بسم الله الرحمن الرحیم
ایام عزاداری تمام شد وگذشت، ولی خود عزا برای ما تمام نمیشود برای اینکه ما در اسلام ، در مراسم مذهبی عزاداری نداریم. تاریخ اسلام و تقویمهای اسلامی را نگاه کنید هیچ جا،عزاداری نیست برای اینکه اگر ما واقعا شهادت را سعادت میدانیم یعنی بالاترین مرحله سلوک میدانیم در اینصورت شهادت تسلیت ندارد در روزنامه ها میبینیم که مینویسند شهادت را تبریک و تسلیت میگوییم البته تبریکش برای خود آن کسی هست که شهید شده و تسلیتش برای ما و خانواده ها هست.
البته خوب برای این اعلانات که رسم شده و تبریک و تسلیت میگویند چرا شهادت امام حسین را تبریک نمیگویند؟ خوب لابد برای این هست که شان امام حسین آنقدر بالاست که ما خودمان را
کوچکتر از این میبینیم که به ایشان تبریک بگوییم.پس این تسلیت را
به خودمان میگوییم. تسلیت یعنی چه؟ تسلیت یعنی چیزی را از دست دادیم البته ما با رفتن امام حسین(ع) یک بزرگوار را از دست دادیم ولی
از نظر گردش روزگار و مصالح خلقت چیزی را از دست ندادیم به این معنی که حضرت امام حسین برای ما مظهر بزرگی، شجاعت و سخاوت بود.حضرت سجاد(ع) مثل همان مقام و درجه و رتبه را دارد.حضرت امام حسین(ع) از خود چیزی نمیگفت.( إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی)(سوره النجم آیه 4)البته در مورد پیغمبرهست هر چه به دهانش میدادند میگفت و هر کاری که به او میگفتند و جلویش میگذاشتند انجام میداد میگفتند ببخش میبخشید بکش، میکشت البته آنکسی که خلق کرده بود به او میگفت البته
در عالمی که ما هستیم( عالم ماده) میگویند یک روز حضرت سر نهار، خادمه(کنیز) حضرت آمد غذا را از بالای سر حضرت آورد کوتاهی کرد نفهمید غذای مایعی بود( آبگوشت یا دوغ بود) ریخت و لباس و سر و صورت حضرت را آلوده کرد خوب به طور طبیعی هر بشری،هر انسانی ناراحت میشود آثار ناراحتی در چهره مبارکش دیده شد
آن کنیز این آیه را خواند(وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ) )(سوره آل عمران –آیه 134)حضرت غیظ خودشان را
فرو خوردند، کظم غیظ کردند(وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ) حضرت فرمودند خوب عفو هم کردم بعد گفت( وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ)(خداوند کسانی را که
احسان میکنند دوست داردفرمودند خیلی خوب آزادت هم کردیم یک چیزی را هم به او بخشیدند این بخشش با آن جنگ، اگر ما نگوییم که
امام حسین بود و یک نیروی معنوی بالایی که هردو اینها را به موقع گفت میگوییم چه جور آدمی هست؟چه کسی هست؟ که یکجا خیلی غضبناک میشود وجایی دیگر اینجوری میبخشد خوب ما این بزرگوار را از دست دادیم. بزرگوار دیگری که خود خداوند فرمود این هم مثل همان هست( کلهم نور واحد) بر ما هست از دست ندادیم چه چیزی را از دست
دادیم؟ یک مقدار از عمر خودمان را که در این مدت تلف کردیم اینجا این تسلیت را توابین فهمیدند و درک کردند حالا ما به زبان می آوریم ولی آنها فهمیدند توابین گروهی بودند که حضرت را به کوفه دعوت کردند که با لشکرتان بیایید ما هستیم و حتی تهدید شرعی که وظیفه تو این هست که بیایی که اگر نیایی ما روز قیامت دامنت را میگیریم. حضرت پا شدند آمدند وقتی آمدند روی حقه بازیهای عبیدالله زیاد یک عده ای به کمک نرفتند ،حضرت مسلم را هم شهید کردند یک عده ای هم به صورت محرمانه نرفتند چون عبیدالله دستور داده بود که دروازه کوفه را ببندند کسی را نگذارند از کوفه بیرون برود که اینها هم به لشکر حضرت
