Search
Close this search box.

اخلاق گرایی در دین و صداقت در سیاست مهمترین میراث مهندس بازرگان است

رضا علیجانی : اخلاق گرایی در دین و صداقت در سیاست مهمترین میراث مهندس بازرگان استجرس: سی ام دی ماه 1373 پدر روشنفکری دینی ایران درگذشت. مهندس مهدی بازرگان وقتی چشم از جهان فروبست که هم استبداد شاهنشاهی دیده بود، هم انقلاب ایران و  انحراف جمهوری اسلامی و رسیدنش به استبداد دینی؛ نقش بازرگان در این دوران روشنگری ، مبارزه و اصلاح مداوم بود. این مهندس پیشکسوت هیچگاه سکوت و مصلحت اندیشی نکرد و قدرت را هدف ندانست. اسلام برای بازرگان وسیله نبود و سیاست برای او ابزار رسیدن به قدرت نشد. اندیشه بازرگان در کتابهایی که نگاشت صیقل خورد و تکامل تدریجی پیدا کرد ، نگاهش به اسلام عمق گرفت و در کشاکش روزگار و حوادث دهر با مقتضیات زمان هماهنگ شد. درباره بازرگان ، اندیشه اش و آخرین گفتار بلندش” خدا، آخرت هدف انبیاست” با رضا علیجانی فعال ملی – مذهبی گفتگو کردیم.


مهندس بازرگان در طول عمر درازشان یک مبارز سیاسی باسابقه و یک لیبرال دموکرات مذهبی محسوب میشدند که در فضای چپ زمانه شان ، آغازگر روشنفکری دینی بودند. آبشخورهای فکری مهندس بازرگان را در کجا میتوان جستجو کرد ؟

 

 

همانطور که شما اشاره کردید مهندس بازرگان عمر طولانی داشتند و فراز و نشیب های زیادی را تجربه کردند. میتوان گفت تا قبل از نهضت مقاومت ملی بیشتر اندیشمندی در حوزه دانشگاهی و مذهبی بودند و ورود ایشان به سیاست بعد از کودتای 28 مرداد است. در دوران نهضت ملی ، ایشان حتی جزوه بازی جوانان با سیاست را مینویسند و در آنجا میگویند سیاست یک تخصص هست و نباید بدون تخصص وارد آن شد .

 

اما بعد از کودتای 28 مرداد از منظر تعهد اخلاقی و سیاسی وارد سیاست میشوند و نامه معروفشان را که بعدا فرزندان من نگویند این اتفاقات در مملکت افتاد چرا پدر ما سکوت کرد را مینویسند.

 

 

آبشخورهای فکری مهندس بازرگان به چند مسئله بازمیگردد: خانواده مذهبی و روشنفکر ایشان، خاستگاه طبقاتی مرفه ای که توان تحصیل در خارج از کشور را می یابند، به لحاظ فرهنگی از افراد مختلفی از جمله ابوالحسن خان فروغی بهره میبرند و از فضای گفتمانی آن دوران یعنی بازگشت به قرآن استفاده میکنند و گفتمان سازی بدیل را در مقابل اسلام سنتی مطرح میکنند . ایشان در اروپا در میانه دو جنگ قرار دارند برخلاف دکتر شریعتی که در فضای بعد از جنگ جهانی دوم و در میانه جنبش های ضد غرب هستند ولی مهندس بازرگان در دوره بین دو جنگ جهانی و در دوانی که نقد اخلاقی دولت مدرن و مدرنیته مطرح هست و نوعی تمایل به معنویت و اخلاق در آن فضا وجود داشته در غرب تحصیل میکنند و در محافل مسیحی کاتولیک و دموکرات مسیحیان کاتولیک لیبرال تنفس میکنند و تحت تاثیر قرار میگیرد .


