نسل ما مرحوم يدالله سحابي را با كتاب «خلقت انسان» شناخت، كتابي كه در آن سعي شده بود تا نظريه تكامل انسان و تكاملي بودن آفرينش را از طريق آيات قرآن تبیين كند. دكتر سحابي در اين كتاب برداشتي تكاملي از آفرينش انسان ارايه ميداد كه در برابر نظريهاي كه بهطور سنتي از سوي فقها و متفكران سنتگراي مذهبي مبني بر خلقالساعه بودن آفرينش انسان مطرح ميشد، قرار داشت. طرح اين مساله در ايران بسيار نوين بود و براي نسل جوان و تحصيلكرده كه اعتقادات مذهبي داشتند منبع با ارزشي محسوب ميشد كه ميتوانست اعتقادات مذهبي را با دستاوردهاي علمي هماهنگ كند. بعدها كه با دكتر سحابي از نزديك آشنا شدم با ويژگيهاي اخلاقي و عملكرد سياسي، اجتماعي ايشان بيشتر آشنا شدم. دكتر يدالله سحابي سه ويژگي مهم در حيات سياسي و اجتماعي خود داشتند. نخست آنكه ايشان توانستند ميان علم و سياست يا در واقع ميان موقعيت دانشگاهي خود بهعنوان يك محقق زمينشناسي از سويي و يك كنشگر سياسي و اجتماعي از سوي ديگر، ارتباط بر قرار كند. بسياري از كساني كه به كار علمي و آكادميك مشغول هستند معمولا ميان وظيفه علمي و سياسي تفكيك قايل ميشوند و از ورود به عرصههاي سياست و اجتماعي پرهيز كرده و تاكيد ميكنند كه سياست نيز مانند ديگر رشتهها امر تخصصي است و هركس در رشته تخصصي خود مشغول به كار باشد. اين امر، گاهي عذر و بهانهاي بوده براي شانه خالي كردن از زيربار سنگين مسووليتها. فعاليت سياسي و اجتماعي در اغلب جوامع همواره هزينههايي را به همراه داشته است و طبيعتا براي خيليها تن دادن به اين مسووليتها، مساوي بوده با پرداخت هزينه و دست كشيدن از آسايش و آرامش و در نتيجه ترجيح دادهاند كه موقعيت اجتماعي و عملي خود را در خطر نيندازند.
اما براي دكتر سحابي اينگونه تفكيك جايي نداشت و ايشان خودشان را محدود به يك حوزه نكرد. در جامعه ما در كنار بحث آكادميك سياسي، سياست به معني عام نيز عموميت داشت، يعني احساس مسووليت در راه بهبود امور مردم و سرنوشت كشور كه معطوف به تامين استقلال كشور و سربلندي و آباداني ميهن ميشود. اين راهي است كه دكتر سحابي، كنار كار علمي انتخاب كرده بود و اين نوع مسووليتپذيري را مغاير با علم و شغل علمي خود نميدانستند. ايشان نسبت به آينده كشور و مردم و سرنوشت جامعه بسيار حساس بودند و تمام تلاش خود را براي اعتلاي جامعه و كاستن رنجها و تامين حقوق ملت به كار بردند.
نكته بعدي كه درخصوص شخصيت ايشان وجود دارد رابطه اخلاق و سياست است. ما با دو تعريف از علم سياست مواجه هستيم، نخست سياستي كه در حوزه قدرت و مديريت جامعه تعريف ميشود كه از آن تحت عنوان «حكومت» و «دولت» نام برده ميشود و ديگري هم سياست در عرصه عمومي كه همه تعامل قدرت را در عرصه عمومي در بر ميگيرد، سياستورزي در وسيعترين سطح اجتماعي كه تبلورش ميتواند خود را در حوزه قدرت سياسي و حكومت نشان دهد، دكتر سحابي در هر دو حالت حضور داشتند.
بخشي در سياستورزي در عرصه عمومي كه هدف آن آگاهي بخشيدن به اجتماع و مردم و ارتقاي سطح فرهنگ عمومي است تا جامعه براي زيست دموكراتيك و زندگي همراه با تعامل در صلح و مدارا آماده شود و شرايط آزادي و البته عدالت اجتماعي برآورده شود. تمامي اينها از نگاه و جهانبيني ايشان كه سياست را بهعنوان يك شغل نگاه نميكرد، بلكه آن را مسووليتي برخاسته از اقتضاي وضعيت انساني ميدانستند، نشات گرفته بود. نگاه ايشان به سياست از آنچه كه ما در دنياي مدرن يا دانش سياسي مدرن ميبينيم، متفاوت است. از زمانيكه سياست بهعنوان علم توسط ماكياولي تعريف شد هدف يعني به دست آوردن قدرت و نگه داشتن آن موضوعيت پيدا كرد. يعني از هر راه و وسيلهاي بايد قدرت را حفظ كرد اما در نگاه سحابي، راه رسيدن به هدف كه البته در ذات خود مهم است، از معبر خدمت به اجتماع و تامين حقوق مردم نيز بايد ميگذشت. از اين نگاه، اصليترين كاركرد يك دولت بايد حراست و دفاع از حقوق فردي و اجتماعي مردم باشد. در شكل اول اخلاق در سياست اهميتي ندارد و ميتوان براي رسيدن به هدف، اخلاق را نيز زير پا گذاشت. اما در شكل و نگاه دوم هر وسيله و انتخاب نميتواند مباح باشد. اخلاق و ارزشهاي اخلاقي انساني است كه براي كنشگر سياسي مهم است و آنها را زير پا نميگذارد. امثال دكتر سحابي سياستورزي را همراه با اخلاق مداري تعريف ميكنند كه ميتواند سرمشقي براي نسلهاي جوانتر باشد.
بعد سوم تلاشهايي است كه ايشان در عرصه نوانديشي انجام دادند و برداشت نويني را از آيات وحداني بيان كردند. ايشان آيات هستيشناسي قرآن را در پرتو علوم جديد تفسير كردند و بحث خلقت انسان را به رشته تحرير در آوردند. در همان زمان رساله كوچكي از آيتالله مشكيني در همين زمينه در حوزه منتشر شد كه به نوعي تاييد همين نظريه بود اما به دليل برخي انتقادها، آن جزوه از حوزه جمعآوري شد. اين وجه دكتر سحابي در واقع خدمتي است كه ايشان به دين و بحث نو انديشي ديني انجام دادند.
خلاصه آنكه، دكتر سحابي كار و فعاليت اجتماعي و سياسي را در كنار كار علمي و دانشگاهي ميديدند و تعريف ميكردند و تفكيكي بين مسووليتهاي علمي و سياسي قايل نبودند. از آنسو حضور ايشان در عرصه سياست به دليل اعتقادات مذهبي و برداشتي كه از ايمان به خدا و تعاليم الهي داشت، متفاوت بود و در واقع اين ايمان تقويتكننده مسووليتهاي ايشان بود. نكته بسيار با ارزش و قابل ذكري كه درخصوص ايشان حتما بايد ذكر شود اين است كه برخلاف بسياري از كنشگران سياسي كه يك آرمان در پيش رو دارند و در دوردستها تلاش ميكنند تا آن را تحقق بخشند و به ورطه بيگانه شدن از وضعيت موجود ميغلطند. ايشان همواره به مسايل اطرافشان توجه داشتند و خصوصا سعي ميكردند در كارهاي خير و عامالمنفعه پيش قدم باشند و حتي با ساختن بيمارستان و درمانگاه و آموزشگاه و غيره به فعاليت در عرصه نيكوكاري هم ميپرداختند.
حبيبالله پيمان – روزنامه شرق