آیت الله دستغیب در سخنرانی روز بیست و دوم رمضان خود تاکید کرد: نمی توان به هر بهانهای وارد خانهی کسی شد و لو به دستور قاضی باشد. نمیتوان اموال او را به هم ریخت یا چیزی از آنها را برد و لو به دستور قاضی باشد، مخصوصاً قضاتی که مجتهد و فقیه نیستند. به صرف نگاه کردن به قانون نمیتوان حکم صادر کرد. بهتر است حکم این مسائل را از فقها و مجتهدین استفتا کنند، آن هم نه از یک جا که ممکن است منتسب به یک نفر باشد، از چند جا سؤال کنید.
متن سخنرانی بیست و دومین روز از ماه مبارک رمضان به گزارش حدیث سرو به شرح زیر است:
تفسیر سوره نساء جلسه ۵۶- وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ إِلاَّ أَنْ یَصَّدَّقُوا فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ وَ تَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ عَلیماً حَکیماً (۹۲)وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظیماً (۹۳)
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ کَثیرَةٌ کَذلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا إِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیراً (۹۴)
هیچ مؤمنی حق ندارد مؤمن دیگری را بکشد، جز به اشتباه و هر کس به اشتباه مؤمنی را بکشد باید بردهی مؤمنی آزاد کند و خون بها به خویشان مقتول بپردازد. مگر آنکه آنها ببخشند و اگر قوم مقتول کافر و دشمن شما باشند اما خود او مؤمن باشد، آزاد کردن بردهی مؤمن کافی است و اگر مقتول از قومی باشد که میان شما و آنها پیمانی برقرار است. باید بردهی مؤمنی آزاد کند و خون بها به خانوادهی او بپردازد و هر کس برده نیابد باید دو ماه پی در پی روزه بگیرد. این تخفیفی است از جانب خدا و خدا دانای فرزانه است.و هر کس مؤمنی را عمداً بکشد کیفرش دوزخ است که برای همیشه در آن خواهد ماند و خداوند بر او خشم میگیرد و لعنش میکند و عذابی بزرگ برایش آماده میسازد.ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که در راه خدا (برای جهاد) سفر میکنید، تحقیق و بررسی کنید و به کسی که اظهار اسلام میکند نگویید: مؤمن نیستی. بخاطر آنکه از متاع ناچیز دنیا چیزی بدست آورید زیرا غنایم بی شمار نزد خدا است. خود پیش از این چنین بودید و خدا بر شما منت نهاد. پس خوب بررسی کنید که خدا به آنچه میکنید آگاه است.
شأن نزول
تفسیر المیزان در ذیل آیه «وَ مَا کاَنَ لِمُؤْمِنٍ أَن یَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطًَا» مینویسد: حارث بن یزید و ابو جهل، همواره عیاش بن ابى ربیعه را شکنجه مىکردند، سپس همین حارث از مکه بیرون آمد تا به مدینه نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله مهاجرت نموده اسلام آورد، در بین راه یعنى در حره، به عیاش نامبرده برخورد، عیاش فرصت را غنیمت شمرده، جستن کرد و روى سینه حارث نشست و به خیال اینکه او هنوز کافر است به قتلش رساند و سپس نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله آمده، جریان را به اطلاع آن جناب رساند و چیزى نگذشت که آیه: «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأً» نازل شد و رسول خدا صلّی الله علیه و آله آیه را براى عیاش قرائت کرد و سپس فرمود: برخیز و یک برده مؤمن آزاد کن.
