Search
Close this search box.

واکاوی یک واقعه (به مناسبت یکمین سال حمله به دراویش کوار) – قسمت دوم

« واکاوی یک واقعه (به مناسبت یکمین سال حمله به دراویش کوار) – قسمت اول »

واکاوی یک واقعه (به مناسبت یکمین سال حمله به دراویش کوار) - قسمت دوم… بالاخره تخم نفاق کاشته شده آخوند شهبازی و همکارانش با مراقبت وسایه ی برخی نهادهای امنیتی ،به ثمر نشست ، ومیوه ی تلخ تفرقه و نفاق را به سفره دروغ و دغل وریا کشانید. شهبازی توانست جرقه ی آتشی را روشن کند که با افترا و توهین آغاز ، و با تجاوز بحریم شخصی شهروندانی مسلمان ادامه یافت و حتی موجب برخورد مسلحانه با دراویش نیز شد. آیا شهبازی زمانی که در حال برافروختن شعله ی نفاق بود، آیا اندیشید که زمانی که پیامبر مکه را فتح کرد ،با کسانیکه کافرشان میخواند چه رفتاری کرد ؟؟ به کدام شرع و قانون تجاوز به حریم شخصی افراد مجاز شناخته شده؟!!!
آخوند شهبازی اگرچه با به آتش کشیدن چندین منزل و مغازه، به پایان نقشش می رسید ولی این پایان سناریویی نبود که برای دراویش نوشته شده بود!

ورود یگانهای ویژه و اطلاعاتی به کوار
پس از هتاکی ، فحاشی ،ضرب و شتم و هجوم و به آتش کشیدن منازل و مغازه های دراویش،ورود نیرو ها نه تنها آرامشی به همراه نیاورد و رفع تظلم از ستم دیدگان نکرد ، بلکه با ورود نیروهای اطلاعاتی و امنیتی مهاجمین و ضاربین ابتدا به جای امن منتقل شدند ، و سپس حمله شدگان و مصدومین دراویش که با اصابت گلوله شدیدا مجروح شده بودند بازداشت وبه مکان نامعلوم برده شدند!! بیش از ۵۰ نفر از دراویش زندانی در مکانهای نامعلوم بازداشت شدند، برخی چنان دستپاچه و سراسیمه مبادرت به گروگان گیری کردند. برخی از آنها پدران و حتی در یک مورد مادر افرادی بودند که بجای پسرانشان توسط نیروهای امنیتی به گروگرفته شده بودند!!!
آنها ابتدا در محل برگزاری مجالس درویشی شهرستان کوار دوربین مداربسته نصب میکنند. به بازداشت دراویش بدون حکم و مجوز قانونی ادامه می دهند و در مرحله ی بعد تمام راه های مواصلاتی به این شهرستان توسط نیروهای یگان ویژه کاملا بسته میشود.
علت مسدود کردن راه مواصلاتی ترسی بود که سرازیر شدن سیل دراویش به سوی کوار برای همدردی و دفاع از برادرانشان داشتند ، چراکه این اقدامات خودسرانه و غیر قانونی با دراویش ، سیلی از سایر دراویش را بسوی کوار میخواند، که در برخی از این اجتماعات خود جوش دراویش جمعیتی بیش از چندین هزار نفر را نیز تا کنون گرد هم آورده بود. اجتماع حدود ده هزار نفر کمتر از چند ساعت ، آنهم در ساعت دو ونیم بامداد منجربه آزادی یکی از بزرگان و هشت تن دیگر از دراویش از زندان دستگرد اصفهان شد. اجتماعات دیگر در بیدخت و یا در میدان بهارستان که حضور دراویش چنان گسترده بود که به روز درویش خوانده شد… بنابراین این سایه ی ترس از سیل حضور دراویش ، چنان امنیتی ها را نگران کرده بود ،که دستور حکم تیر اندازی به نیروها را نیز صادر میکند.
همچنان ، بازداشت های بدون مجوز و غیر قانونی تمامی نداشت همچنان دراویش درکوار بازداشت میشدند و هر روز به جمعیت بازداشت شدگان حادثه کوار اضافه میشد. در میان بازداشت شدگان، تعدادی از جانبازان جنگ تحمیلی نیز بودند که داروهای خاصی مصرف می نمودند. فقط در روز سه شنبه مورخ ۱۵ شهریور ماه ۲۵ نفر از دراویش سلسله نعمت اللی گنابادی به بازداشتگاه مرکزی زندان عادل آباد شیراز منتقل و روانه بازداشتگاه میشوند. با آمدن امنیتی ها و نیرو های انتظامی تظلم به دراویش شدت بیشتری بخود گرفت ، حتی همراهان و بستگان مجروحان حادثه ی کوار، در بیمارستان توسط مامورین امنیتی بازداشت میشدند.

