حسن اخلاق و سخنان مؤدبانه دکترمصدق در شورای امنیت، همه اعضا را تحتتأثیر قرار داد و او را نزد مردم بزرگ جلوه داد. شورای امنیت شکایت انگلیس را مسکوت گذاشت که این اقدام برای انگلیسیها یک شکست دیگر بود. آنها میخواستند شورای امنیت، ایران را محکوم کند، که نکرد
آنها که تاریخ معاصر ایران را مطالعه کردهاند و یا آنها که جریانهای تاریخی را دنبال میکنند به یاد میآورند که روز هفتم اردیبهشت ۱۳۳۰ نمایندگان مجلس شورای ملی ایران، طرح ۹ مادهای اجرایی ملیشدن صنعت نفت را به اتفاق آرا تصویب کردند. روز ۲۲ اردیبهشت ۱۳۳۰ نمایندگان مجلسین شورا و سنا در هیئتی مختلط، تصویب کردند که از دستاندرکاران انگلیسی شرکت نفت خلع ید شود. در تاریخ پنجم خرداد ۱۳۳۰، دفاتر حقوقی انگلستان براساس معاهده ۱۳۱۲ شمسی که بین رضاشاه و نماینده کمپانی انگلیسی بسته شده بود، شکایتی علیه ایران تنظیم و به دیوان بینالمللی لاهه ارسال کرد. بهدنبال این شکایت مرحوم دکترمحمد مصدق که نخستوزیر ایران بود و نفت در اثر تلاشهای او و دولت و مجلس ملی شده بود، اعلام کرد که چون معاهده ۱۳۱۲ یک قرارداد بینالمللی نیست، لغو آن به منزله نقض قوانین بینالمللی بهشمار نمیرود، از اینرو شکایت انگلیس از ایران بیمورد است.
روز ۱۹ خرداد ۱۳۳۰، اعضای هیئت مدیره جدید و هیئت خلع ید به ریاست مهندس مهدی بازرگان در میان شور و احساس زایدالوصف مردم آبادان وارد آن شهر شدند و روز ۲۹ خرداد بود که پرچم ایران بر فراز دفتر مرکزی شرکت نفت آبادان برافراشته شد و تابلوی هیئتمدیره موقت در آنجا نصب شد و مهندس بازرگان بهعنوان نخستین مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران منصوب و نام «شرکت نفت ایران و انگلیس» از همهجا حذف شد. انگلیسیها ایران را ترک کردند و به جای آنها نیروهای متخصص ایرانی در پالایشگاه آبادان و تأسیسات نفتی به کار مشغول شدند. از همان روزها انگلیسیها پیوسته علیه دکتر مصدق و دکترحسین فاطمی ـ که بعدها وزیرخارجه دکترمصدق شد ـ تبلیغات میکردند و ضدیت خود را با آنها در همهجا بیان میداشتند و شاید دولت انگلیس بیش از همه در ایران از دکترمصدق و دکترفاطمی متنفر باشد و حاضر نیست در جایی نام آنها برده شود.
انگلیسیها پیوسته ایران را تهدید به حمله نظامی و عدم خرید نفت توسط دیگر کشورها میکردند که در آن زمان وابستگان به انگلیس از خریدن نفت ایران خودداری کردند و دکتر مصدق مجبور شد برای هزینههای اکتشاف و اداره تأسیسات نفتی و برخی هزینههای کشور، اوراق «قرضه ملی» منتشر کند و از مردم ایران ـ که در آن زمان جمعیت کشور حدود ۲۰ میلیون نفر بود ـ مبالغی قرض کند که خرید این اوراق مورد استقبال مردم فقیر کشور قرار گرفت.
دولت انگلیس که تازه از جنگ جهانی دوم فراغت یافته بود و توسط آلمانیها سخت سرکوب شده بود، چندان قدرت مانور و حمله به ایران را نداشت. انگلیس و شوروی به کمک امریکا و در اختیار داشتن نفت، بنزین و راهآهن ایران توانسته بودند بر قوای هیتلر پیروز شوند. امریکا تازهنفس بود و از جنگ هم آسیبی ندیده بود. در آن شرایط، نفت نزدیک به رایگان ایران مانند خون در رگهای انگلیسیها جریان داشت و آنها را زنده میکرد. ملیشدن نفت ایران ضربه سهمگینی به دولت استعمارگر انگلیس وارد کرد. انگلیس نمیتوانست از این همه منافع بگذرد، توان جنگیدن و در برابر ملت ایران ایستادن را هم نداشت، آن زمان بهترین فرصتی بود که ملیها و مذهبیهای مستقل ایران، همچون دکترمصدق و آیتالله کاشانی تلاش کنند تا نفت ایران را ملی نمایند. در آن زمان وزیرخارجه انگلیس در مجلس عوام آن کشور اعلام کرده بود: «ممکن است وضع وخیمی در جنوب ایران پیش آید و مسئولیت آن برعهده دولت ایران است.»