تفسیر مجمع البیان در ذیل جمله: «وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ …» مىگوید: این آیه درباره ضبابه کنانى نازل شده، که برادرش هشام را در محله بنى النجار کشته یافت و جریان را به عرض رسول خدا صلّی الله علیه و آله رسانید، رسول خدا صلّی الله علیه و آله قیس بن هلال فهرى را با وى روانه کرد و به وى فرمود: به بنى النجار بگو اگر قاتل هشام را مىشناسید تحویل برادرش دهید تا از او قصاص کند، و اگر نمىشناسید خونبهاى هشام را به برادرش بپردازید، قیس بن هلال فهرى رسالت رسول خدا صلّی الله علیه و آله را ابلاغ نموده، بنى النجار خونبها را دادند، وقتى قیس بن هلال فهرى به اتفاق ضبابه بر مىگشتند شیطان در دل وى وسوسهاى انداخت، که چطور این ننگ را بر خود هموار مىکنى که بنى النجار خون برادرت را بریزند و تو به گرفتن پول خون اکتفاء کنى؟ خوب است همان قیس بن هلال را که همراه تو است به قتل برسانى، تا یک نفر را به جاى برادرت کشته باشى و دیهاى هم اضافه عایدت شده باشد، سر انجام شیطان کار خود را کرد و تیرى به طرف قیس افکند و او را کشت و شترى را سوار شده، با حالت کفر به مکه برگشت، و اشعاری بدین مضمون سرود:
من به خونخواهى، هشام فهر را بکشتم و خونبهایش را نیز به گردن بزرگان بنى النجار انداختم که ارباب ملکهاى سرزمین فارعند و از آنان گرفتم، پس هم خونبها را گرفتم و هم خاطر خود را آسوده ساخته، به راحتى خوابیدم و در آخر به مسلک بتپرستى خود برگشتم.
او اول کسى بود که از اسلام به بتپرستى برگشت. رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: او را نه در حرم امنیت مىدهم، نه در خارج حرم.
در تفسیر قمى ذیل آیه شریفه: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ…» آمده که این آیه بعد از مراجعت رسول خدا صلّی الله علیه و آله از جنگ خیبر نازل شد. پیامبر، اسامة بن زید را به سرکردگى جمعیتى به طرف دهات یهودىنشین که در ناحیه فدک قرار داشت فرستاد، تا آنان را به اسلام دعوت کنند، در یکى از آن دهات مردى بود به نام مرداس بن نهیک فدکى، وقتى شنید جمعیتى از ناحیه پیامبر اسلام آمدهاند، خانواده و اموال خود را جمع نموده، در ناحیه کوه جاى داد و خود به طرف اسامه مىآمد در حالى که مىگفت:” اشهد ان لا اله الا اللَّه و ان محمدا رسول اللَّه” همین که نزدیک اسامه رسید، اسامه با اینکه شهادت او را مىشنید، ضربتى بر او زد و به قتلش رسانید، و چون به حضور رسول خدا صلّی الله علیه و آله شرفیاب شد جریان را به عرض رسانید، حضرت فرمود: مردى را کشتى که داشت شهادت مىداد معبودى بجز اللَّه نیست و اینکه من فرستاده خداى تعالى هستم؟ اسامه عرض کرد: یا رسول اللَّه او به خاطر کشته نشدن شهادت مىداد، رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: تو نه پرده از روى قلب او برداشتى و نه آنچه را که به زبان گفت پذیرفتى و نه از باطن نفس او آگاه بودى، اسامه چون این بشنید سوگند یاد کرد که دیگر احدى از گویندگان شهادتین را به قتل نرساند و خداى تعالى در همین مورد بود که آیه:
«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً، تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا …» را نازل فرمود.
وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً؛ استثنای خطا در این آیه به معنای جواز قتل غیر عمد نیست بلکه به معنای بی گناهی قاتل است و البته بر همین قتل غیر عمد نیز آثار و احکامی مترتب میشود.
وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً؛ پس اگر کسی به صورت غر عمد، مؤمنی را کشت؛ یعنی مثلاً میخواست گنجشکی را بکشد، تیرش اشتباه رفت و به او خورد و مرد قاتل باید کفارهی این اشتباه را که آزاد کردن بندهی مؤمن است بدهد و خون بهای مقتول را به خانوادهاش بپردازد.
فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ؛ «رقبه» یعنی بنده که باید حتماً مؤمن باشد. خدای تعالی در عوض کشته شدن یک نفر، دیگری را زندگی جدیدی میبخشد چرا که این آزادی، حیاتی دیگر برای او است. وقتی مردم جامعهای از آزادیهای مشروع و قانونی خود محروم باشند، همچون غلام و برده و بلکه مثل مردهاند.
وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ؛ دیهی مقتول به وارث او میرسد و برای آنها حکم ارث را دارد. البته ارزش خون مؤمن بیشتر از آن است که با پول سنجیده شود و دیه، در حقیقت تسلایی برای خاطر بازماندگان مقتول به حساب میآید و الا ارزش مؤمن، خدای تعالی و بهشت عدن او است. اگر خانوادهی مقتول دیه را ببخشند، از عهدهی قاتل ساقط میشود.
فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ؛ اگر مقتول مؤمن باشد اما قوم او همگی کافر و دشمن مسلمانان باشند، دیگر پرداخت خون بها، بر قاتل مسلمان لازم نیست و فقط آزاد کردن بندهی مؤمن بس است. چرا که کافر از مسلمان ارث نمیبرد.
این نکته نیز شایان ذکر است که منظور از «عَدُوَّکُم» این است که آن قوم کافر و محارب باشند یعنی خدا و رسول را قبول نداشته باشند . پس قبیلههایی که هر دو مسلمان هستند و میانشان اختلافات و دشمنیهای شخصی یا سلیقهای یا قبیلهای وجود دارد مشمول این آیه نمیشوند. حتی اهل تسنن هم مسلمان شمرده میشوند و از شمول این آیه خارجند.
وَ إِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ…؛ درباره قسمت اول این آیه معانی مختلفی ذکر شده اما به نظر میرسد معنای صحیح آن این است که اگر مقتول مؤمن در میان قوم کافری باشد که آن قوم تحت معاهده و ذمّهی مسلمین قرار دارند، علاوه بر کفارهی آزاد کردن بندهی مؤمن، پرداخت دیهی مقتول نیز بر قاتل آن لازم است.
فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ؛ در این آیه سه صورت قتل غیر عمد بیان شد و در هر سه صورت، بر قاتل لازم است بندهی مؤمنی را آزاد کند اما اگر مثل امروز بندهی مؤمنی یافت نشد، قاتل باید دو ماه پی در پی روزه بگیرد. این روزه کفارهی آن قتل و التیامی بر وجدان پریشان او محسوب میشود.
وَ کانَ اللَّهُ عَلیماً حَکیماً؛ خداوند دانا و فرزانه است و احکامی را هم که وضع میکند بر پایهی علم و حکمت است.
وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً؛ هر کس مؤمنی را عمداً بکشد، اولاً: کیفرش آتش دوزخ است که همیشه در آن خواهد ماند. ثانیاً: مغضوب پروردگار میشود و ثالثاً: از رحمت پروردگار دور میماند و رابعاً: عذاب بزرگ الاهی برایش مهیّا میگردد. منظور از مؤمن کسی است که شهادتین میگوید و اقرار زبانی به وحدانیت خدا و نبوت پیامبر خاتم میکند و لازم نیست سلمان و ابوذر باشد.
آموزهی آیه
دوستان گرامی باید در رانندگی بسیار احتیاط کنند و با صدقه و دعا پشت فرمان بنشینند. کسی که بر اثر بی احتیاطی موجب مرگ یا نقص عضو دیگری میشود، حتی اگر دیه نیز بپردازد، از عذاب وجدان در امان نیست و به سادگی نمیتواند خود را ببخشد. در کارهای دیگر هم همین طور، از جمله در ورزشها و مخصوصاً ورزشهای رزمی باید بسیار احتیاط کرد.
