Search
Close this search box.

مجلس صبح چهارشنبه ۱۳-۲-۹۱ (خواب و تعبیر خواب-خانم‌ها)

 پیام دوست - بیانات مکتوب حضرت مجذوبعلیشاه


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ


مقداری تنه اش به تنه ی علم خورده است. همه‌ی اینها تاریخچه ای دارد یعنی همان طوری که یک وجود مستقلی یا انسان یا حتی حیوان به دنیا می آید مدتی می ماند و در این مدت تحولاتی رخ میدهد. هر کدام به خودمان هم نگاه کنیم می بینیم که تحولاتی داشتیم حتی بعضی اوقات در عکس ها می بینیم، من عکس های خودم را نگاه میکنم با عکس های حالا خیلی تفاوت دارم. همینطور یکی از مواردی که تا وقتی علم مشمول همین تحول تدریجی می شود علم خواب شناسی یعنی روان شناسی یا روان کاوی است.

البته اصلِ خواب موهبت الهی است یعنی خداوند به بعضی ها درجه ی اعلایی از این تیز بینی می دهد. کما اینکه در مورد حضرت یوسف است که حضرت یعقوب به حضرت یوسف فرمود که «وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ…»(سوره یوسف-آیه ۶)، خداوند تو را برای این برگزید که تعبیر خواب به تو یاد بدهد. خب اگر ما این موضوع را در نظر بگیریم پس این همه کتاب های تعبیر خواب که نوشته شده چه از مسلمان ها چه از غیر مسلمان ها نباید ارزشی داشته باشد،نه! هر دو آنها ارزش دارند مشکل ما جمع بین این دوتاست یعنی به هر دو نظر معتقد باشیم. راجع به خواب قُدما یعنی از وقتی که ما میدانیم،از وقتی که بشر می نویسد و می خواند و بحث میکند، از دوران قُدما تا حالا خیلی نظر راجع به خواب عوض شده است.

بعضی ها می گفتند و شاید هم می گویند، خواب اصلاً یک برهه ای از تاریخ بشر است فرض کنید مثل حالت کما یا حالت بی خودی که پیش می آید یعنی هیچ اثری ندارد مثل باده معده است،باد تمام میشود و این اصطلاح در ادبیات هم آمده که می گویند این باد معده است. بعد کم کم یه عده ای پیدا شدند به خواب یک مقدار اهمیت دادند و کم کم این اهمیت زیاد شد عده ای آمدند از این استفاده کردند یعنی گفتند شغل ما معبر خواب(تعبیر خواب) هست. این واقعه کم کم به علم چسبید، علمی شد. علوم روانشناسی و روان کاوی بر حسب مقررات علمی و اکتشافات علمی ایجاد شد. اینها حرف هایی گفتند بعضی هایش راست و بعضی هایش دروغ است. اما خواب هایی که از این قبیل هست یعنی این کوشش بشر در دوره های مختلف و حالا هم کوشش بعضی افراد، این مورد از مواردی نیست که خداوند فرموده است «وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ…»(سوره یوسف-آیه ۶)، برای اینکه این ها یک نظریاتی دارند و می گویند که تاریخ خاطره شخص باید در نظر گرفته شود.ولی حضرت یوسف که جوان یا نوجوان کم سن و سالی بود هیچ از این حرف ها خبر نداشت درسی نخوانده بود او بدون درس خواندن از آن علومی که به نوشته و به بند در نمی آید آگاه بود. برای اینکه ما فکر را که یک چیزی بخواهیم بنویسیم و صحبت کنیم خودش یک بندی هست اما آنچه که فکر می کنید نمی توانید بنویسید فکر شما در بندیست که در همین کلمات است.

این تعبیر و شناخت علمِ تعبیر خواب از آن قبلی است بعلاوه در این تعبیر و علم نیز در همه علوم پیدا می شود شاید هم این برای این است که خداوند بالاخره در یک جایی به این بشر بفهماند آنچه که تو فکر میکنی حتماً قبول نیست. من به تو قدرت دادم فکر کنی، فکر کن استدلال کن ولی همه اش آن نیست. این در علم فیزیک پیدا شده است مثلاً آب صد درجه حتما به جوش می آید. اول که کشف کردند جسم از اتم ها تشکیل شده هر اتمی هم یک هسته دارد مثلِ خورشیدی که ستاره ها دور آن می گردند، هر اتمی هم یک همچین خورشیدی دارد که ستاره هایی دور آن به اسم الکترون به طور کاملاً منظم می گردند. خیلی رسیدگی کردند اینطوری که من یادم می آید (من که خودم اهل این مطالعات نیستم بلد نیستم ولی خُب آن اندازه ای که بتوانم مطلبی را می گویم) یک جاهایی رسیده که این الکترون دور هسته می گردد معلوم نیست که از این طرف خواهد رفت یا از طرف دیگر. اینجا هنوز فیزیک نمی داند چه کار کند. بعد هم نتیجه موجب شده است که علم فیزیک کوانتم مستند قرار بگیرد.