روز نهم تیرماه ۱۳۳۰، خانه ریچارد سدان توسط پلیس و دادگستری ایران تسخیر شد و اسناد بسیاری علیه منافع ایران به دست آمد، برخی اسناد را از پیش سوزانده و یا به سفارت انگلیس منتقل کرده بودند و آن اوراق نشاندهنده خیانتهای دولت بریتانیا به ایران بود. دکتر فاطمی بسیاری از این اوراق را برای مجلس شورای ملی فرستاد و دست خیانتکار انگلیس، برای همه ملت ایران رو شد.
پرونده شکایت انگلیس علیه ایران به شورای امنیت سازمان ملل فرستاده شد. نماینده انگلیس در آن شورا مصدق را متجاوز، ناسیونالیست و قانونشکن معرفی کرد و اهانتها و تهدیدهایی را متوجه او کرد و سخنان نسنجیدهای را به زبان آورد. دکترمصدق هم به زبان فرانسه، آرام و منطقی و خردمندانه و بدون اهانت و بدگویی و با احترام پاسخ او را داد و از حقوق ملت ایران دفاع کرد و گفت: «دولت ایران با یک کمپانی انگلیسی قراردادی داشته نه با دولت انگلیس، حتی دوستی خود را با دولت انگلستان اعلام کرد.»
این حسن اخلاق و سخنان مؤدبانه دکترمصدق در شورای امنیت، همه اعضا را تحتتأثیر قرار داد و او را نزد مردم بزرگ جلوه داد. شورای امنیت شکایت انگلیس را مسکوت گذاشت که این اقدام برای انگلیسیها یک شکست دیگر بود. آنها میخواستند شورای امنیت، ایران را محکوم کند، که نکرد.
انگلیسیها دست بردار نبودند، چون نفت کمبهای ایران رگ حیاتی آنها بود. در روز چهارم بهمن ۱۳۳۰، شکایت دیگری برای دیوان دادگستری لاهه فرستادند که ملیشدن نفت در ایران مغایر با قوانین بینالمللی است و تقاضای محکومیت ایران را داشتند و اینکه براساس چه قانونی، دکترمصدق از انگلستان خلع ید کرده است؟
دکترمصدق روز چهارم خرداد ۱۳۳۱ نامهای به مجلس شورای ملی نوشت و تصمیم خود را برای عزیمت به لاهه برای دفاع از منافع ایران در برابر انگلیس اعلام کرد. آیتالله کاشانی طی پیامی در روزنامهها نوشت: «جناب آقای دکتر مصدق با تنی خسته و حالتی رنجور به منظور احقاق حق و سربلندی شما ملت شریف ایران عازم سفر و قطع مظالم و دسایس بیگانگان است.» آیتالله، بدینوسیله درخواست دعا برای نخستوزیر کرده بود.
روز هفتم خرداد ۱۳۳۱ دکترمصدق در رأس هیئتی راهی شهر لاهه هلند برای شرکت در دیوان دادگستری لاهه شد.
منظور از نوشتن این واقعه تاریخی آن بود که در آن زمان دکترمصدق حقوقی دریافت نمیکرد، برای شرکت در دیوان دادگستری لاهه به همراهان خود گفته بود که هریک باید هزینه سفر خود را شخصا بپردازند. از بودجههای دولتی در این سفر بلیط هواپیما و محل اقامت و هزینه سفر و حق مأموریت برای کسی در نظر گرفته نمیشود، هر که میآید باید با پول خودش بیاید. به یاد دارم در آن ایام که من ۱۴ ساله بودم این خبر را در روزنامهها خواندم. البته در روزنامههای حزبتوده این اقدام را مسخره کردند و آن را عوامفریبی، ریاکاری و دروغ مطرح میکردند. رادیو بیبیسی هم از آن سخت انتقاد داشت. باز هم در روزنامهها نوشتند چند نفر به خاطر نداشتن هزینههای سفر، از رفتن به همراه دکترمصدق خودداری کردند. باز به یاد میآورم، یکی از کسانیکه با پول خودش به همراه مرحوم دکتر مصدق به لاهه رفته بود، مرحوم حسن صدر بود.