اضافه نشوند ولی دو تا پیرمرد مسلم ابن عوسجه و حبیب ابن مظاهر با چه زحمتی و زرنگیهایی فرار کردند و خودشان را به حضرت رساندند
یک عده ای هم حالا یا پشیمان شده بودند وبعضیها هم خوب فکر میکردند شاید حسین(ع) به حکومت میرسند نرفتند صحیح هم بود فکر نمیکردند عبیدالله زیاد در مقابل حسین ابن علی بایستد اصلا تصور نمیشد ولی همه کارهای این سازمان بنی امیه از همان اول اینطوری بود
خود معاویه فکر نمیکرد که اصلا فکر اینکه خلافت مفت و مجانی به او بدهند فکر نمیکرد معاویه اینقدر خودش را کم ارزش میدانست ولی در مقابل علی ایستاد به طوری که حضرت علی در یک جمعی به عنوان گله از روزگار میفرماید ( الدهر انزلنی ثم انزلنی حتی یقال معاویه وعلی) روزگار من را اینقدر به خیال خودش آورد پایین که حالا نمیگویند علی و معاویه میگویند معاویه و علی به هر جهت نرفتند
بعد که خبر شهادت به آنها رسید پشیمان شدند،پشیمان شدند از این لحاظ که وجدانشان نمرده بود وجدانشان زنده بود منتهی در یک دوران خوابی رفته بود وجدان خوابیده بود و هر وقت وجدان میخواهد بخوابد هزار بهانه فراهم میکند مثلا میگوید علی یا حسین چرا خودشان را به هلاکت می اندازند کار خوبی نیست پس ما این کار را نکنیم یا میگویند حالا که این حکومت سر جایشان مستقر شدند و همه مطیعشان هستند و پول هم دارند پس امام حسین نمیتواند بر اینها غالب بشود العیاذ بالله اشتباه میکندو ما اشتباه نمیکنیم چندین بهانه آوردندو نرفتند بعدا پشیمان شدند گفتند حالا ما با کشندگان حسین می جنگیم و جنگ کردند آنها خوب هر چه زودتر
توانستند بفهمند که اشتباه کردند بفهمند که خطا کردند جانشان را دادند آنها هم خوب شهیدند نه شهید راه علی و راه حسین، شهید علیه بنی امیه اجرشان شاید یک خورده کمتر باشد نمیدانم، نمیدانم ما که تقسیم کننده اجر نیستیم به هر جهت آنها یک دورانی فهمیدند که تسلیت دارند برای اینکه
خودشان چیزی را از دست دادند چه چیزی را از دست دادند؟ یک مقداری از وجدانشان را از دست دادند حالا ما که به دنباله این وقایع عزاداری میگیریم برای خودمان عزاداریم این عزا هم همیشگی هست یک هفته یا ده روز نیست. البته هر لحظه ای که مسلما تصمیم به جبران خطا بگیریم خدا از همان لحظه قبول میکند خداوند خودش نمونه داده است زمان پیغمبر وقتی حضرت از مکه به مدینه هجرت فرمودند از آیات قرآن هم هست که همه مسلمین باید هجرت کنند و فرمودند هر کسی
به مدینه هجرت نکرد از ما نیست وقتی این آیه در مکه بین مسلمانان گفته شد پیرمردی بود در حال شدت بیماری و ضعف همیشه افتاده بود وقت این را شنید گفت پیغمبر هیچ کس را مستثنی نکرده من هم
مستثنی نیستم باید هجرت کنم. به او گفتند تو مریض هستی نمیتوانی گفت اگر مستثنی بودم پیغمبر مستثنی میکرد فرزندانش را خواست تخت روانی درست کردند همانطور که پایین در منزل خوابیده بود روی تخت خوابید
بچه ها پایه تخت را گرفتند گفتند برای هجرت برویم.هنوز به اول منزل نرسیده بودند یعنی هنوز از دروازه بیرون نشده بودندکه پیرمرد حالش خراب شد و رحلت فرمود بعد ، فرزندانش به مدینه خدمت پیغمبر آمدند
بعد از دستبوسی و زیارت عرض کردند پدرمان اینطوری شد و هجرت نکرده آیا او هم از شماست و او را میبخشید؟ حضرت فرمودند بله او اجرش در بالاترین مقامات هست آیه ای هم نازل شد به
مناسبت او که کسی که شروع به هجرت کند و در بین راه بمیرد یا کشته بشود اجرش با خداوند هست یعنی شهید حساب میشود حالا ما هم از ان لحظه ای که بفمیم عزای خودمان هست ،عزا میگیریم از آن لحظه خداوند به ما توجه میکند و ان شاالله توفیق میدهدکه بتوانیم جبران کنیم.