چرا مرحوم بازرگان را پدر روشنفکری دینی در ایران می نامند؟

 

آغازگری ایشان در جریان روشنفکری دینی به علت تاسیس دانشگاه تهران و تاسیس نهادی مقابل نهاد سنتی دین بوده است و گفتمان ایشان به واسطه همین تاسیس دانشگاه مخاطبان بسیاری می یابد.. اکثریت قریب به اتفاق شاگردان مهندس بازرگان ، دانشجویانی هستند که بعدها نسلی تشکیل میدهند که مخاطبان اصلی هستند . در عین حال یک طبقه متوسطی بعد از انقلاب مشروطیت شکل گرفته و به واسطه روزنامه هایی که در خارج از کشور منتشر میشود و تحصیل در خارج بستر و مخاطب اندیشه مهندس بازرگان قرار میگیرند .

 


سیر تحول روش و اندیشه مهندس بازرگان در جریان نواندیشی دینی موثر بوده . نگاه مهندس بازرگان در کتاب های اولیه مانند مطهرات تطبیق علم و دین بوده که در آخرین مقاله، خدا و آخرت هدف بعثت انبیا به سمت آخلاق گرایی و رهایی از آن نگاه تطبیقی مطلق نگر پیش میرود . لطفا برای ما شرح دهید که مرحوم بازرگان از چه مراحل تفکر دینی عبور کرده اند؟

 

 

چالشی بین نحله ای از نواندیشی دینی در مقابل روایت سنتی از دین هست که سیاسی شده و به تدریج یک روایت اقتدارگرا از دین است که به تدریج در جمهوری اسلامی حاکم شده است . این اولین چالش است و بین نواندیشی دینی در برابر اقتدارگرایی حذف میشود. اگر بخواهیم سیر زندگی مرحوم بازرگان را بررسی کنیم باید تاملات شخصی شان را دقیق شویم تا در ذیل آن مراحل تفکر دینی ایشان را ترسیم کنیم.

 

مهندس بازرگان یک فرد متشرع مذهبی اصلاح طلب هستند و بعد تبدیل به یک فرد سیاسی مذهبی اصلاح طلب میشوند که منتقد و معترض و دگرگونی طلب نیز هست . در سیر طولانی مبارزه ایشان و در مرحله ای که نهضت پارلمانتاریستی در صف اول قرار دارند و در زمانی که نهضت، رادیکال و مسلحانه میشود و گفتمان رادیکال سوسیال دموکرات دکتر شریعتی با روش اصلاحی هم مخاطب دارد و فضا رادیکال تر میشود؛ مرحوم بازرگان دیگر در صف نخست نیست . در مرحله بعد از یک چهره دگرگونی طلب تبدیل به یک دولتمرد اصلاح طلب میشود و از قدرت حذف میشود ولی در عرصه عمومی به عنوان منتقد فکری – سیاسی – مذهبی قدرت مستقل در ایران همچنان به صورت فعال حاضر است.

 

 

اما به لحاظ فرهنگی ایشان از مرحله ای که به دنبال تطبیق علم و دین است و به تدریج به سمتی میروند که به طور نسبی بین حقوق بشر، آزادی و دموکراسی با دین تطبیق ایجاد کند

 

 

ولی بعد از انقلاب ایشان وارد مرحله جدیدی میشوند که به دنبال نوعی تصفیه دین و دولت از اقتدارگرایی مذهبی و حق ویژه طلبی تئوری ولایت فقیه و تئوری ولایت مطلقه متبلور میشود . ایشان از جوهره اخلاقی دین و شریعت در برابر روایت اقتدارگرا دفاع کند.

 

به تعبیری ایشان از کتاب ایدئولوژی در سیاست به کتاب خدا و آخرت هدف بعثت انبیا می رسند.

 

 


آیا می توان گفت این سیر تحولی به سوی نگاه اخلاقی تر به دین ناشی از تجربه حکومت دینی بوده است؟

 

 

برخی مثل مهندس بازرگان این شانس را داشتند که این فضا را تجربه کنند و برخی چون دکتر شریعتی نبودند و برخی هم متفکر پساجمهوری اسلامی اند . مسلما این مسئله موثر بوده ولی اینکه ایشان چه تحولی در آراء شان به وجود آمده گاه نادرست تفسیر میشود . تلقی که درباره تغییر نظر مهندس بازرگان مطرح شده نوعی تحلیل شتاب زده و فهم نادرست از آراء ایشان است.