به همین شکل در مورد علم خواب شناسی. اولاً این علم تا یک اندازه علم است به دلیل اینکه خودِ قرآن هم از قول یعقوب به یوسف می گوید «…وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ…» (سوره یوسف-آیه ۶) به این صورت به تو درس می آموزد که از وقایع عبرت بگیری پس معلوم می شود که درس آموزش دادنی هست. اما اصلش آن ذوق و سلیقه ای است که باید داشته باشند. این دو مثال به نظرم آمد به موقعیت هایی مختلف کاربرد دارد یکی، آن زمان ها طبیبی با ۸-۷ تا شاگرد مثل یک گله گوسفند که یک گوسفندی جلو می افتد، می رفتند همه جا طبیب حرفش را میزد شاگردها یادداشت می کردند هم درس میداد هم برای او خوب بود، یک بار آن استاد چیزی گفت و رفت. بعد که از دنیا رفت؛مهمترین شاگردش روی آن مَخَدِه ای که این استاد می نشست،نشت. یعنی که من استادم. یک روز او را پیش مریضی آوردند نگاه کرد و گفت چرا خر خوردی؟! مریض تعجب کرد و گفت یعنی چه خر خوردی؟! خُب بعد آمدند شاگردها از او پرسیدند که این چه حرفی بود تو زدی ؟! یعنی چه؟! گفت یک روز با مرحوم استاد می رفتیم، مریضی بود بیماریی داشت که استاد گفت میوه ترش نخور، دفعه بعد پس فردایش که عیادت مریض رفتیم ،استاد گفت من که به تو گفتم میوه ترش نخوری چر انار خوردی؟! او فکری کرد و گفت انار خیلی خوبی بود خوشم آمد دیگر نتوانستم نخورم. علتش را پرسیدند که از کجا فهمیدی آن مریض انار خورده؟! گفت من به او گفته بودم میوه ترش نخور خُب میوه ترش آن اثر ضرر را داشت امروز که آمدم دیدم آن اثر ضرر هست، پس او میوه ترش خورده بود، میوه ی ترش چه هست؟ انار! گفتم انار خورده، این در خاطر من بود. این را این یکی طبیب بعدی می گوید تا این مریض که پیدا شد من آمدم و معاینه کردم دیدم که گوشت برای او بد است گفتم که این چند روز گوشت نخور بعد دفعه دیگر که آمدم دیدم او گوشت خورده است برای اینکه آن مرض پیدا شده بود فکر کردم این چه گوشتی خورده که اینطوری شده ؟! یادم آمد که اولِ خانه که می آمدم آن دفعه که با استاد بودم استاد دید که پوست انار ریخته شده، یادش آمد که آن مریض نباید انار بخورد. حالا من هم دیدم که جلو درب یک پالان خر هست به او گفتم که گوشت نخوری! او خورده بود حالا چه گوشتی بود دیدم پالان خر هست گفتم لابد گوشت خر خوده است. این به اصطلاح ذوق و سلیقه است و مثال های زیادی خیلی از این قبیل است.

اما در تعبیر خواب، یک تعبیر خواب که خیلی معتبر است، ابن سیرین است. ابن سیرین از فقها و مجتهدین ظاهراً اهل سنت بود ولی خیلی مرد فهمیده و دانشمندی بود، یکی آمد گفت که خواب دیدم اذان می گویند، او گفت که به همین زودی مسافرت مکه نصیبت می شود و به مکه می روی خیلی خوشحال شد و بعد هم همینطوری شد. شخص دیگری آمد همین خواب را دیده بود ابن سیرین به او گفت که به زودی یا خودت یا زنت یکی از شما می میرد،گفت آقا من چند روز پیش اینجا بودم شما طور دیگری تعبیر کردید! ابن سیرین گفت که آن شخص برای مناسک حج آماده بود سلامت و سرحال و خوب هم بود می خواست مسافرتی برود گفتم مکه! ولی تو که خواب دیدی اذان می گویند، اذان برای مرده ها می گویند این است که یا خودت یا زنت یکی از شما می میرد، منظور تعبیر متفاوت است. این است که خواب را از جنبه علمی می شود تعبیر کرد. جنبه علمی بیشتر مربوط به مزاجِ خود انسان است که مزاجت،مزاج دَمَوی یا صفراوی باشد. از این جهت خُب می شود گفت یک شعبه ای نزدیک و شبیه خود طب است که از طب تشخیص می دهند به همان شکلی که نبظش را می گیرند،خوابش هم می گویند چه هست! این الهامی نیست که خداوند بگوید، چرا؟ گاهی اینقدر کسالت شبیه است و همه را گرفته است که در خواب می بیند. یعنی خواب در آن آخر عبارت از یک فیلم یا نمایشی از وضعیت سلامت بدن است،این خواب درست است. این مورد از آن مواردی نیست که به او بگوییم مثلاً تو چنین خواهی شد یا درجات عالی خواهی گرفت. اینطور خواب موهبت الهی میخواهد و این هم هست که موهبت الهی از این طریق که وقتی کسی که از موهبت الهی دارای همچین خاصیتی بود چیزی گفت حرف او معتبر است نه خودِ خواب. آن دو نفر زندانی که پیش حضرت یوسف آمدند و خوابشان را گفتند، زندانی اول یک خواب دیده بود و حضرت تعبیر کرد که فردا تو را می بخشند به دربار سر شغل ثابتت می روی خیلی خوشحال شد به زندانی دیگر گفت که فردا تو را اعدام می کنند به دار می آویزند و مرغان هوا مغز سرت را می خورند. در قرآن ننوشته است ولی ظاهراً ممکن است آن زندانی اعتراض کرده گفت که من همچین خوابی ندیدم ولی خواب جعلی گفتم که ببینم تو چه می گویی! حضرت فرمودند که حرفِ من گذشت و می شود، تو چه خواب دیده باشی چه خواب ندیده باشی گفته ای که من گفتم عملی می شود.

