Search
Close this search box.

مجلس صبح پنجشنبه  1-10-90ضرورت قناعت – آقایان

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

دنیای طبیعی که ما جزء آن هستیم قبض و بسط دارد ٬ قبض یعنی این طوری این قبض می‌شود این هم بسط ٬ همین حالت در همه چیزها است . حتی بعضی از متفلسفین که می‌گویند ایجاد حیات هم به واسطه قبض و بسط است . قبض و بسط های مفصلی شده است کار نداریم ٬ ما که در محیط طبیعت هستیم در محیط قبض و بسط به قول آن آقا اصلا وجودش هم قبض و بسط است  ٬ بنابراین باید بدانیم که در همه چیزها یک قبض و بسطی است بعد می‌آییم نگاه می‌کنیم به زندگیمان ، می گوییم بله در بانک ها هم قبض و بسط هست ٬‌ حالا با رعایت مصالح است یا مصالح از روی این ها تشکیل می‌شود ؟ همیشه قبض و بسط است یک روزگاری خیلی راحتیم و یک روزگاری نه . همین وضعیت در مورد معاش هم است در مورد آب و هوای طبیعت و محصول کشاورزی هم است یک سالی خیلی مفصل بارندگی می شود و میوه خیلی ارزان است و یک سالی دیگر با وجود اینکه همه ی این چیزها بوده و میوه فراوان است بخاطر اینکه مثلا گمرک فلان مشکل را دارد گران است فراوان هم نیست ٬ همین طور همه رقم قبض و بسط های متفاوت طبیعی و آب و هوایی هست . یک چیز عمده زندگی این قبض و بسطی است که خود ما کردیم در خود بدن هم دیدید که ما خودمان یک قبض و بسط هایی داریم ٬ در جامعه هم همین طور قبض و بسط داریم که اسمش را بحران اقتصادی گذاشتند . قاعدتا بحران وقتی که از قبض به بسط یا از بسط به قبض برسیم بیشتر ایجاد می‌شود . درتمام دنیا بحران اقتصادی هست حالا ایران را من نمی گویم همه جای دنیا هست ایران هم جزوش است . می‌گوییم بیکار فراوان است این بیکار قبلا چیکار می کرده ؟ یک قطعه زمین داشته در فلان ده شخم می‌زده محصول در میاورده حالا به هم ریخته آنجا دیگه نه کسی را دارد نه برادری دارد نه پسری و نه فرزندی ٬ محصولش به عمل نمی‌آید . پسرش را هم بردند همان پسری که شخم می زد به پدر کمک می کرد و محصول زیادتر می‌شد و بعد خودش هم ٬ معمولا زارعین محصول خوب را برای فروش می‌برند محصولی که اگر یک ذره بماند دیگر به کلی خراب می‌شود برای خودشان مصرف می‌کنند . حالا برعکس همان آقایی که تا دیروز شخم می زد زحمت می‌کشید ، زحمت نمی‌کشد . مثلا اگر در مجموع خربزه هایی که پدرش فراهم می‌کرد یک خربزه زحمت این بود آن یک خربزه ایجاد نمی‌شود ٬ اگر در مجموع خربزه های او یک دانه خربزه ای که کمی لک شده بود سهم او می شد که می خورد حالا اینها اینجا نیست ٬ سهمش چه می‌شود ٬ یک خربزه‌ی سالمی که خودش باید از همان شخص بخرد کارمندانی که تولید می‌کنند کم می‌شود و آنهایی که مصرف می‌کنند زیاد می‌شود ٬ این بحران می شود .
حالا که این طور شده پس من و شما باید بدانیم که آقا ، تولید ما کم شده اگر تا دیروز در نهار فرض کنید این قدر سیر می‌شدید که می‌افتادید از بی حالی دو تا پرتقال می‌خوردید دسر ٬ حالا محصول کم شده یک دانه پرتقال باید بخورید اگر سی لقمه می‌خوردید حالا باید بیست لقمه بخوردید ٬ ما اینها را نمی‌دانیم داد و بیدادمان بلند می‌شود ٬ البته هزار گرفتاری ناراحتی و فسادهای اجتماعی در آن دخالت می‌کند و آن را شدیدتر می‌کند ٬ مثل اینکه ذره بین می‌گذارند ولی اجرش آن بحران است اما ما اقلا کاری که می توانیم بکنیم این ذره بین را از جلوی اینها برداریم ذره بین را از جلوی مشکلات برداریم ٬ همان عینک ما معمولا ذره بینی است این ذره بینی را که روی مشکلات گذاشتیم برداریم و روی چشممان بگذاریم که بهتر ببینیم این است که اولین جواب شخصی برای بحران ، اقتصاد شخصی است ٬ یعنی خودمان صرفه جویی کنیم اما آن اشخاصی که بخصوص جوان هایی که تازه نوجوان هستند یک جور دیگر عادت کردند نمی‌شود این طور عادت کنند .