ممکن است درباره تحلیل ها پیرامون تحول فکری مرحوم بازرگان بیشتر توضیح دهید؟

 

تئوری که مهندس بازرگان تحت عنوان خدا و آخرت هدف بعثت مطرح کرد نقطه عطف این تحول ارزیابی میشود درحالی که ردپای این نظریه در تمامی دهه های سی تا هفتاد بازتاب دارد . ایشان جایی میگوید هدف دین قدرت نیست بلکه هدف دین معنویت و اخلاق است . این گرایش در مرحوم بازرگان بعد از تجربه جمهوری اسلامی بارور میشود . پس مرحوم بازرگان بعد از انقلاب به چنین نتیجه ای نرسیده بلکه این ردپا را میتوان در آثار قبلی او هم نشان داد.


دلیل و زمینه طرح این تئوری را چه ارزیابی میکنید ؟

 

این تئوری در مقابل دو تئوری فقه محور و تئوری مصلحت نظام است. تئوری فقه محور دیدگاهی که معتقدست همه قوانین اجرایی کشور را باید از درون فقه خارج کنیم در حالیکه مهندس بازرگان فقه را “سرطان اسلام” میداند

 

 

تئوری مصلت نظام هم اصل را قدرت و نظام و نه ارزش های اسلامی میداند . مرحوم آیت الله منتظری در آخرین درس هایش به دیدگاه مهندس بازرگان نزدیک میشود ولی ایشان همچنان فقه محور است.

 

 

این دو تئوری یعنی فقه محوری و تئوری مصلحت نظام به ویژه غلبه دومی بر اولی به یک روایت اقتدارگرا میرسد که بازرگان آن را نقد میکند.

 

اما دیدگاه دومی از دوگانه سیاست و دین هم درباره تئوری مرحوم بازرگان مطرح است.

 

تئوری مهندس بازرگان در فضایی دیگری مطرح شد که دین شخصی را در برابر دین سیاسی تبلیغ بکند . چون در رفتار فردی و نوع بقیه مباحث بعد از این بحث پاسخ را به نشریه لوموند مینویسد که لا اله الا الله سیاسی ترین شعار اسلام است . این دوگانه دین و سیاست و دین سیاسی و دین غیرسیاسی دوگانه درستی نیست بلکه باید این را سه گانه کرد : سه گانه دین شخصی، دین در حوزه شخصی و دین حکومتی . مرحوم بازرگان دین حکومتی را قبول نداشت . این تفسیری است که آقای بسته نگار در جلسه انجمن اسلامی قبل از سخنرانی مرحوم بازرگان مطرح کرد که در میان مباحث دیگر مهندس بازرگان میگویند که بسته نگار حرف مرا فهمیده است.

 

مرحوم بازرگان تغییر نظر نداد بلکه نظرش را اصلاح و تکمیل کرد . قبل از انقلاب در کتاب بعثت و ایدئولوژی این تصور مبهم وجود داشت که باید از درون دین برنامه ها بیرون آید این را نو اندیشان دینی خیلی مبهم طرح کردند و همین ابهام فاجعه بار شد. اینکه ما از اسلام برنامه میگیریم در نظر فقها و نظام ولایت فقیه دو مولفه داشت: فقها متصدی کار هستند و برنامه یعنی فقه؛ اما در نگاه نواندیشان دینی بحث بر سر ارزش های اسلامی در برنامه اجتماعی و سیاسی بود.

