينويسد كه: آخرين ضربهاي كه ميتوانيد به من بزنيد مرگ است در مقابل زندگي ذليلانه، آفرين بر مرگ.
بدين صورت گفتمان سياسي شيعه با گفتمان سياسي اموي كوچكترين وجه مشتركي را نمييابد و جنگ ميان آنها ناگزير ميشود. با تنها گذاردن پرچمدار گفتمان شيعه توسط دعوتكنندگان به قيام، اين گفتمان با عده اندكي در صحراي كربلا (عرصه نزاع گفتمان اموي و گفتمان شيعه) ظاهر ميشود.
درنهايت، نكتهاي كه بسيار حايز اهميت است تداوم گفتمان سياسي شيعه در طول تاريخ اسلام است. گفتمان سياسي شيعه با آنكه همواره به عنوان گفتمان مقاومت در جهان اسلام حضور داشته، اما تداوم آن از همه گفتمانهاي عصر اموي بيشتر بود و با اينكه ظاهرا شكستخورده صحراي كربلا به چشم ميآمد، اما در درازمدت پيروز اين نزاع گفتماني بود و سرمشق و الگوي زندگي انساني در اعصار مختلف شد.