سالهای ۵۶ و ۵۷ اوج مخالفت ها بر علیه نظام شاهنشاهی شکل گرفت و نهایتا به پیروزی مردم در مقابل سلطنت پهلوی انجامید. در آن سالها نیز تمامی نشریات ، مطبوعات و رسانه ها در دست دولت بود و اخبار و گزارش ها کاملا کانالیزه و سانسور شده در اختیار مردم قرار میگرفت. نه فضای مجازی بود ، نه ایمیل و نه فیس بوک و توئیتر و گوگل پلاس و غیره و نه انواع تلویزیون های ماهواره ای . تلفن موبایل که جای خود دارد تلفن ثابت شهری هم در اختیار بعضی خانواده ها نبود و اگر درخواست میدادند بایستی بعضا سالها در انتظار واگذاری خط تلفن میماندند . خیلی جالب بود که در چنین شرایطی آن هم در فضایی که به شدت توسط ساواک کنترل میشد باز هم اطلاعات مردم به روز بود .
خبر ها به سرعت نفر به نفر و دهان به دهان منتشر میشد . یادم می آید اطلاعیه ها و اعلامیه هایی که باید به دست مردم میرسید در بسیاری از مواقع با دست روی کاغذ نوشته میشد و یا در شرایط خاصی با دستگاه فتو استنسیل که در اختیار تعداد قلیلی بود تکثیر و شبانه در محلات و خیابان ها توزیع میگردید. به خاطر دارم سال پنجم دبیرستان بودم و پدر یکی از دوستانم مدیر مدرسه راهنمایی بود ، نوشته های دکتر شریعتی را روی کاغذ استنسیل مینوشتم و روز جمعه که مدرسه تعطیل بود مخفیانه به کمک دوستم وارد مدرسه پدرش میشدیم و با دستگاه چاپ مدرسه آن را تکثیر میکردیم و روزهای بعد به تدریج در سطح دبیرستان توزیع مینمودیم . احساس مسئولیت و روحیه انقلابی در مردم از یک طرف و فشار و اختناق و محدودیت های بیشمار باعث شده بود که با وجود فقدان سیستم های ارتباطی و سانسور شدید رسانه ای هر یک از آحاد مردم مانند یک رله مخابراتی عمل کنند و با سرعتی باور نکردنی اخبار وقایع از تبریز به تهران ، از تهران به اصفهان و از اصفهان به مشهد ارسال میشد.
داشتم تصور میکردم اگر سالهای ۵۶ و ۵۷ امکانات اینترنتی امروز در اختیار مردم قرار میگرفت چه اتفاقی می افتاد . آیا به کمک مردم می آمد و به وحدت کلمه کمک میکرد ؟ آیا امکان داشت که هر عضو شبکه مجازی و بعبارتی هر user تبدیل به یک رهبر اپوزسیون شود و برای خود شعار بدهد و راه حل ارائه کند ، صفحه فیس بوکش را همچون منبری مفت و مجانی تصور کند که میتواند بر بالای آن نشسته صغیر و کبیر را تکفیر کند و بر همه بزرگان و روشنفکران و اندیشمندان چه مرده و چه در قید حیات لعن و نفرین بفرستد ؟ آیا ممکن بود برخی خارج نشین هایی که خوشی زیر دلشان زده هر دقیقه یک استراتژی تبیین کنند و از طریق فضای مجازی و تلویزیون های ماهواره ای نسخه پیچیده شده ای را برای دردمندان داخل ایران تجویز نمایند ؟ آیا ممکن بود آن روز هم مثل امروز هر تفکر موجود خود به شعب خاص با روشهای متفاوت تبدیل گردد، تا یک من ، منیت خود را ثابت کند ؟ آیا ممکن بود مردم سرگرم چت کردن و گپ و گفتگوی مجازی شوند و از واقعیت ها دور بمانند و در نتیجه واقعه بهمن پنجاه و هفتی اتفاق نیفتد ؟ آیا ممکن بود فضای مجازی تبدیل شود به صحنه محاکمه راست ها توسط چپ ها و محاکمه چپ ها ها توسط راست ها و انشقاق و پراکندگی در جبهه مردمی بوجود آید؟ آیا ممکن بود راهپیمایی ها و اعتراضات خیابانی تبدیل شود به کمپین های مجازی و هر کس با امضای بیانیه های چند کمپین شب را آسوده از انجام چند حرکت انقلابی سر بر بالش بگذارد ؟ آیا ممکن بود برآوردهای نادرست حاصل از اطلاعات غیر واقع در فضای مجازی ، انقلاب سال ۵۷ را با شکست مواجه نماید ؟ اینها برخی از سؤالاتی است که در ذهن من شکل گرفته و خواستم با شما در میان بگذارم . شاید پاسخ های خوبی برایشان وجود داشته باشد .
نویسنده : حسین زمان – کلمه
محتوای یادداشت لزوماً دیدگاه وب سایت مجذوبان نور نیست.