 


پس شما کتاب خدا –آخرت هدف انبیا را در اصلاح و تکمیل آرا ء قبلی مهندس بازرگان ارزیابی میکنید و نه تغییر موضع . مهندس بازرگان برنامه گرفتن از اسلام را چگونه توضیح میداد؟

 

 

بازرگان میگفت منظور از برنامه گرفتن از اسلام مقصود فقه نبوده بلکه تاکید بر اخلاق در مقابل فقه است . تاکید بر جهت گیری هایکلی است در مقابل برنامه هایی که فقها مطرح میکنند .

 

تلقی نواندیشان دینی از قبل انقلاب با فقه فرق میکرد و اساسا به دنبال حکومت فقه نبودند . برخی چون دکتر شریعتی معتقد بودند که احکام اجتماعی دین کاملا قابل تغییر است اما بازرگان ملایم تر میگفتند که با کنارگذاشتن احادیث بخش عمده ای از فقه را بی اعتبار میکردند.

 

 

یک اصطلاحی در اندیشه بازرگان صورت گرفت و آن ابهام در مواضعشان را در ابتدای انقلاب مطرح میکردند وجود داشت که بعدها برایشان روشن شد که نمیتوان منبعی دینی را برای برنامه ریزی اجتماعی وضع کنیم و برایشان روشن شد که منظور از برنامه ، کلیات و جهت گیری هاست و با توجه به تطبیق آزادی و حقوق بشر با مبانی دینی و این تاکیدات دین در حوزه عمومی را شکل میدهد و نه دین در حوزه شخصی و شریعت فردی . در آن دوره براساس تئوری مصلحت نظام حکومت مروج این اندیشه بود که برای حفظ دین میتوان توحید و حج را تعطیل کرد و بازرگان در برابر این روایت اقتدارگرا از دین ایستاد. 
دکتر سروش این نظریه را در فضای تفکر خودش معنا کرد در حالیکه مهندس بازرگان با انگیزه های دینی و الهام گیری از آموزه های کلی دین و نه فقه، فضای سیاسی و رفتار قدرت را نقد میکند . اولین نقاد ایدئولوژی در ایران مرحوم بازرگان است که در کتاب بازیابی ارزش ها ایدئولوژی بسته ولایت فقیه و فقاهت محور حاکم بر جمهوری اسلامی را نقد میکند و این نقد دقیق تر و هوشمندانه تری است نسبت به نقد ایدئولوژی است که بعدا آقای سروش داشتند.

 

 

آقای سروش به جای اینکه فقه سنتی مبدل به ایدئولوژی را نقد کند، در واقع ایدئولوژی روشنفکران دینی را نقد کرد و همه اتهامات سیاسی و مفاهیم اسلام اقتدارگرا را مرجع و مستدل قرار داد ولی در نتیجه گیری روشنفکر دینی را متهم کردند و به نظر من این فرافکنی در نقد ایدئولوژی بود . به جای اینکه آیت الله خمینی ، آیت الله مطهری و جمهوری اسلامی ولایت فقه محور نقد شود ، ایدئولوژی، انقلاب و شریعتی نقد شد، به نظر من نقد آقای بازرگان ، نقد اخلاقی تری هست.

 

خدا و آخرت مرزبندی نه تنها مهندس بازرگان بلکه نتیجه مرزبندی مجموعه جریان نواندیشی با روایت اقتدارگرا هست. جریان نواندیشی که از کریدور آیت الله خمینی و مطهری و علامه طباطبایی عبور نکرده بودند بلکه از بستر دیگری یعنی ابولحسن فروغی، محمدتقی شریعتی و اقبال لاهوری برخاسته بودند و به لحاظ سیاسی هم از بستر نهضت ملی عبور کرده بودند و نه بستر آیت اله کاشانی با روایت اقتدارگرا مرزبندی داشتند و نقطه عطف این مرزبندی خدا و آخرت بود.

