Search
Close this search box.

مجلس صبح پنجشنبه ۲۰-۱۱-۹۰ (سیلان فکر و تمرکز – آقایان)

بسم الله الرحمن الرحیم
جوامع بشری، هر کدام برای خودشان یک روال و برنامه‌ای دارند، مثل اینکه من و شما برای روز‌های هفته برنامه درست می‌کنیم، صبح کجا برویم عصر کجا برویم. آن وقت تفاوتش این است که این برنامهٔ اجتماع، در هر اجتماعی یک امر کلی است، که همهٔ اینهایی که در ذیلِ آنجامعه هستند طبق آن برنامه کارهای خودشان رو انجام می‌دهند. به این معنی که مثلاً جامعه برنامه‌ای برای غذای افراد برنامه‌ای دارد این غذا ممکن است ذرت باشد برنج باشد گندم باشد. هر کدام از ما، افراد جامعه برای خودشان بخواهند برنامه‌ای بچینند اگر تاجر باشند برنامه تجارت، یکی دو تا از این‌ها را انتخاب می‌کند. ولی جامعه باید همهٔ این‌ها را در نظر بگیرد و برای آن فرقی نمی‌کند،‌‌ همان صورتی که در غذا، یک نان یا گندم را فراهم کند برنج را هم باید فراهم کند، گوشت را هم فراهم کند، همهٔ این‌ها را فراهم کند. نمی‌تواند یکی از این‌ها را حذف کند مگر اینکه مثلاً در برنامه باشد که گوشت خوک را حذف کنند، خیلی خوب این یک برنامه‌ای است که تقریباً همهٔ جامعه هم می‌پسندند و بدون هیچگونه مشکلی اجرا می‌شود. ولی جامعه نمی‌تواند بگوید من به گوشت خواران علاقه و اعتقاد ندارم، گوشت خواری با دین مخالف است و من گوشت را تأمین نمی‌کنم، نمی‌تواند. یک مجموعه‌ای مثل پازل است، یک پازلی است که چیده شده است نمی‌تواند یکی را حذف کند. این شعری که می‌گوید:
کاندر این مُلک چو طاووس، به کار است، مگس
همهٔ این‌ها، این مُلک خداوند، برای ما آفریده است. ما از سایر کرّات که خبر نداریم شاید مثلاً در کرهٔ ماه هم جوامع بشری باشند، نمی‌دانیم. کرهٔ ماه رفته‌اند ولی شاید آنجایی که فرود آمدند کویرِ لوتِ آن‌ها بوده است. این است که ما برنامه‌هایمان از لحاظِ اینجاست شاید هم یکی از جهاتی که خداوند فرمود: «… فِی الأَرْضِ خَلِیفَة…» (سوره بقره، آیه ۳۰) یعنی به آنهای دیگر چی کار دارید!؟ در اینجا من برای شما از خودم، خلیفه‌ای تعیین کردم، خلیفهٔ خدا. حالا فی الأَرْضِ معانی و تعابیر فراوانی دارد که دیروز هم آقای واعظ، آقای کاشانی شرحی از آن را گفتند. ولی به هر جهت به صورت ظاهر هم بگیریم، یعنی در این کرهٔ زمین به شما نظر دارم. سایر جا‌ها را کار نداشته باشید. بعد در همین زمینه یکی از آقایان یا نمی‌دانم خانوم‌ها، نوشته است من خیلی فکرم گیج شده که خداوند چجوری درست شد از کجا آمد و…، البته جوابِ قاطع سوال آخری همین سورهٔ قل هو الله است. «لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ» «وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ» (سوره اخلاص، آیه ۳ و ۴) این نتیجه‌اش است. ولی ذهنِ وقّاد انسان که این را آفریده است به این اکتفا نمی‌کند، می‌گوید، شما می‌گویید خدا اینطور فرموده است، این مقررات را گفته است اجرا کنید. خودِ خداوند چه مقرراتی دارد. اولاً یک جاهایی که خداوند دو سرش را بریده می‌گوید، فرض کنید، وقتی می‌روید کتابی را از یک کتاب فروش قدیمی بخرید، خوب کتاب قدیمی است منزل می‌بَرید می‌پرسید مثل آن مرحوم ملای مکتبی که داشتیم و همیشه پیش او می‌رفتیم. از او پرسیدیم این حرف‌ها را از کجا می‌گویی؟ ً! گفت یک کتاب خطی دارم، خوب این کتاب اسمش چه هست؟ گفت صفحات اولش افتاده است اسمش را نمی‌دانم. نوسینده این کتاب چه کسی هست؟! گفت صفحات آخرش هم افتاده است، اول و آخرِ اینکهنه کتاب افتاده است. در این جهان اول و آخرِ این خلقت و این جهان افتاده است ما نمی‌دانیم به چه شکل آفریده شد. به چه صورت از بین می‌رود البته آنهایی که اهل کاوش هستند یعنی محقق هستند، مثلاً محقق ریاضی یا پزشکی داریم، محققی که این کارش است بررسی می‌کند، خیلی خوب ولی کسی که بررسی نمی‌کند باید گفت به اینجا چه کاری داری! خداوند مثل ظواهر که با حیوانات برخورد می‌کنیم یک چشم بندی برای ما آفریده که هر دو طرف را نمی‌توانیم ببینیم، ما چه کار به اطراف داریم، باید مستقیم برویم. در واقع جلوی یک مقداری تراوشاتِ زائدِ فکر انسانی را گرفته است. فکر مثل یک سیلابی است که می‌آید یا رودخانه‌ای که جاری است. شما نگاه کنید همهٔ این‌ها یک حدی دارد، رودخانه از دو طرف ساحلی دارد و از وسط می‌رود. گاهی اگر بارندگی و طوفان شدید اتفاق بیفتد که طغیان کند از آن مسیری که می‌باید زنده باشد، کنار می‌رود. رودخانه برای اینکه ادامه پیدا کند باید در همین جا جریان داشته باشد و اِلا اسمش رودخانه نیست، از یک مسیر دیگر راهش را پیدا می‌کند، فکر انسان هم به همین شکل است. در اختیارِ صد در صد خودش هم نیست انشعاباتی از آن پیدا می‌شود. خداوند در واقع ترتیبی داده است به بشر گفته است به جای این انشعابات و انحرافاتِ فکری که بی‌اختیار برای تو حاصل می‌شود به سایر مسائل ب‌پرداز. همین وضعیت در مورد ما هست، در مورد همهٔ بشر هست. بنابراین فکر هم که در عرفان گفته‌اند برای تمرکزِ حواس در مسائلی که قابل فکر باشد است. مطالب دیگری هم بود که یادم رفت بگویم، حالا هر وقت یادم آمد انشالله می‌گویم، امیدوارم که همهٔ ما در این مسیر پیشرفت کنیم و ثابت باشیم. انشاالله

Tags