مجید محمدی (جامعه شناس)
اکبر هاشمی بهرمانی که سه دهه در ايجاد محدوديت در بسط و نشر اطلاعات از طريق سانسور، فيلترينگ و پارازيت برای شکل گيری و تحکيم قدرت مطلقه نقشی محوری در ايران ايفا می کرد چند گاهی است که پس از دورهی «بهرام که گور می گرفتی همه عمر» به مرحلهی «ديدی که چگونه گور بهرام گرفت» وارد شده است.
او پس از آن که کاملا از دايرهی قدرت حذف شد همانند همهی فعالان سياسی همسن و سال اش به نوشتن خاطرات و نشر يادداشتهای سياسی مشغول شده است. اما در کشوری که محدوديت در جريان اطلاعات ابزار کسب و حفظ قدرت است قدرتمند پيشين نمی تواند با اتکا به نفوذ سابق به حيطهی اهل قلم بدون هيچ محدوديتی وارد شود. نظامی که قدرتمندان برای سانسور و فيلترينگ و پارازيت ساختهاند گريبان خود آنها را نيز می گيرد.
کارگروهها و هياتها
ديکتاتورها برای صورت موجه بخشيدن به محدوديت در جريان اطلاعات انواع هياتها (مثل هيات نظارت بر مطبوعات) يا کارگروهها (مثل کارگروه تعيين مصاديق مجرمانه در فضای مجازی) تشکيل می دهند که همهی اعضای آنها از کاست حکومتی و معتمدان رهبری است و نهادهای مدنی و حرفهای يا مردم کوچه و خيابان هيچ نقشی در آنها ندارند.
به عنوان مثال اعضای کارگروه تعيين مصاديق مجرمانه در اينترنت متشکل است از شش وزير، رييس سازمان تبليغات اسلامی، رييس سازمان صدا و سيما يا نمايندگان آنان، يک نماينده از شورای عالی انقلاب فرهنگی و دادستان کل کشور. اين کارگروه به عنوان نمايندهی حکومتی که دارای قوهی قاهره برای فيلترينگ است به سرويسدهندگان سايتها اعلام میکند که فلان مصاديق مجرمانه در سايتشان وجود دارد يا بدون اعلام آنها را می بندد.
رويههای دوگانه
اين گروه دو رويهی مجزای کار را دنبال می کند. برای غير خودیها يا «خواص بی بصيرت» صرفا فهرستی تهيه شده و سايتهای آنان فيلتر می شود. اما برای خودیها يا «خواص کم بصيرت» مراحلی در نظر گرفته شده است: «ابتدا به افراد گفته میشود سايت خود را ثبت کنند. اگر مصاديق مجرمانهای در سايت ديده شود، تذکر داده میشود. اگر به تذکر توجه شد و مورد را برداشتند که هيچ ولی اگر برداشته نشد بستگی به نوع اقدام مجرمانه تا سه بار تذکر داده میشود و بعد از آن سايت فيلتر میشود.» (محسنی اژهای، سخنگوی قوهی قضاييه، تابناک، ۱۲ دی ۱۳۹۰)
در برخورد با سايت شخصی رفسنجانی همين رويهی دوم در پيش گرفته شد: «در مهرماه اين کارگروه موارد خلاف را بررسی کرد و تذکر داده شد که پنج يا شش مورد مجرمانهای را که وجود دارد، بردارند. اين موارد برداشته شد. ضمن اينکه اين سايت اصلا به نام محسن هاشمی رفسنجانی است، در حالی که در روزنامهها مطرح شده که سايت متعلق به آقای هاشمی رفسنجانی است… بعد از مدتی مجددا هم موارد قبلی و هم موارد جديدی روی سايت گذاشته شد و دوباره نسبت به رفع آن تذکر داده شد که در اين مورد اقدامی صورت نگرفت تا اينکه اين سايت در هفتم دی ماه فيلتر شد و الان هم فيلتر است.» (همانجا)
خاطرات عبور از بحرانها
خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی به طور قطع خوشايند علی خامنهای و بيت رهبری نبوده و نيست. اين خاطرات به گونهای نوشته می شوند که گويی وی نقش محوری در ادارهی امور کشور و تعيين جهت گيریها و سياستهای کشور در دههی اول عمر جمهوری اسلامی و عبور دادن جمهوری اسلامی از بحرانها را بر عهده داشته است (نام خاطرات وی «عبور از بحران» است).
خاطرات رفسنجانی به گونهای روايت می شوند که گويی مورخان آينده چارهای بجز ارجاع به اثر وی نخواهد داشت. حتی اگر وی چنين نقشی داشته است (که در همهی موارد اين گونه نيست) اين موضوع کسی را که پس از خمينی به مقام ولايت فقيه رسيده و مدعای بهترين جايگزين برای خمينی و نيابت امام زمان است و می خواهد در همه جا بازيگر نقش اول باشد خوش نمی آيد.