 

 

مهندس بازرگان و نهضت آزادی در ابتدای انقلاب حکومت دموکراتیک اسلامی را مطرح کرد و آیت الله خمینی در مقابل جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد را تاکید کردند. نظام سیاسی پیشنهادی مهندس بازرگان چه ویژگی هایی داشت؟

 

 

شاید بتوان به صورت عینی این در قانون اساسی شورای انقلاب تدوین شد و به نوعی تحت تاثیر همین تفکر بود و زیر نظر حقوقدان هایی که ملی – مذهبی بودند تدوین شده بود . حقوقدانان مستقلی که به مذهب هم احترام میگذاشتند تاثیر گذاشت. جمهوری فقه محور نیست و آن مرزبندی بود که بازرگان لحاظ داشت. 
در حکومت دموکراتیک اسلامی فقه محوری وجود ندارد و جمهوریت وجه غالب را تشکیل میدهد . جمهوری اسلامی یک ابهام جدی داشت چون فقها از تعبیر جمهوری اسلامی فقه محوری را تلقی میکردند اما جوانان و روشنفکران و مردم عادی میگفتند استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی که آزادی هم یک پایه آن بود . این ابهام ، مجمل گویی هم برای بازرگان بعدها روشن شد و اصلاح و تکمیل کرد و یک روشنفکر مذهبی باقی ماند . این ارزش ها هم در اخلاقیات فردی خلاصه نمیشد بلکه در ارزش های حقوق بشری ایشان ظاهر میشود.

 

 

آموزه های اصلی مهندس بازرگان برای نسل امروز و جنبش سبز به نظر شما چیست؟

 

در چند سال اخیر نوعی بازگشت به جهتگیری و گفتمان مهندس بازرگان مشاهده میشود. آزادیخواهی، دموکراسی و حقوق بشر در اولویت قرار گرفته است و اولویت دهی به مبارزه با استبداد که در جنبش سبز هم بود نشات گرفته از اندیشه بازرگان است. من از منظر سوسیال دموکراسی به دیدگاه لیبرال دموکرات مهندس بازرگان نگاه میکنم و معتقدم روش دین شناختی مهندس بازرگان دیگر روش غالب نیست . روش تطبیقی بین علم و دین روش غالب نیست ولی آن درون مایه که میخواست بین آزادی و دموکراسی و حقوق بشر با دین تطبیق دهد این وجه غالب است.

 

حلالیت طلبی برخی از اصلاح طلبان و پذیرش رویکرد درست مهندس بازرگان نوعی رجعت به گفتمان مهندس بازرگان و نهضت آزادی محسوب میشود که من آن را تقدیر میکنم اما آن را کافی نمی بینم.

 

 

جامعه ایران در یک دو قطبی با مجاهدین قرار نداشت و بسیاری از گروه هایی دیگر از جمله گروه های وابسته به شریعتی در حالیکه مشی مسالمت آمیز داشتند در دهه شصت آزارهای فراوانی را متحمل شدند که باید توجه شود.

 

 

ظلم و اجحاف غیر از نهضت آزادی به خیلی افراد و گروه هایی دیگر هم صورت گرفته است و حق نبوده که سهم دیگر نحله های روشنکران دینی زندان ، محرومیت و آوارگی باشد و نحله سوسیال دموکرات شرایط بدتری قرار داشتند ولی همچون مهندس بازرگان و نهضت آزادی توسط اصلاح طلبان رفع تضییع نشدند.

 


در عرصه عمل سیاسی بازرگان چه میراثی برجای گذاشته است؟

 

 

اخلاق گرایی در دین و صداقت در سیاست مهمترین آموزه و مهمترین میراث مهندس بازرگان برای ماست . واقع گرایی سیاسی را ما در بازرگان و نسل او میبینیم که با نسل آرمان گرا و رویا پرداز زمانه اش متفاوت است و تلفیقی بین واقعیت و آرمان انجام میداد و این اکنون تبدیل به رویکرد غالب شده است 
دیگری نگاه انتقادی است که مهندس بازرگان به روحیه ایرانیان دارد. در تمامی طول عمر ایشان پرداخته است. و آن بدبینی که شریعتی در کویرات به لحاظ فردی دارد ولی در نگاه اجتماعی خوش بین است اما برعکس بازرگان به شدت روحیه ایرانیان را نقد میکند اوج این نقادی کتاب ” روحیه سازگاری ایرانیان” است و این را در تمامی عمر تکرار میکند و در آن گاه اغراق هم میکند . این انتقاد از خود جمعی و نقدی که به روحیات مردم ایران دارد میتواند بسیار درس آموز باشد.