البته خوب برای این اعلانات که رسم شده و تبریک و تسلیت میگویند چرا شهادت امام حسین را تبریک نمیگویند؟ خوب لابد برای این هست که شان امام حسین آنقدر بالاست که ما خودمان را
کوچکتر از این میبینیم که به ایشان تبریک بگوییم.پس این تسلیت را
به خودمان میگوییم. تسلیت یعنی چه؟ تسلیت یعنی چیزی را از دست دادیم البته ما با رفتن امام حسین(ع) یک بزرگوار را از دست دادیم ولی
از نظر گردش روزگار و مصالح خلقت چیزی را از دست ندادیم به این معنی که حضرت امام حسین برای ما مظهر بزرگی، شجاعت و سخاوت بود.حضرت سجاد(ع) مثل همان مقام و درجه و رتبه را دارد.حضرت امام حسین(ع) از خود چیزی نمیگفت.( إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی)(سوره النجم آیه 4)البته در مورد پیغمبرهست هر چه به دهانش میدادند میگفت و هر کاری که به او میگفتند و جلویش میگذاشتند انجام میداد میگفتند ببخش میبخشید بکش، میکشت البته آنکسی که خلق کرده بود به او میگفت البته
در عالمی که ما هستیم( عالم ماده) میگویند یک روز حضرت سر نهار، خادمه(کنیز) حضرت آمد غذا را از بالای سر حضرت آورد کوتاهی کرد نفهمید غذای مایعی بود( آبگوشت یا دوغ بود) ریخت و لباس و سر و صورت حضرت را آلوده کرد خوب به طور طبیعی هر بشری،هر انسانی ناراحت میشود آثار ناراحتی در چهره مبارکش دیده شد
آن کنیز این آیه را خواند(وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ) )(سوره آل عمران –آیه 134)حضرت غیظ خودشان را
فرو خوردند، کظم غیظ کردند(وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ) حضرت فرمودند خوب عفو هم کردم بعد گفت( وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ)(خداوند کسانی را که
احسان میکنند دوست داردفرمودند خیلی خوب آزادت هم کردیم یک چیزی را هم به او بخشیدند این بخشش با آن جنگ، اگر ما نگوییم که
امام حسین بود و یک نیروی معنوی بالایی که هردو اینها را به موقع گفت میگوییم چه جور آدمی هست؟چه کسی هست؟ که یکجا خیلی غضبناک میشود وجایی دیگر اینجوری میبخشد خوب ما این بزرگوار را از دست دادیم. بزرگوار دیگری که خود خداوند فرمود این هم مثل همان هست( کلهم نور واحد) بر ما هست از دست ندادیم چه چیزی را از دست
دادیم؟ یک مقدار از عمر خودمان را که در این مدت تلف کردیم اینجا این تسلیت را توابین فهمیدند و درک کردند حالا ما به زبان می آوریم ولی آنها فهمیدند توابین گروهی بودند که حضرت را به کوفه دعوت کردند که با لشکرتان بیایید ما هستیم و حتی تهدید شرعی که وظیفه تو این هست که بیایی که اگر نیایی ما روز قیامت دامنت را میگیریم. حضرت پا شدند آمدند وقتی آمدند روی حقه بازیهای عبیدالله زیاد یک عده ای به کمک نرفتند ،حضرت مسلم را هم شهید کردند یک عده ای هم به صورت محرمانه نرفتند چون عبیدالله دستور داده بود که دروازه کوفه را ببندند کسی را نگذارند از کوفه بیرون برود که اینها هم به لشکر حضرت
اضافه نشوند ولی دو تا پیرمرد مسلم ابن عوسجه و حبیب ابن مظاهر با چه زحمتی و زرنگیهایی فرار کردند و خودشان را به حضرت رساندند
یک عده ای هم حالا یا پشیمان شده بودند وبعضیها هم خوب فکر میکردند شاید حسین(ع) به حکومت میرسند نرفتند صحیح هم بود فکر نمیکردند عبیدالله زیاد در مقابل حسین ابن علی بایستد اصلا تصور نمیشد ولی همه کارهای این سازمان بنی امیه از همان اول اینطوری بود