برادران اطلاعات و سپاه و بسیج و کارگزاران قوه قضائیه هم باید بسیار مواظب باشند. ممکن است در گزارشات خود بگویند که ما فقط بازجویی کردیم اما خودتان هستید و خدای خودتان. بی شک در هر کاری که میکنید حساب و کتاب است، اگر یک بی گناه دل شکسته شود، آثار شومی برایتان دارد. شهید آیت الله دستغیب رحمهالله در کتاب داستانهای شگفت حکایت کودکی را نقل میکند که دربازی کودکانه خود پای گنجشک را کشید و پایش کنده شد همان وقت کودک از نردبان پایین افتاد و پایش شکست. وقتی خداوند از ظلم به یک حیوان نمیگذرد، چگونه میتوان آه انسانهای مؤمن را ، مخصوصاً وقتی بی گناه باشد، نادیده گرفت؟ آن هم با استناد به گزارشات تخیّلی و دروغین مخصوصاً درباره کسانی که خود اهل جبهه بودند و جانباز و ایثارگر هستند. هر طور میل خودشان است اما بعضی رفتارها دنیا و آخرت انسان را به آتش میکشد. یکی از اقوام ما قضیهای مربوط به بیست سال پیش را نقل میکرد و میگفت: مرا به جرم داشتن اسلحه گرفتند و من هر چه میگفتم: «اسلحه ندارم» باور نمیکردند و بسیار کتکم میزدند. آخر دلم شکست و به آن بازجو گفتم: الاهی چلاغ شوی. طولی نکشید که او را دیدم در حالی که پایش شکسته بود و با عصا راه میرفت. پیش من آمد و گفت: من همانم که گفتی: الاهی چلاغ شوی.
حتی اگر غیر مسلمانی به درگاه خدا لابه کند و آه بکشد، خداوند جوابش را میدهد. شهید دستغیب رحمهالله حکایتی در داستانهای شگفت آورده که کودک مسلمانی در نانوایی ریگی، یک سنگ داغ تازه از تنور درآمده را در یقهی یک کودک یهودی انداخت، یهودی گفت: الاهی به خانه نرسی. خلاصه کودک مسلمان قبل از رسیدن به خانه، مرد. خدای تعالی در حدیث قدسی میفرماید: «أنا عِندَ المُنکَسِرَهقلوبُهُم» (مینه المرید، ۱۲۳) من نزد قلبهای شکستهام.
به صرف اینکه قاضی دستور داده، حجت شرعی نمیشود، خود انسان هم باید کمی فکر کند مبادا اشتباهی پیش آمده باشد.
قتل عمد
خدای تعالی برای قتل عمد چهار وعید ذکر فرموده است. بی شک سخن قرآن، صدق است. این کتاب، شاهنامه و افسانه نیست، حق است. شاید بگویید آخر کار توبه میکنیم. البته خداوند توبه پذیر است و ناامیدی، از هر گناه بدتر است اما بعضی گناهان، توفیق توبه را از انسان سلب میکند. این مثل از باب مقایسه نیست اما بی تردید قاتلان حضرت اباعبدالله علیهالسلام، چه آنها که مستقیماً مباشرت به شهادت حضرت کردند و چه آنها که دستور آن را دادند، هرگز توفیق توبه نمییافتند. آنها هرگز رو به خدا نمیکردند، همچون ابن ملجم که به مولا علی علیهالسلام گفت: آیا تو میتوانی کسی را که در آتش است نجات دهی؟ این ناامیدی مانع رجوع و بازگشت انسان به خدای تعالی میشود. گناه بزرگ اینچنین بر سر انسان میآورد.
