آقای بهمن دری، معاون فرهنگی وزیر ارشاد و فرهنگ اسلامی، سخنرانی روز سه شنبه ۳۱ مردادماه خود را «در جمع اساتید شاغل در مراکز سپاه پاسداران» به گرایش های عرفانی اسلامی و غیراسلامی یا آن چه او «عرفان های نوظهور و کاذب» خواند، اختصاص داد.
گزنیش این موضوع برای سخنرانی «در جمع اساتید شاغل در مراکز سپاه» گزارش های قبلی را در باره نفوذ این گونه گرایش ها در رده های گوناگون سپاه تایید و سخنرانی او را به تلاشی برای پاکسازی سپاه از عرفان بدل می کند.
معاون وزیر ارشاد با استناد به «برآورد مراکز مسئول»، که نام آنان ذکر نشد، چند «پژوهش آسیب شناسی» امنیتی و «چند طرح پژوهشی دانشگاهی»، از «رواج و افزایش نفوذ» گرایش های عرفانی اسلامی و غیر اسلامی، «کاهش سن گرایش»، تهدیدهای امنیتی، شدت گرفتن مبارزه با این گرایش ها و از موج جدید سانسور کتاب خبر داد.
آقای دری با استناد به «برآورد مراکز مسئول» موقعیت امنیتی جمهوری اسلامی را «در حوزههای عرفانهای کاذب و انحرافی»، «موقعیت آسیب و نه بحران» ارزیابی کرد و رواج این گرایش ها را به «توطئه دشمن»خارجی نسبت داد اما نمودارهائی چون تشدید برخورد حذفی با این گرایش ها و داده های رسمی منشتر شده نشان می دهند که دلایل «نفوذ و رواج» این گرایش ها را در لایه هائی از جوانان جامعه، ارگان های دولتی و اجرائی، سپاه پاسداران، نیروهای انتظامی و حتی امنیتی، نه در توطئه خارجی که در بستر دلایل دیگری چون «خلاء فکری» و «بحران» هژمونی و رهبری فکری روحانیت شیعه در ایران باید جست.
به روز شدن یک چالش تاریخی
چالش روحانیت شیعه با عارفان و صوفیان و جدال پر تنش اهل طریفت و شریعت از فصل های مکرر تاریخ ایران بعد از اسلام است و روحانیت در این چالش همواره از برخوردهای حذفی چون تکفیر، قتل و سانسور، بهره گرفته است.
عرفان ایرانی، که بستر نظری برخی از درخشان ترین آثار ادب کلاسیک فارسی است، از پسزمینه های متنوعی برمی خاست و از جمله نمایانگر تلاش گرایش هائی بود که می کوشیدند با جایگزین کردن عشق به خالق به جای اطاعت و ترس از او، وحدت عاشقانه خالق و مخلوق به جای عبادت بنده وار قادر مطلق، خدای مهربان به جای ناظر سخت گیر، شهود درونی، نسبی و تفسیرپذیر فردی به جای باورهای جزمی و طریقت عملی عشق به جای احکام شرعی، برداشتی انسانی تر و لطیف تر از اسلام به دست دهند.
پیام های فکری و سیاسی انقلاب، دستکم در نخستین دهه جمهوری اسلامی، به مهم ترین نیازهای فکری بخش های مهمی از جامعه ایرانی، درست یا نادرست، پاسخ داد و هژمونی فکری روحانیت شیعه را تامین کرد.
آیت الله خمینی به عرفان میانه رو یا «عرفان شریعت مدار» متمایل بود اما جمهوری اسلامی که او بنا نهاد و بر هژمونی انحصاری فکری و رهبری سیاسی روحانیت شیعه و احکام شرعی بنا شده است، دیگراندیشی را حتی در حد نحله های تصوف و عرفان شیعه و سلسله های دراویش تحمل نمی کند.