خود معاویه فکر نمیکرد که اصلا فکر اینکه خلافت مفت و مجانی به او بدهند فکر نمیکرد معاویه اینقدر خودش را کم ارزش میدانست ولی در مقابل علی ایستاد به طوری که حضرت علی در یک جمعی به عنوان گله از روزگار میفرماید ( الدهر انزلنی ثم انزلنی حتی یقال معاویه وعلی) روزگار من را اینقدر به خیال خودش آورد پایین که حالا نمیگویند علی و معاویه میگویند معاویه و علی به هر جهت نرفتند
بعد که خبر شهادت به آنها رسید پشیمان شدند،پشیمان شدند از این لحاظ که وجدانشان نمرده بود وجدانشان زنده بود منتهی در یک دوران خوابی رفته بود وجدان خوابیده بود و هر وقت وجدان میخواهد بخوابد هزار بهانه فراهم میکند مثلا میگوید علی یا حسین چرا خودشان را به هلاکت می اندازند کار خوبی نیست پس ما این کار را نکنیم یا میگویند حالا که این حکومت سر جایشان مستقر شدند و همه مطیعشان هستند و پول هم دارند پس امام حسین نمیتواند بر اینها غالب بشود العیاذ بالله اشتباه میکندو ما اشتباه نمیکنیم چندین بهانه آوردندو نرفتند بعدا پشیمان شدند گفتند حالا ما با کشندگان حسین می جنگیم و جنگ کردند آنها خوب هر چه زودتر
توانستند بفهمند که اشتباه کردند بفهمند که خطا کردند جانشان را دادند آنها هم خوب شهیدند نه شهید راه علی و راه حسین، شهید علیه بنی امیه اجرشان شاید یک خورده کمتر باشد نمیدانم، نمیدانم ما که تقسیم کننده اجر نیستیم به هر جهت آنها یک دورانی فهمیدند که تسلیت دارند برای اینکه
خودشان چیزی را از دست دادند چه چیزی را از دست دادند؟ یک مقداری از وجدانشان را از دست دادند حالا ما که به دنباله این وقایع عزاداری میگیریم برای خودمان عزاداریم این عزا هم همیشگی هست یک هفته یا ده روز نیست. البته هر لحظه ای که مسلما تصمیم به جبران خطا بگیریم خدا از همان لحظه قبول میکند خداوند خودش نمونه داده است زمان پیغمبر وقتی حضرت از مکه به مدینه هجرت فرمودند از آیات قرآن هم هست که همه مسلمین باید هجرت کنند و فرمودند هر کسی
به مدینه هجرت نکرد از ما نیست وقتی این آیه در مکه بین مسلمانان گفته شد پیرمردی بود در حال شدت بیماری و ضعف همیشه افتاده بود وقت این را شنید گفت پیغمبر هیچ کس را مستثنی نکرده من هم
مستثنی نیستم باید هجرت کنم. به او گفتند تو مریض هستی نمیتوانی گفت اگر مستثنی بودم پیغمبر مستثنی میکرد فرزندانش را خواست تخت روانی درست کردند همانطور که پایین در منزل خوابیده بود روی تخت خوابید
بچه ها پایه تخت را گرفتند گفتند برای هجرت برویم.هنوز به اول منزل نرسیده بودند یعنی هنوز از دروازه بیرون نشده بودندکه پیرمرد حالش خراب شد و رحلت فرمود بعد ، فرزندانش به مدینه خدمت پیغمبر آمدند
بعد از دستبوسی و زیارت عرض کردند پدرمان اینطوری شد و هجرت نکرده آیا او هم از شماست و او را میبخشید؟ حضرت فرمودند بله او اجرش در بالاترین مقامات هست آیه ای هم نازل شد به
مناسبت او که کسی که شروع به هجرت کند و در بین راه بمیرد یا کشته بشود اجرش با خداوند هست یعنی شهید حساب میشود حالا ما هم از ان لحظه ای که بفمیم عزای خودمان هست ،عزا میگیریم از آن لحظه خداوند به ما توجه میکند و ان شاالله توفیق میدهدکه بتوانیم جبران کنیم.