برادرانی که عرض کردیم باید خیلی مراقب باشند. قضایایی که دو سال پیش اتفاق افتاد که با چوب و باتوم بر سر مردم میزدند، به قصد کشت، این را نمیتوان غیر عمد خواند.از جمله چیزهایی که درباره آنها سفارشات بسیاری در روایات اهل بیت وارد شده مال و آبروی مؤمنین است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: حرمت مال مؤمن مانند حرمت خونش است. (کافی، ج۲، ص۳۶۰)
آبروی مؤمن از مال و جانش مهم تر است و اگر کسی آبروی مؤمن را بریزد مانند کشتن او است.نمی توان به هر بهانهای وارد خانهی کسی شد و لو به دستور قاضی باشد. نمیتوان اموال او را به هم ریخت یا چیزی از آنها را برد و لو به دستور قاضی باشد، مخصوصاً قضاتی که مجتهد و فقیه نیستند. به صرف نگاه کردن به قانون نمیتوان حکم صادر کرد. بهتر است حکم این مسائل را از فقها و مجتهدین استفتا کنند، آن هم نه از یک جا که ممکن است منتسب به یک نفر باشد، از چند جا سؤال کنید. این نصیحت ما برای کسانی است که میخواهند راه صحیح را انتخاب کنند. ما دوست میداریم جمهوری اسلامی به معنای واقعی آن تا زمان امام زمان پابرجا باشد تا همهی مردم از جهت ایمان و اقتصاد و سیاست، در آرامش باشند و مقتدای همهی دنیا قرار گیریم. اگر ما چیزی میگوییم برای آن است که خطرات پیش نیاید، مبادا در پشت صحنه افرادی پیدا شوند که دانسته و ندانسته ضربه بزنند و موجب شوند مردم بی گنااه و بیچاره هدف بمبهای آمریکا و اسرائیل قرار گیرند.
در بعد فردی هم همین است وقتی کسی عیبی از کسی میبیند نباید جار بزند و همه جا منتشر کند. ریختن آبروی او مثل کشتن او است. همچنین است کسی که مال دیگری را میبرد یا قرض میکند و با وجود تمکن، بدهی خود را نمیپردازد.
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ کَثیرَةٌ کَذلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا إِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیراً (۹۴)
خطاب این آیه شامل از اول انقلاب تا به حال و از این به بعد میشود: به محض آنکه کسی با زبان خوش به شما سخن میگوید، نگویید میترسد.
ابتدا به دوستان عزیز مسجدی عرض میکنیم: وقتی کسانی از جاهای مختلف به اینجا میآیند، قرار نیست همه مثل هم باشند، پس نباید بگویید: تو با فلانی یک رنگ نیستی و حتماً با یک غرض خاصی آمدهای. این حرفها صحیح نیست. حتی ممکن است بعضی برادران اطلاعات و سپاه و بسیج بیایند. آن بندگان خدا هم میخواهند قرآن گوش بدهند. همیشه هم نباید ذهنتان به انحراف برود. آنها هم مسلمانند، روزه میگیرند. ممکن است گاهی خطایی هم بکنند که امیدواریم آن هم رفع بشود. مواظبت خوب است، اما بی احترامی جایز نیست. ممکن است برخی افراد به بعضی سخنان بنده انتقاد داشته باشند. شاید او درست فهمیده باشد. چه اشکالی دارد بیاید مطرح کند، به دوستان طلبه بگوید تا به بنده بگویند. بالاخره هر کسی در معرض خطا است. الا چهارده معصوم که از هر خطا و اشتباهی، چه در احکام و چه در مسائل دیگر مصونند.
به آقایان عرض میکنیم اگر وقتی کسی چیزی گفت، نباید تا مدتها او را بخاطر آن توبیخ کنند. شاید متوجه نبود و شاید هم عمداً گفته باشد اما نباید فوراً پرونده برایش تشکیل دهند . آقایان باید بدانند که دینشان از همه چیز مهمتر است مبادا آن را مفت و مجانی از دست بدهند. این قلب متعلق به خدا است اگر ارتباطش با خدا قطع شود، هیچ چیز دیگری از او باقی بماند.
حیف است انسان این همه نماز بخواند و روزه بگیرد و دم از اسلام بزند اما یکدفعه کاری بکند که همه را به باد بدهد . بعد هم برایش توجیه بتراشد. با توجیهات نمیتوان واقعیات را تغییر داد.