کم رنگ شدن اعتبار، مرجعیت و هژمونی فکری و اخلاقی روحانیت حاکم در میان لایه هائی از دین گرایان، بحران های پی در پی فکری و اجتماعی، افزایش نارضایتی عمومی، سرخوردگی بخشی از نیروهای مومن به نظام، خشونت بنیادگرایان در تحمیل ارزش های اخلاقی و فکری حاکم، فضای تنگ غالب بر جامعه، کم رنگ شدن آرمان های انقلاب اسلامی به دوران پس از جنگ و در ۸ سال ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی، شکست جنبش دوم خرداد و… به خلاء فکری در لایه هائی از جامعه و بخش هائی از هواداران جمهوری اسلامی منجر شد
لایه نازکی از جامعه در روند جست و جوی جایگزین های نظری غیرحکومتی به مکاتب و برداشت های لیبرال، چپ و سکولار روی آوردند و لایه های گسترده تری در روند پر کردن خلاء فکری خود، تصوف سنتی یا نحله های نو و کهنه عرفانی اسلامی و غیراسلامی را بر جای روحانیت شیعه و شریعت نشاندند و چالش کهن طریقت و شریعت در قالبی نو، تازه و به روز شد.
انحصاری شدن کشف و کرامت فوق بشری
اعتقادات دینی و تبلیغات حکومتی نیز در زمینه سازی رونق گرایش های عرفانی بی تاثیر نیستند.
روحانیت سنتی شیعه در سراسر تاریخ خود با صوفیان و عرفا، مدعیان غیرروحانی رابطه با «غیب» یا دیدار امام غائب، اقطاب صوفیه، جن گیران، فالگیران، مرتاضان، رمالان، پیشگویان، طالع بین ها و آیینه بین ها خصومت ورزیده است اما مفاهیم و باورهای پس زمینه این ادعاها و امکان ارتباط با عالم غیب و دستیابی برخی انسان ها به «کرامات معنوی فوق بشری» را تایید کرده و « کشف و کرامت» هائی را به برخی روحانیون نسبت داده و می دهد.
تبلیغاتی از این دست، در غیبت آزادی بیان گرایش های غیرمذهبی، راه را بر رواج عرفان های غیرحکومتی نیز هموار می کنند.
جمهوری اسلامی در سی سال گذشته ادعای «کشف و کرامت» و ارتباط با عالم غیب را از برخی روحانیون حکومتی تحمل کرده و به ادعاهای بیرون از این دایره با خشونت پاسخ داده است.
تصوف و عرفان های اسلامی و غیراسلامی، احکام شریعت و مرجعیت انحصاری روحانیت شیعه را به چالش می طلبند و از توانائی نفوذ در لایه های مذهبی مردم برخورداراند اما روحانیت شیعه این لایه های جامعه را منطقه انحصاری نفوذ خود دانسته و حضور غیر را در این قلمرو برنمی تابد.
مبارزه روحانیت محافظه کار با گرایشی که آن را « جریان منحرف نفوذی در دولت» لقب داد و تلاش برای حذف آقای اسفندیار رحیم مشائی از دولت احمدی نژاد به اتهاماتی چون «توسل به سحر و جادو» از تقلیل سقف و سطح گفتمان سیاسی جناح های درون حکومتی جمهوری اسلامی نیز حکایت می کند.
رهبر و فرمان حمله به عرفان
رواج گرایش های عرفانی اسلامی و غیراسلامی در جامعه و در بخشی از نیروهای هوادار نظام و به ویژه «در بدنه اجرای دولت» و در «فرمانده هان رده های میانی سپاه»، صلح آسمانی عرفا را به خطری برای اقتدار زمینی روحانیت شیعه و به یکی از دغدغه های امنیتی جمهوری اسلامی بدل کرد.
رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانی سال ۱۳۸۹ خود در قم «ترویج عرفان هاى کاذب – جنس بدلى عرفان حقیقى» ، « اشاعه بى بند و بارى و اباحی گری، ترویج بهائیت» و «ترویج شبکه کلیساهاى خانگی» را حاصل «تدبیر و پیش بینى دشمنان اسلام» دانست و بر مبارزه بر این گرایش ها تاکید کرد.