علی خامنهای به عنوان رهبری که پس از انتشار اولين روزنامهی رنگی در ايران (همشهری) به علت آن که عکس خود را هر روز در صفحهی اول آن مشاهده نمی کرد به تغيير کادر سر دبيری آن حکم داد نمی تواند يکه تازیهای رفسنجانی را در روايت پشت صحنهی حکومت خمينی تحمل کند.
رفسنجانی از علی خامنهای به خمينی نزديک تر بود و در فرايندهای سياسی (حذف رقبا، ترورها، مهندسی انتخابات، و چينش نيروها)، قانونگذاری و جنگ نقشی بسيار مهم تر از علی خامنهای بر عهده داشت اما يکه تاز ميدان نبود.
کشور بالاخص در سالهای پايانی عمر خمينی عمدتا توسط يک گروه پنج نفره (مير حسين موسوی، اکبر هاشمی، علی خامنهای، سيد احمد خمينی و عبدالکريم موسوی اردبيلی) اداره می شد. موارد خلافی که محسنی اژهای از آنها در زير نويسها و حاشيههای سايت رفسنجانی به عنوان موارد تخلف ذکر می کند (همانجا) عمدتا به نکاتی از تاريخ دههی اول جمهوری اسلامی ارجاع دارند که رفسنجانی را در مقام عقل منفصل نظام قرار می دهد و طبعا ذکر آنها خوشايند علی خامنهای نبوده و نيست.
خامنهای در مقابل نمی تواند خود کار رفسنجانی را در اين باب بر عهده بگيرد.
او شخصيت قدسی و قدرت مطلقهی خود را در مقامی بالاتر از انتشار خاطرات روزانه تصور می کند يا اگر به نوشتن خاطرات خود مشغول است انتشار آن را به پس از مرگ محول کرده است. خامنه ای در نوشتن خاطرات روزانه با اين چالش جدی روبروست که همهی آنچه در چنته دارد موضوعات و تصميمات امنيتی و نظامی است که حتی پس از مرگ وی نيز در دوران جمهوری اسلامی قابل انتشار نيست.
چگونه می توان دستور به تيراندازی مردم در خيابان يا خفه کردن نويسندگان در قسمت عقب ون و رها کردن اجساد آنها در بيابان، افزايش اعدامها يا تعيين ميزان زندان و شکنجهی دانشجويان و فعالان سياسی را برای تاريخ به دست خود ثبت کرد؟
خبر سازی و جدا افتادگی
سايت اينترنتی برای يک سياستمدار پيشين به کار خبر سازی نيز می آيد. به عنوان نمونه، کافی است در مورد يکی از موضوعات روز مثل انتخابات در آن اظهار نظر شود. اين اظهار نظر برای رسانهها (چه در داخل و چه در خارج) ارزش خبری دارد و موج ايجاد می کند. علی خامنهای فعلا يک رفسنجانی در حال يخ زدگی و خواب زمستانی می خواهد که به تدريج از اين خواب بيدار نيز نشود. سايت اينترنتی مخل چنين سياستی است. اين خواست فراتر از آن است که مثلا خطبهی رفسنجانی در آخرين نماز جمعه اش باز نشر شود يا خير. بنابر اين دليل اصلی فيلترينگ سايت رفسنجانی برگشت دادن وی به دنيای جدا افتادگی و بی خبری است و نه صرفا يک سر و صدای بسيار خاص و کوچک.
پرهيز از تقسيم مسووليت تباهکاریها
غير از دو موضوع حساس فراهم کردن مواد برای تاريخ نويسی و خبر سازی، سياستمداری که در نظامهای استبدادی از چرخه خارج می شود به تدريج بايد خود را محذوف حساب کند به گونهای اصولا وجود خارجی نداشته است.
کتب تاريخ معاصر رسمی در جمهوری اسلامی اصولا به گونه ای نوشته می شوند که شخصيتهايی مثل صادق قطب زاده، ابراهيم يزدی، ابوالحسن بنی صدر، مهدی بازرگان، حسينعلی منتظری، کاظم شريعتمداری، مسعود رجوی و نورالدين کيانوری وجود خارجی نداشتهاند. اکنون زمان اکبر رفسنجانی و محمد خاتمی و يوسف صانعی و محمد موسوی خويينیها رسيده است.
سايت و نشريات و کتب اين افراد فيلتر و توقيف می شود تا به تدريج نام آنها از تاريخ حذف شود. «وزارت حقيقت اورول»ی در جمهوری اسلامی روزهای پرکاری را بعد از جنبش سبر گذرانده و چهرههای بسياری هستند که عکس و اسم و نظرات آنها بايد از خاطرهی قومی ايرانيان پاک شود تا فقط «برادر بزرگ» ديده شود. علی خامنهای حتی نمی خواهد مسووليت سياهکاریها و تباهیهای جمهوری اسلامی را با ديگران قسمت کند.