به این منظور خداوند گفته است که به طرق مختلف که نعمت خدا را چه کم و چه زیاد ، مثلا غذایی که می آورند ظهر ما بخوریم اگر نان و پنیر باشد همین یک ذره نانی که باشد همه اش نعمت خداست این نان بزرگی هم که اینجاست و من می‌خورم این هم نعمت خداست ٬ نه اینکه بگوییم این کوچک است و نعمت خدا نیست این هم نعمت خداست  ٬ نعمت خدا را باید محترم بدانیم . به چه کسی بدهیم ؟ به جانداری بدهید که خدا گفته است(وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ……)( سوره : الاسراء آیه : 70 ) غذا و نعمت محترم را به مهمان محترم خدا، بدهید در خاک نریزید این است که در عرف ایران اسلامی این اواخر ولی خود ایران از زمان حضرت زرتشت بوده اسلام هم البته وقتی می فرماید (انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق) یعنی آنچه از اخلاق موجود بوده من کاملش می کنم پیغمبر فرمود (انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق )چیزی که آقایانی که همه اش توجه می کنیم( قولو  لا الا الله ) که حتی بعضیها حصر را معنی کرده اند یعنی من فقط برای این مبعوث شدم حالا ما فقط، نگوییم ولی این طوری بگوییم که فرمود من مبعوث شدم نعمت مکارم اخلاقی را کامل کنم .
این است که منتهی اینجا یک غول خوش ظاهری به مبارزه این می آید من یادم می اید زمان سابق اعتراض می‌کردند این قدر واردات  واردات  واردات ، رژیم سابق گفته بود که بله ما وارد می‌کنیم ٬  داریم دارندگی برازندگی ٬ ما داریم لازم نیست خودمان زحمت بکشیم وارد می‌کنیم دیگران زحمت بکشند و  ما می‌خوریم بله . نه از نظر خداوند روزی بنده چه روزی بندگان خاص خدا باشد مانند پیغمبر ما مانند ائمه و چه روزی خبیث ترین مردم دنیا باشد( که به قول خود مسلمین یکی آن کسی که آن ناقه صالح را کشت و یکی هم آن کسی که علی (ع) را به شهادت رساند) روزی هر دوی این ها را خدا به گردن گرفته آن مثلی هم که در فارسی ایجاد شده و در ایران هست ٬ می‌گویند نان کسی را نمی‌بریم . یعنی روزی که خداوند متعهد شده به این ها برساند من جلوی آن را نمی‌گیرم  ٬ البته تا می‌خواهند یک خورده رعایت کنیم می‌گویند این گدا بازی ها چیست ؟ بارها خود من دیدم مثلا در مجلس خیلی بزرگ و عمومی که از رجال هم حضور داشتند ٬ بشقاب خودم را با قطعه نانی تمیز کردم و نان را خوردم بعد صحبت کردم البته می‌دانستم که می‌گوید ٬ چرا این هدر برود ؟ نعمت خدا نباید هدر برود این چربی و ته مانده ای که در بشقاب هست نعمت خداست  ٬ نباید هدر برود من یک لقمه کمتر بخورم این لقمه را بخورم . چند سال پیش در یک سخنرانی من این حرف را گفتم در آخر سخنرانی بعد یکی آمد و گفت آقا شما بهتر است در همان مسائل سیاسی صحبت کنید و اقتصادی حرف نزنید ٬ اینها نفس همان غول اقتصاد مصرف که بود همه این ها چنان فراری شدند که لغت اقتصاد مصرف تا می گوییم می گویند حرف نزنید من درویش هستم و به اینها کار ندارم نه ! همه جای دنیا مال درویش است همه ی دوز و کلک هایی که دردنیا می زنند درویش باید حل کند و جلویش را بگیرد و می تواند و خواهد کرد . انشاءالله  .