چندماهی پس از این سخنرانی، آیت الله مصباح یزدی، با استناد به برخی گزارش ها از «رواج ۵۰ عرفان کاذب در مملکت اسلامی ایران» خبر داد و با اشاره به «زبان بسیار ساده و قابل فهم عرفان های کاذب» و سرخوردگی «برخی بچه های پاک و انقلابی از مسئولان»، تحلیلی منطقی تر از رهبر در باره دلایل نفوذ و رواج «انواع عرفان های تقلبی در بدنه برخی نهادهای کشور» ارائه داد و گفت « بعد از جنگ، عده ای از افراد گرایشهایی به عرفانهای انحرافی پیدا کردند و دکانهایی باز شد که مشتریانش بچه های پاک و انقلابی بودند و عامل عمده این گرایش بی مهریهای برخی از مسئولان نسبت به آن ها و بها ندادن به آنان بود که سالها عمر خود را در جبهه و جنگ گذرانده بودند»
پس از سخنرانی رهبر، وزارت اطلاعات که از مدت ها پیش دست اندر کارسرکوب دراویش و پیروان نحله های گوناگون عرفان بود، از برخی فعالیت های خود از جمله « شناسائی و بازداشت بسیاری از اعضای گروه های عرفان های کاذب در سال ۱۳۹۰ » خبر داد و اعلام کرد که «با دستگیری تعدادی از اعضای عرفان حلقه، یا گروه کیهانی، اعترافات(تحمیلی) اعضای رده بالای این گروه از تلویزیون پخش شد»
در بستر همین مبارزه «جمعی از مدرسین حوزه و دانشگاه» درنامه ای سرگشاده به پخش فیلم «ندای درون»، که از منظر آنان «سرگذشت یکی از مبلغین معنویت های کاذب به نام نیل دونالد والش است» ، پخش «سریالی با عنوان آشپزباشی که تبلیغ یکی از شبه عرفانهای خرافه گونه شرقی به نام فنگ شویی است» و پخش «سریال پنجره که افکار یکی از رهبران معنویتهای کاذب، پائولو کوئیلیوی برزیلی را تبلیغ می کند» از «شبکه های سیما» اعتراض کردند.
موسسه کیهان چهل و سومین جلد مجموعه «نیمه پنهان»، را با عنوان« طریقت تزویر» به افشای دراویش به شیوه شناخته شده این موسسه اختصاص داد.
آیتالله مکارم شیرازی در پیامی به «چهارمین جشنواره کتاب دین» هشدار داد«عرفان های کاذب از مردم به مسئولان اجتماعی و سیاسی نیز نفوذ کرده است» و « این عرصه میدان جنگی در برابر دشمن است که مهم تر از جنگ نظامی است»
کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس» و «شورای امنیت ملی» «مبارزه با عرفان های کاذب نوظهور» را «در دستور کار خود قرار دادند» .
آقای دری از اجرای« طرح جامع سیاستگذاری فرهنگی اجتماعی در حوزه عرفانهای کاذب و نحلههای انحرافی در دانشگاهها» خبر داد که «در سال ۹۰ به تصویب در ۳ فاز اجرا شد»
اما نفوذ عرفان های اسلامی و غیراسلامی در جامعه چندان بالا است که معاون وزیر ارشاد در سخنرانی خود به نقل از « برآوردهای مراکز مسئول» به شکست این تلاش ها اعتراف کرد و گفت« در سال های اخیر به ویژه از ۱۳۸۹ به این سو، سن گرایش به عرفانهای کاذب در کشور کاهش یافته است»
خبرهای روزمره رسانه های داخلی نیز از رونق و نفوذ این گرایش ها حکایت می کنند. چند هفته پیش « فرماندار شهرستان کرج»« از شناسائی ۷۰نوع عرفان نوظهور دروغین در منطقه کرج» و روز ۲۹ مرداد سال جاری « رئیس پلیس امنیت عمومی فرماندهی انتظامی گیلان از دستگیری ۱۴ نفر اعضای فرقه انحرافی عرفان شعور کیهانی در رشت» خبر دادند.
برخی خبرگزاری های نیمه دولتی از «نفوذ عرفان های کاذب در مجالس خانگی، به ویژه جلسات روضههای زنانه»، از « جوانانی که در مناطق پرتردد تهران و از جمله ایستگاه های مترو عرفان های جدید را به صورت رودررو و با توزیع بروشور و کتاب تبلیغ می کنند و اغلب پیروان مکتب چینی فالون دافا هستند» خبر می دهند و آقای دری پیش بینی کرد «تلاش جریانهای مسیحی و کلیسایی خانگی در سال ۱۳۹۱، برای تبلیغ مسیحیت در کشور به ویژه در تهران و مناطق شمالی کشور ادامه خواهد یافت»،
عرفان های رایج در ایران
آیت الله مصباح یزدی شاخصه «عرفان حقیقی» را « باور به شریعت و عمل به احکام دین» و شاخصه «عرفان کاذب» را « شریعت ستیزی و مخالفت با احکام دینی » می داند و آقای بهمن دری نیز بر همین روال عرفان های رایج در ایران را در ۴ مقوله:
«عرفان شریعت مدار، عرفان ناب اسلامی و شیعی که در افکار و آثار مرحوم امام تجلی کرده است»،
« مدعیان دروغین، از ادعای ارتباط با ائمه اطهار و علم غیب و ارواح گرفته تا دعوی پیامبری، جنگیری، دعانویسی، رمالی، سحر و جادو، غیبگوئی» ،
« سلسلههای دراویش»
و «جریانهای نوظهور، شبه عرفانهای وارداتی» « که معنویت گرا هستند،عمدتاً از شرق یا غرب به کشور ما وارد شده» اند طبقه بندی می کند.