این به تعبیرِ خواب نیست به الهام هست و فرمود که خوابت را به دیگران نگو حسادتشان می شود، نگفت حسادت به چه صورت می شود. این اشتباه را کرد هنوز حضرت یوسف بچه بود خوابش را گفت حسادت کردند و آن گرفتاری ها پیدا شد بنابراین ما از آنچه در قرآن ذکر شده عبرت می گیریم، خوابی که می بینید اولاً به هیچ کس نگویید اگر چه راست هم باشد، برای اینکه اگر دروغ باشد به کسی که می گویید اگر آن شخص مرد خدا باشد هر چه گفت همان است. خواب هم ،نه مثل قُدما که اصلاً خواب را مثل مرگ می دانستند می گفتند خواب(و ترس) را می گفتند برادر مرگ است و نه مثل علمای امروز باشد که هر خوابی ببینید می گویند که باید تحقیق کرد و … آنچه به خودتان الهام می شود آن معتبر است یعنی در واقع بسیاری اوقات خواب از طرف خداوند به شما یادآوری می شود، کمال محبت خدا هست. به شما یادآوری می شود که باید فلان کار را انجام بدهی فلان کار را انجام ندادی و صدمه خواهی دید باید انجام بدهی. این الهام به خودتان می شود این تعبیر شخصی است.

بنابراین اگر خوابی خیلی در ذهنتان مؤثر بود در آن صورت بروید دنبال این که چه اثری دارد واِلا نه هرخوابی! مثلاً! می گویند خواب دیدم آبگوشت درست کردم شور شد و امثال اینها. این یک مورد، مورد دیگر هم آنطوری که خداوند درجه ی اولیاالله را درجه خودش گفت، البته همه مردم اولیا خدا هستند. حتی در قرآن هم اولیا خدا به شخص تعیین نکرده است فرموده است « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ …»(سوره مائده –آیه ۵۵) اولیا شما، ولی شما خدا و پیغمبر است و هر کسی که این صفات را داشته باشد که در دنباله اش گفته است. خداوند مصلحت نمی داند که هر کسی صریحاً بداند نردبان دو هزار پله ای که باید بالا برود،این در کدام پله است! نمی داند. برای اینکه اگر بداند یا ممکن است مغرور بشود بگوید من چنین و چنان هستم یا به عکس ممکن است مأیوس بشود که من هیچکدامش نیستم. در ماشین به خصوص در شب راه یابی من درست نیست ماشین که می آید سوار می شوم گاهی از کوچه پس کوچه هایی که من نمیدانم کجا هست میرود یک مرتبه می بینم جلو منزل خودمان هستیم. قُرب به خدا هم به همین شکل است. شما تمام زندگیتان خیال می کنید که کارهای خوب کردید چنین کردید چنان کردید بعد برای یک لحظه اگر پرده را بردارند می بینید که هیچ کدام از آن ها به دردتان نخورد.

می گویند شبلی یک مدتی(برای خودش نه برای دیگران) باربری می کرد،با یک کیسه گندمی روی دوشش مثلاً از تهران به مشهد آمد، وقتی آنجا رسید دید یک مورچه در کیسه گندم بود گفت ای وای این مورچه مالِ اینجا نیست این مالِ همان شهر است من همینطوری آوردم. پا شد مورچه را برد سر جایش گذاشت. چه بسا خداوند همین قدر کار را بر همه ی گذشته هایش ترجیح بدهد. یا در هواپیما نشسته چرت هم می زنید هی می گویید این هواپیما چرا حرکت نمی کند یک وقت می ایستد می گوید آقا پیاده شوید به مقصد رسیدیم. به هر جهت به هیچ وجه مقید به خودتان نباشید یعنی به جای اینکه جلو را نگاه کنید برگردید خودتان ببینید کجا هستید، خواب یک مقداری آنچه که ضرورت باشد به ما الهام میکند ولی بیشتر نه! کسی که خواب نمی بیند می گوید خیلی راحت هستم آن یک مقداری جنبه بدنی دارد چند وقتی به دکتر مراجعه کند ولی هیچ دلیل ناراحتی یا بیماری یا عدم تعادل نیست شاید خدا با تو کار ندارد راحتت گذاشته است، ولی بیشتر وقتی خداوند کاری دارد دستور میدهد از آن طریق است، این است که مهم نیست ولی باید به آن ارزش داد و تحقیق کرد.

 

Tags