هرچند زمان میگذرد، دیدگاههای سیاستمدار آزاده خواندنی و قابل تأمل است. رویکردهای پیشوای نهضت ملی چونان مشعلی، بر صدر جادهی سیاستورزی ایران هنوز راهنمایی میکند. در برنامههای دکتر محمد مصدق تحقق انتخابات آزاد و سالم در ایران، جایگاهی همسنگ ملی شدن نفت داشت.
وی از مجلس شانزدهم پا به نخستوزیری نظام شاهنشاهی نهاد. اینگونه با شناخت دقیق از جایگاه مجلس، اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای ملی را در کنار اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت در دستور کار خود و جبهه ملی قرار داد.
«دوای درد ایران آزادی انتخابات است، و اگر ملت ایران علاقهمند به آتیهی خود بوده و از تکرار مصائب گذشته بخواهد جلوگیری کند باید به هر قیمتی است این نعمت گرانبها را بهدست آورده و آن را حفظ کند.» این را میتوان شاهبیت دیدگاه دکتر مصدق دانست.
او البته توضیح میدهد که «ایجاد حکومت دموکراسی یک راه بیشتر ندارد و آن انتخابات آزاد است که جز با الغاء حکومت نظامی و عدم دخالت دولت به نفع یا به ضرر اشخاص صورت پذیر نیست.»
وضعی که متاسفانه به بدترین وجه از کودتای انتخاباتی 1388 وارونه پیگیری شده است. جریان نظامی – امنیتی – رانتی روند امور را مهندسی میکند، و با تلاش برای تحقق «حکومت نظامی اعلام نشده»، پروژههای سیاسی و چشماندازهای خود را زیر پوشش انتخابات عملیاتی میسازد.
مصدق، رویاپرداز نیست؛ هرچند بهشدت اصولگرا و در اعتقاد به ارزشهایش سختکوش و رادیکال است اما درعینحال بهقدر لازم، سیاستمداری واقعبین و عملگراست؛ از همینرو ضمن آسیبشناسی مشارکت شهروندان در انتخابات، همزمان چشماندازهای امیدبخش را نیز میجوید. او تاکید میکند که «اگر انتخابات آزاد شد مردم من حیث المجموع بهترین را انتخاب می کنند»؛ به عقیدهی او: «در انتخابات آزاد نه فقط در یک دوره مردم نمی توانند نمایندگان خوب انتخاب کنند بلکه در ادوار تقنینیه بسیاری باید تجربه حاصل کنند تا بفهمند چه اشخاصی برای نمایندگی صلاحیت دارند و آنها را انتخاب نمایند. انتخابات باید برای همیشه و در تمام ادوار تقنینیه آزاد باشد تا مردم بتوانند احزاب سیاسی و آن هم احزاب بزرگی که در مجلس اکثریت پیدا کنند تشکیل دهند. رفراندوم و مجلس هر دو بدند و بسیار هم بدند اگر مردم در اظهار عقیده و دادن رای آزاد نباشند و دولت آرا مردم را تعویض کند.»
از نظر مصدق: «نماینده مردم هر که باشد بهتر از نماینده دولت است ولو اینکه نمایندهی مردم عادی و بی¬خبر باشد.»
او البته توضیح میدهد که «اگر انتخابات به دست مردم انجام گیرد یعنی مردم بتوانند هر که را بخواهند روانه مجلس کنند مجلس شورای ملی نماینده قاطبهی مملکت است، و تقریباً محال است که جز به صلاح موکلین خود قدمی بردارد؛ و آنچه در حکومت مردم بر مردم در درجهی اول اهمیت است همین یک نکته اساسی است.»
مصدق با این مفروض كه «هیچ ملتی در سایه استبداد به جایی نمیرسد»، بر این باور است که «ملت است كه میتواند راجع به سرنوشت خود و سرنوشت مملكت، اظهار عقیده كند.» تأملات و دیدگاههایی که با نگاه مسلط در جمهوری اسلامی به مقولههای حق انتخاب شهروندان و انتخابات در فاصلهای بعید است. «نظارت استصوابی شورای نگهبان» یک شاخص مهم است که برای هر بحثی، کفایت میکند.
وی همچنین با دقت، دموكراسیهای صوری و نمایشی را از نظامهای دموكراتیك اصیل، تفكیك و تبیین میكند: «اگر نیروی ملت به معنای واقعی بروز و ظهور نكند، مشروطیت و دموكراسی، مفهوم حقیقی خود را از دست میدهد و زمینه برای حكومتهای فردی فراهم میشود؛ هر چند بهظاهر مجلسی وجود داشته باشد و عدهای بهنام نمایندگی در آن جمع شوند.»
اگر وضع، نامطلوب و در خور تغییر است، این اتفاق بدون صرف انرژی و «هزینه» ممکن نیست. تحقق وضع مطلوب مستلزم «اقدام» و «فداکاری» است. مصدق تاکید میکند که «ملتهایی كه برای احقاق حقوق از دست رفته و در راه آزادی و استقلال خود، وارد پیكار شدهاند، سالها فداكاری و جانبازی و از خودگذشتگی كردهاند تا به مقصود نایل شدهاند.»
سخنان او، نه در شش دهه پیش که گویی با توجه به اوضاع امروز ایران بیان شده است. اقتدارگرایان حاکم که مدعی «خدمت» به مردماند آیا صدای این نطق او را در مجلس شانزدهم میشنوند که تاکید کرد: «اگر از طریق آزادی و دموکراسی نتوانیم کاری بکنیم از طریق اختناق و زور و قلدری برای مردم ناراضی نمی توانیم کاری انجام دهیم.»