به گفته معاون وزیر ارشاد «شیطان پرستی،عرفان کیهانی، اوشو، اکنکار، عرفان سرخپوستی،رامالله، پائولوکوئیلو و دالایی لاما» از گرایش هائی هستند که « توانسته اند در بین قشر جوان کشورمان نفوذ کنند»
امنیتی کردن عرفان
معاون وزیر ارشاد با استناد به «برآورد یکی از مراکز مسئول»، این گرایش ها را «بخش مهمی از سیاست های تهاجم فرهنگی»، «تاکتیک جنگ نرم» و «از حربههای دشمن برای نابودی فرهنگ پویای اسلامی» دانست که با بهره گیری «از پشتیبانی مالی و کمک های فکری و انسانی دشمنان خارجی» هدف هائی چون«گسست اعتقادی مردم از حکومت اسلامی، تساهل نسبت به شریعت، ایجاد بحران هویت دینی در کشور، اشاعه فرقهها، انحراف های فکری و دینی ، حمله مستقیم به ارزشهای اخلاقی و انسانی، خدشه دار کردن امنیت ملی فرهنگی و اجتماعی، تفرقهافکنی، شکستن صف اتحاد میان مؤمنان، سردرگمی و ایجاد هرج و مرج » را دنبال می کنند
بام کوتاه کتاب
بام کتاب در ایران از همه کوتاه تر و سانسور کتاب از آسان ترین شیوه های سرکوب است و جمهوری اسلامی سرکوب اغلب گرایش ها را با سانسور کتاب آغاز کرده است.
به گفته معاون فرهنگی وزیر ارشاد «تا پیش از سال ۱۳۷۳، کتب مربوط به عرفانهای کاذب در ایران هم اندک بود و هم پراکنده، اما از سال ۷۵ به بعد این کتابها به صورت هجمه وار ترجمه و به بازار روانه شدهاند. آمارها نشان میدهد از آن زمان تا سال ۱۳۸۸، بالغ بر صدها عنوان کتاب در این زمینه به زبان فارسی ترجمه و یا تألیف شده است».
اما «در سال های اخیر با جلوگیری از انتشار این گونه کتاب ها شمار این آثار«به شدت روند نزولی داشته است»«در این سال، به بسیاری از این آثار از جمله کتابهای پائولو کوئیلو، اشو، کریشنا مورتی، یو گاناندا، دالایی لاما و.. اجازه چاپ و نشر داده نشد، به انتشاراتی که این آثار را به صورت وسیع چاپ میکردند، تذکر جدی داده شد. در مواردی که ناشرانی معدود دچار تخلف می شدند با محرومیت مواجه شدند»
رواج و رونق تصوف و نحله های گوناگون عرفان های اسلامی و غیراسلامی در دلایل گوناگون ساختاری ریشه دارد اما جمهوری اسلامی در این زمینه نیز، چون بسیاری از موارد دیگر، گرایش های نامطلوب خود را به توطئه دشمن خارجی نسبت داده و برای از میدان به درکردن این گرایش ها به سرکوب و برخوردهای حذفی متوسل می شود.
اما تصوف و عرفان، برخلاف دیگر نحله های دیگراندیشی، در فرهنگ سنتی ایران و در باورهای مذهبی مردم ریشه داشته و باز هم برخلاف دیگر نحله های دیگراندیشی در لایه های گسترده غیرروشنفکری جامعه نیز مطرح اند و برخورد حذفی با گرایش هائی از این دست چندان کامیاب و کازساز نخواهد بود.
فرج سرکوهی – بیبیسی فارسی