 

 

شجاعت سیاسی و دینی مرحوم بازرگان درس بعدی است . در رفتار سیاسی جوزده نیست، در حوزه دینی نظریاتی دارد که گاه ساختارشکنانه است مثلا تدوین حضرت علی براساس سیر نزول را تدوین درست تری میدانستد. بازرگان خود قرآن شناس معتقدی بوده و میگفت که روش تدوین قرآن در زمان عثمان درست نبوده و آسیب هایی را به قرآن وارد کرده است و حتی تعابیری تند و صریح را نسبت به تدوین آیات قرآن مطرح میکرد.

 

نگاه آزادیخواهانه ایشان به دین و قرائت دموکرات و لیبرال از دین از دیگر آموزه های بازرگان است، اما یکی از مهمترین درس های ایشان تلاش برای نهادسازی بازرگان است . از نهضت آزادی که با نیم قرن سابقه هزینه پرداخته و امتحان پس داده است تا نهادهایی دیگر چون شرکت انتشارات یاد ، انجمن های اسلامی متفاوت و … نشان از روحیه بازرگان در نهادسازی های سیاسی و مدنی و فرهنگی دارد که در جنبش سبز می تواند درس آموز باشد.

 


چه انتقادی به اندیشه و عمل مهندس بازرگان دارید و از بازرگان چه چیزی انتظار داشتید اما در آثار و رفتار او ندیدید؟

 

 

بحث زنان و تبعیض های جنسیتی در گفتار مهندس بازرگان جایی ندارد و نوعی نگاه مردسالار در فهم ایشان و عملکرد تشکیلاتیشان دیده میشود . آنقدر که آزادی، دموکراسی و حقوق بشر در اندیشه بازرگان پر رنگ هست اما دغدغه عدالت و فقر ستی کم رنگ تر هست و اینک در جامعه نفتی که شکاف های طبقاتی در آن وجود دارد بحث حائز اهمیتی است که نادیده گرفته شده این ضعفی است که در جنبش اصلاحی سبز هم اینک وجود دارد.

 

گرایش ایشان و دوستانشان نسبت به احکام دین که برخلاف اکثر نحله های دینی احکام را ثابت و لازم الاجرا میدانند مورد انتقاد است. گفتمان مهندس بازرگان هم باید در رویکرد تطبیق علم و دین به روز باشد. بعد از مهندس بازرگان در عرصه تطبیق علم و دین قدمی برداشته نشده است

 

گاهی اوقات تمایلات ضد چپ ایشان باعث میشود که نگاه واقع گراشان دچار لطمه شود و از حوزه اعتدال فاصله بگیرد و همینطور در متدلوژی دین شناسی این نحله ، قرآن منبع اصلی و محوری است و احادیث در حاشیه قرار میگیرد و در حاشیه قرار گرفتن احادیث مشکلات زیادی را بر دوش این نحله قرار میدهد . احادیث را نمیتوان کلا به یک چوب راند و به کناری گذاشت با توجه به اینکه روایت اصلی اسلام بر احادیث بنا شده است .

 

 

حرف آخر ؟

 

مهمترین آموزه مهندس بازرگان برای نسل ما و نسل بعد تربیت فرزندان و شاگردانشان هست، نهادسازی که کردند و مجموعه اینها صداقت و سلامت بودند و نگاهی که به منافع ملی داشتند و هزینه ای که پرداختند اینها میتواند در دورانی که ما دچار فقدان الگو هستیم الگوهای آموزنده و راه گشایی باشد .