اکنون مصدق باید سر از خاک بردارد و ببیند که روزنامهها درباره سفرهای تشریفاتی خارجی برخی مقامات چه چیزهایی نوشتند. بعضی نشریات به سفر شهید رجایی هنگام سفر به نیویورک اشاره دارند که او هم فقط چند نفر را همراه برد. اما آیا از اعضای خانواده او هم کسی همراهش بود؟(۱) همراهان شهید رجایی در آن سفر ۱۰ نفر بودند که چهار نفرشان خبرنگار، فیلمبردار و… بودند. ایکاش مینوشتند که چقدر خرج شده است؟
در اینجا بیمناسبت نمیدانم که به نوشتهای از حضرت علی(ع) که برای والیانشان نوشتهاند، اشارتی داشته باشم: «سر قلمهایتان را باریک کنید، سطرها را به هم نزدیک بنویسید، از آوردن آداب و القاب صرفنظر نمایید، به مطلب مورد نظر بپردازید، مبادا پرگویی و زیادهروی نمایید، زیرا اموال مسلمانها تحمل این هزینهها و زیانها را ندارد.»
امیرالمؤمنین(ع) پیشوای متقیان، این چنین نگران حفظ بیتالمال مردم است و به حاکمانش هشدار میدهد افسوس که مشاهده میشود برخی میلیاردها درهم و دینار را تباه میکنند، و امید که آب رفته به جوی بازگردد!
دل من و امثال من بیشتر از این میسوزد که ما مدعی اسلامیت و مسلمانی هستیم، ولی مرحوم دکترمصدق چنین ادعایی نداشت. بهتر است برای نسل حاضر که فرصت مطالعه کتابهای آن دوره را نداشتهاند داستان «دیوان دادگستری لاهه» را به جایی برسانم:
دکترمصدق در روز ۱۹ خرداد ۱۳۳۱ در نخستین جلسه دادگاه حاضر شد و سخنرانی کرد: «نزد ما ایرانیان تشویش جلوگیری از هرگونه عملی که در حکم مداخله در صلاحیت ملی باشد شدیدتر از سایر ملل است…کشور ما میدان رقابت سیاستهای استعماری بوده، در ضمن پی بردهایم که باوجود آن همه امید و آرزو، جامعه ملل و سازمان ملل متحد نتوانستهاند به این وضع اسفناک که شرکت سابق نفت ایران و انگلیس در ۵۰ سال اخیر مظهر برجسته آن بود خاتمه دهد. ملت ایران که از این وضع به ستوه آمده بود در یک جنبش مردانه با ملیکردن صنایع نفت و قبول اصل پرداخت غرامت، یکباره به سلطه بیگانگان پایان داد. در آن زمان دولت انگلیس به یک سلسله عملیات تهدید و ارعاب متوسل شد. چتربازان خود را به مجاورت سرحدات ایران و ناوهای جنگی را به نزدیکی آبهای ساحلی خلیجفارس فرستاد. سپس دست به کار محاصره اقتصادی شد و خواست این منظور را با فشار اقتصادی و توقیف ارزهایی که در انگلستان داشتیم عملی کند. در داخل ایران به کمک عمال و ایادی خود دسایسی علیه دولت و نهضت ملی برپا کرد و در امور اقتصادی و مالی کارشکنی را تشویق کرد، در خارج تبلیغاتی به راه انداخت تا در کشورهای دیگر و محافل بینالمللی موجبات بدنامی ما را فراهم کنند. در پایان چون از این فعالیتهای شوم نتیجهای به دست نیاورد، قیافه مظلومانه به خود گرفت و به دستگاههای ملل متحد مانند دیوان بینالمللی دادگستری و شورای امنیت شکایت کرد و…»
دکترمصدق سپس شرحی از مظالم شرکت نفت انگلیس را در ایران بیان میکند و میگوید: «تصمیم ملیشدن صنعت نفت نتیجه آرای سیاسی یک ملت مستقل و آزاد است.»(۳)
روز دوم تیرماه آیتالله کاشانی به خاطر ورود مصدق به ایران اعلامیهای صادر کرد تا مردم از دکترمصدق استقبال کنند. روز سوم تیرماه مصدق در میان استقبال پرشور و هیجان مردم به تهران وارد شد و مورد استقبال آیتالله کاشانی و سران مملکت و مردم ایران قرار گرفت. از آن تاریخ بر محبوبیت مصدق افزوده شد.
