دیر زمانی است که به بهانه های واهی ولی در واقع به جرم حق گویی و حق طلبی، انسانهای آزاده و خدمتگزاران صدیق را به سیاهچالهای مخوفشان می اندازند تا مبادا چهره ی پلید و ستمکارشان در انظار جهانیان رو نمایی گردد و پرده از روی کریه دژخیم صفتشان برافتد. سایتهای خبری را می بندند و به طرق مختلف به بایکوت خبری می پردازند که مبادا همین حرف حقی نیز که از زبان غیرتمندان و رجال این بوم و بر بیرون می آید، گردی بر عبای آقایان بیفشاند.
فکر می کردیم که فقط وکالت در این کشور جرم بود، اما گویا نماز خواندن در زندان هم عواقبی سنگین تر از نخواندش دارد، گویا این آتش لجاجت و حسد آرام نمی گیرد و عیب جویی و آزار به جایی می رسد که می بینیم از یک طرف برای به جماعت نماز خواندن مواخذه می کنند و برای نماز اجازهنامهی روزانه و هفتگی می خواهند و از طرفی دیگر به جرم نماز خواندن به صورت فردی کتک می زنند و تنبیه می کنند و توبیخ می نویسند از ملاقات محروم می کنند.
آن هم در کشوری که ادعا گوش خلق را کر می کند، و جمهوریت و اسلامیت به صورت شعار فریاد می شود، انسانهایی مسلمان و معتقد از همین مردم ، به جرم نماز خواندن شکنجه می شوند و کتک می خورند. آخر بایستی بررسی نمود که این چه نمازی است که اینان را آنچنان می ترساند که اینچنین در مقابله با آن بر می آیند؟! مگر خود این جماعت تبلیغ نماز نمی کنند؟!
اگر منِ نوعی، به صورت فرادی یا با اقتدا به پیشنمازی غیر، نماز بخوانم چه عقده ای از این جماعت خود پرست، تحت فشار قرار می گیرد که اینچنین بی شرمانه متعرض حقوق انسانی می گردند و وحشی صفتانه به جان و مال و عقیده ی من می تازند؟! آیا این رفتار دون صفتانه، نشانه ی این نیست که اینان درد دین و نماز و اسلام و عقیده را ندارند بلکه مراد اینان ، از این سجاده آب کشیدن ها، تثبیت “خویش است و ابقای مقام خویش”.
اینان همان قاسطینی هستند که با شعار بر پایی قسط و عدالت، خود را و خود پرستی ها و امیال پستشان را بر دیگران تحمیل می کنند و به همین منظور با، بر سر نیزه کردن دین، نه دیگران را که خویش را می فریبند؛ “ يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ * فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ “[۱]
اینان اسیر هوا و هوسهای خویشند، هر چند خویشتن را آزاد می پندارند و “این منِ حق طلب و حقیقت جو هستم که آزادم.” آزاد از بند رقیت های پست قدرت طلبی و جزم نگری، آزاد از زنجیرهای پنهان خود محوری و خود خواهی، آزاد از شعارهای تو خالی و دهان پر کن که برای فریب خلق خدا به کار می برند تا شکم ها و جیب های گشادشان را از حرام انباشته نمایند و اینچنین به آتشی که خود می افروزند خواهند سوخت. اینان اسیرند، هم در این دنیا اسیر هوایشان و هم در آن جهان که جز رونمایی همین دنیا نخواهد بود. و تنها با نیم نگاهی به خوبی می توان دید که رزق دلهای بیمار اینان، هم اکنون جز زقوم جهنم نیست.
دلهایی که خواسته های نفسانی، هیچ نقطه ی روشنی را در آن باقی نگذاشته تا لمحه ای بیندیشند که آخر چرا؟! هرگز، اینان هرگز نمی اندیشند که چرا چنین اند؟! و این از خصوصیات سخت بیماران روانی است که همواره از خود آگاهی و خودشناسی وحشت دارند، و شخصیت متزلزل و بیمارشان را در پشت آبرویی تصنعی با شعارهای تو خالی و پر طمطراق پنهان می سازند تا مبادا با شناسایی جهالت ها و حماقت ها و بی لیاقتی هایشان از جایگاه فعلی شان کنار گذاشته شوند.
اینان به هیچ قیمتی حاضر به بیرون آمدن از تاریکی ها و روشن نمودن و حلاجی اعمال و رفتار خویش نیستند تا مبادا با لایقان و دانایان مقایسه شده و مورد بازخواست قرار گیرند و به همین دلیل و از واهمه ای که بر نتیجه ی این روشنایی دارند، کوچکترین ندای حقی را در نطفه خف می نمایند. و حتی با تجسس در خانه های ذهن افراد، هراس خویش از آگاهی به حقیقت را نمایان می سازند و این در حالیست که با حماقتی تمسخر آمیز و مثال زدنی، رفتارهای خود را به دفع فساد و فتنه نسبت می دهند.
اینان خود از همه مفسد ترند و نمی دانند … “ وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ* أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ يَشْعُرُونَ ” [۲]
کفه ی ترازوی ظلم را چنان سنگین و مظلومان را چنان جگر خون کرده اند که روی لشکر چنگیز و جیش یزید را سپید نموده اند.
پروردگارا تو را به آه دل مظلوم قسم می دهیم که ظلم اینان را به هر طریقی که خود روا میداری به پایان برسان، الهی تو را به غیرتت قسم می دهیم که شرّ این نامردمان را از سر مردمان آزاده ی این مرز و بوم کوتاه نما، و تو را به عزتت قسم می دهیم که اسیران را از قیود اسارت و بندگی غیر رهایی بخش. الهی آمین.
به یاد دراویش گنابادی غیرتمند که در زندان سر تسلیم در برابر ظلم فرود نیاورده و همچون کوهی استوار در دفاع از عقاید خود ایستاده اند و خواهند ایستاد و با این محکم و استوار ایستادن، ندا می دهند :
مــا تیــغ برهنــه ایم در دست قضـا
خود کشت هر آنکه خویشتن بر ما زد
این مطلب در شماره ۱۷ خبرنامه مجذوبان نور «تیرماه ۱۳۹۱» منتشر شده است. خبرنامه شماره ۱۷ مجذوبان نور را از این لینک میتوانید دریافت کنید.
_________________________
[۱] ) (بقره /۱۰ و ۹) با خدا و مؤمنان نيرنگ مىبازند ولى جز بر خويشتن نيرنگ نمىزنند و نمىفهمند / در دلهايشان مرضی است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند عذابى دردناك [در پيش] خواهند داشت.
[۲] ) (بقره /۱۲ و ۱۱) و چون به آنان گفته شود در زمين فساد مكنيد مىگويند ما خود اصلاحگریم / بهوش باشيد كه آنان فسادگرانند ليكن نمىفهمند.