رهبر جمهوری اسلامی مدتهاست حتی همراهترین سیاستمدار جمهوری اسلامی با خویش (هاشمی رفسنجانی) را نیز برنمیتابد؛ آیت الله خامنهای قطار نظام را هر روز خالیتر میخواهد. حذف پیوسته مخالفان و سرکوب و تهدید دائم دگراندیشان بهجای خود؛ بسیاری از مقامهای مسئول ایران در سه دههی نخست انقلاب، اینک در زندان یا زیر حکم و فشار و تهدید و منزویاند؛ میرحسین موسوی و مهدی کروبی البته برجستهترین گواهان در این حوزه محسوب میشوند.
کاش آیت الله خامنهای میخواند توصیهی رهبر نهضت ملی را که گفت: «مملکتی که رجال ندارد هیچ چیز ندارد مخالفت من با دیکتاتوری این بود که از خصائص دیکتاتوری یکی اینست که مملکت فاقد رجال و دیکتاتور رجل منحصر به فرد باشد.»
در کنار اینها، درخواست نظارت بر انتخابات توسط نهادهای مستقل و معتمد جامعه مدنی، موضوع مهمی بود که شش دهه پیش توسط مصدق به شاه ایران ارائه شد. او به شاه نوشت: «پیشگاه اعلیحضرت همایونی؛ سوء جریانات انتخابات، از نظر شاهانه پنهان نیست. در تمام شهرستانها و همچنین در پایتخت، یك نوع نگرانی در افكار عمومی به وجود آمده و عدم رضایت عامه را فراهم نموده است كه علاوه بر تضییع حقوق جامعه، باعث وخامت اوضاع و حدوث وقایع غیرمترقبه و بروز مفاسد خواهد بود… نمایندگان مردم، استدعا دارند، بذل عنایت فرمایند و حقوق از دست رفته مردم به آنها بازگردد؛ این كار میسر نخواهد بود مگر اینكه یك هیأت مورد احترام و توجه افكار عمومی، زمام امور را در دست گیرد و مسؤول صحت انتخابات باشد… » شخص نخست نظام سلطنتی اما همان پاسخ را به پیشنهاد او داد که رأس هرم نظام جمهوری اسلامی به درخواست دموکراسیخواهان امروز ایران میدهد. آیت الله خامنهای از فرجام شاه و تجربهی نظام سلطنتی (بهمثابهی رژیم خودکامه، متکی به شخص و سرکوبگر) نمیآموزد.
در شرایطی که تهدیدهای بینالمللی و فشارها علیه ایران، بهگونهای بس معنادار و هشداردهنده در هفتههای اخیر شدت گرفته، تمامیتخواهان مسلط در حاکمیت بر طریق اقتدارگرایی خویش اصرار دارند و نصایح و توصیههای دلسوزان ایران را به هیچ گرفتهاند. خودکامگان پیوسته از «دشمن» میگویند و مدعی حفظ تمامیت ارضی و استقلال میشوند حال آنکه به پشتوانههای لازم برای «اقتدار حقیقی»، یعنی حمایت و همراهی جامعه مدنی بیتوجهی متکبرانه نشان میدهند. دکتر مصدق اما زنهار در خور تأملی برای حاکمان خودکامه دارد: «هرقدر از عمرم بیشتر میگذرد، بیشتر عقیده پیدا میكنم كه تاریخ تكرار میشود؛ اگر پادشاهی رأی ملت خود را به هیچ شمرد، چگونه میتوان انتظار داشت كه دول بیگانه آن را به هیچ نشمرند و به مملكت تجاوز نكنند؟… رئیس هر مملكت باید افكار عمومی را محترم بشمارد تا بتوانند منافع ملت را در مقابل بیگانگان، حفظ نماید.»
مصدق برای تحقق خواستههایش از کنش عینی و اقدام عملی تبری نمیجست؛ او نخستین کسی بود که برای تحقق ایدهها و سخنان خود پا پیش مینهاد. چنانکه در مهرماه 1328 با جمعی از همفکرانش برای برگزاری انتخاباتی آزاد، در دربار تحصن کردند. همانجا، مصدق بر سر هژیر، وزیر دربار، داد زد: «عبدالحسین خان! تو شرف داری؟!… از تو میپرسم، این انتخابات آزاد است؟ تو را به وجدانت، این انتخابات آزاد است؟!»
آیا نیروهای ملی و آزادیخواهان و دموکراسیطلبان امروز ایران، بهویژه شناختهتر شدهها، برای «تحصن»ی چون اقدام مصدق و یارانش، گامی عملی در هفتههای آتی برخواهند داشت؟
بازخوانی دیدگاههای «سیاستمدار ملی» برای کنشگران مدنی حقوقبشرطلب و فعالان سیاسی آزادیخواه و دموکراسیجو، همانقدر میتواند مفید باشد که توجه به آنها برای حاکمیت اقتدارگرا.
دکتر محمد مصدق دهههاست چونان یک چراغ «راه«نمایی کرده؛ او نه یک شخص که یک راه است، یک روش؛ شیوهای از سیاستورزی مبتنی بر منافع ملی، صداقت، جسارت، واقعبینی و استواری.
*توضیح: دیدگاهها و اظهارات دكتر محمد مصدق، به نقل از منابع زیر است:
سیاست موازنه منفی در مجلس چهاردهم
دكتر مصدق و نطقهای تاریخی او
خاطرات و تألمات مصدق
مصدق و حاكمیت ملت
نامه ها و مکتوبات دکتر مصدق
دکتر مصدق در دادگاه تجدیدنظر نظامی
نطق های دکتر مصدق
نامه های دکتر مصدق