امیدواریم تذکرات و نصایح ما را به حساب عناد و دشمنی نگذارند. ما نظری نداریم جز آنکه همان وضع اوایل انقلاب حاکم شود تا بتوان گفت مقدمهی ظهور حضرت مهدی علیهالسلام حاصل شده است. ایجاد مقدمهی ظهور، منوط به اصلاح مردم و آمادگی دلهای آنها است. منتظر به کسی میگویند که خانهی خود را آب و جارو تمیز کرده، انتظار آمدن مهمانی را میکشد و منتظران حضرت مهدی ارواحنا لتراب مقدمه الفداء باید اینگونه باشند و خود و جامعهی خویش را اصلاح نمایند و الا با انگ زدن به هم و کنار گذاشتن یکدیگر، کسی باقی نمیماند.
ادامه گفتار حضرت آیت الله العظمی نجابت رحمهالله در شرح دعای رجبیه:
«یَعرِفُکَ بِها مَن عَرَفَک»
یعنی کسی که تو را شناخت بواسطه این ولات امرت میشناسد. هم آنان که مأمون و مبشّر و رکنند. هر کس خواست خدای اجل را بشناسد ، به توسط چهارده معصوم میشناسد چرا که خداوند اولاً آنها را دلال معرفت قرار داده است. ثانیا آنها مرکز رأفت و حب و کرم و دوستی هستند. چیزی که مایه نقص و دلخوری باشد، در آنها نیست. آنها نقص دارند، لیکن نسبت به خدا اما نسبت به ما نقص ندارند. بلکه هر جا قضای حاجت میشود، هر جا دعایی مستجاب میشود، هر جا نسل تولید میشود، هر جا زراعت تشکیل میشود، تمام اینها بوسیله آقایان است. ساحت قدس ربوبی همراه آقایان است اما خود آقایان این کارها را انجام میدهند.
قرآن میفرماید:
«أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» (واقعه، ۶۴)
پس مردم میشناسند تو را پروردگار عالم اما بوسیله ولات امر تو، و خلاصه آنچه که وِجهِهی خداست و آن چه که وجه خداست، همه همراه آقایان معصومین علیهم السلام است غایهالامر انسان خیال میکند خودش چیزی هست.
«لا فَرقَ بَینَکَ و بینَها الا أنَّهُم عبادُک و خَلقُک –فَتقُها و رَتقُها بِیَدِک –بدؤها منک و عودها الیک»
بین حضرات ائمه طاهرین و بالخصوص حضرت ولی عصر علیهالسلام با خداوند فرقی نیست، به این معنا که هر توقعی که شما از خداوند دارید، همان را از ائمه علیهم السلام داشته باشید. چرا که اینها ولی امر و «وجه» خدایند و از همین رو مورد عنایت تام خداوند هستند و لذا لباس پوشیدن، خوابیدن، خوراک خوردن هیچ کدام برای آنها تزاحم ندارد. یعنی همانطور که خداوند نمیخوابد، قلب آقایان هم نمیخوابد. خدای تعالی محتاج نیست این آقایان نیز به وسیله خداوند محتاج نیستند. کارهای خداوند بی حد است، کارهای این آقایان هم بی حد است. خداوند هزار و یک اسم دارد، این آقایان هم هزار قسم وسیله دارند. میگوییم:
«السلام علیک أیها النبی و رحمه الله و برکاته»
یعنی: همراه آدم است و لو اینکه آدم نمیفهمد. میگوییم:
«السلام علینا و علی عباد الله الصالحین»
یعنی: ائمه طاهرین علیهم السلام همراه آدمند، و لو این که آدم نفهمد. دقیقاً مثل اینکه خداوند همراه انسان است و انسان نمیفهمد بنابراین فرقی بین آقایان و خداوند نیست مگر اینکه آنها بنده و مخلوق خدایند.
فایل صوتی این سخنرانی را می توانید اینجا بشنوید.