دیوان لاهه پس از تشکیل جلساتی در روز ۲۱ تیر ۱۳۳۱ عدمصلاحیت خود را نسبت به رسیدگی به شکایت انگلستان اعلام میدارد که برای ایران پیروزی دیگری بود. این موفقیت باید باعث شادمانی فوقالعاده ملت ایران میشد، ولی روز ۳۰ تیر ۱۳۳۱ شاه، دکترمصدق را از کار برکنار کرده و به قوامالسلطنه حکمی داده بود که تشکیل دولت بدهد. مردم روز ۳۰ تیر ۱۳۳۱ قیام کردند، آنها دکترمصدق را میخواستند. سرانجام شاه مجبور شد مصدق را برگرداند و شرایط او را بپذیرد.
آیتالله کاشانی به خاطر پیروزی ایران و شکست انگلیس در دیوان لاهه اعلام جشن و شکرگزاری کردند. ایشان بدینوسیله میخواست شاه را به خاطر مخالفت با دکتر مصدق، منزوی نشان دهد و اینکه شاه در برابر ملت قرار گرفته و کارهایش به نفع انگلستان است.
موفقیت دکترمصدق در مجامع بینالمللی و احقاق حق ملت ایران و حاکمیت بر منابع نفتی ایران، باعث کارشکنیهای داخلی و خارجی شد. فراماسونها، ایادی انگلیس، وابستگان به استعمارگران، حزبتوده و فریبخوردگان داخلی علیه مصدق و یارانش به میدان آمدند و علیه او تلاش میکردند. تودهایها پیوسته شعار میدادند: نفت شمال و شیلات باید به شوروی واگذار شود. من با اینکه در سن نوجوانی بودم از شعار آنها رنج میبردم که با این زحمت بسیار انگلیسیها را بیرون کردهایم، حال چگونه دوباره اینها میخواهند ایران را به دام شورویها بیندازند و از تودهایهایی که میشناختم این سؤال را میپرسیدم، آنها میگفتند شورویها آزادیخواهند و با استعمارگران و امپریالیستها تفاوت دارند، آنها مردمی و رفیق ما هستند و…
فشارها از همهسو به مصدق وارد میشد. امریکاییها هم که از راه رسیده بودند و از این نمد کلاهی میخواستند، پولها خرج میکردند و توطئهها مینمودند، در روستاهای ایران بهاصطلاح خدمات بشردوستانهای باعنوان «اصل ۴ ترومن» داشتند و میخواستند در ایران جای پای خود را باز کنند که کردند.
درنهایت با توطئههای همهجانبه و اختلافاندازی بین سران مملکت با کلکها و سیاسیکاریهای انگلیس و پولهای امریکا و بسیج لمپنهایی همچون شعبان بیمخ، رمضان یخی، پروین آژدان قزی و… کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دکترمصدق را انجام دادند، ملیون و مذهبیها را از صحنه خارج و تودهایها را وادار به توبه کردند، افسران حزبتوده و فداییان اسلام را به جوخههای اعدام سپردند، دکترمصدق را زندانی و دکترفاطمی را شهید کردند، سرنوشت نفت را از چاله به چاه انداختند و یغما کردند، در شرکت کنسرسیوم، امریکا و انگلیس و چند کشور دیگر نفت ایران را بین خود تقسیم کردند و باز هم اموال ملت ایران را بردند و خوردند.
نماند ستمکار بد روزگار بماند بر او لعنت پایدار (۴)
منبع : چشم انداز ایران : شماره ۷۱
پینوشت:
۱ـ ر.ک: نشریات «آیینه یزد»، شماره ۲۴۳، ۱۲ مهر ۱۳۹۰، «تهران امروز»، ۱۰ و ۱۱ مهر ۱۳۹۰
۲ـ خصال شیخ صدوق، ۲۱۹، بحارالانوار، ۷۶/۴۹
۳ـ این مطالب در همه کتابهای مربوط به دکترمصدق آورده شده، مانند «فراز و فرود زندگی دکترمصدق، انتشارات کیهان
۴ـ گلستان سعدی، باب اول
منبع : سایت ملی-مذهبی