فرماندار کوار صبح روز یکشنبه ۱۳ شهریور از آقای غلامرضا شیرزادی دبیر شناخته شده آموزش و پرورش و استادیار دانشگاه دعوت میکند که برای مذاکره در خصوص مسائل پیش آمده در کوار به فرمانداری آن شهرستان مراجعه نماید در پی حضور این استادیار دانشگاه، دو تن از وکلای دراویش به نام های امیر اسلامی و افشین کرم پور نیز برای پی گیری حقوقی غائله کوار، به فرمانداری مراجعه کرده بودند تا در این مورد با فرماندار گفت و گو کنند اما هر سه نفر آنها بازداشت میشوند!
سایه ی سرد جو امنیتی و نظامی هرگونه عبور و مرور در خیابان ها را به شدت مورد کنترل و بازرسی قرار داده بود. یگان ویژه و بسیج با استقراردر ورودی ها این شهرستان از سمت شیراز و جهرم، علاوه بر ممانعت از ورود دراویش به کوار، از آنها فیلمبرداری کرده و کارت شناسایی شان را نیز ضبط می کنند. همچنین وانت های انتظامی حامل تیربار(!) در شهر حاکی از نگرانی شدید و وخامت اوضاع بود. تعداد زیادی از دراویش که اصرار به قصد ورود کوار را داشتند شدیدا مورد ضرب و شتم یگانهای ویژه و با ضربات باتوم و شوکرهای برقی قرار میگیرند که وضع جراحات منجر به انتقال ایشان به بیمارستان گردید .

شهادت یک درویش
روز یکشنبه ۱۳ شهریور ماه حکم تیر اندازی ، توسط مامورین امنیتی موجب شد که تعدادی از دراویش مورد اصابت گلوله قرار گرفته که سه تن مصدوم و یک تن از وخامت حال بعد از سه روز جان باخت. شهید شدن این درویش –آقای وحید بنانی– به صورت شتاب زده سناریوی کلیشه ای دزدیدن اموات را روی کار آورد تا سعی در کنترل اوضاع شود، از پدر و مادر شهید بنانی می خواهند که وی را بسیجی معرفی نمایند ! آنان با پاسخ رد به قبول هویت بسیجی، امنیتی ها را دلسرد میکنند!! اما آنان ابتدا با تطمیع وچون ممکن نشد با تهدید سعی در جلوگیری از انجام مراسم تشیع این شهید درویش می کنند، تا در صورت حرکت دراویش از سایر شهرستان‌ها برای مراسم تشییع جنازه، راه‌های ورودی به شهر سروستان را مسدود کرده و مانع برگزاری مراسم ترحیم شوند.

دستگیری اعضای پایگاه خبری و وکلای دراویش
اما یک کار نیمه دیگر باقی مانده بود ، خفه کردن تک صدای سایتی که به انعکاس اخبار دراویش می پرداخت! صدایی که اگر چه پس از بیست بار فیلتر شدن و در میان هیاهوی هزاران سایت و رسانه های مخالف درویشی به رسالت انتشار حقایق می پرداخت، باید مسکوت می شد. حمله به دفتر سایت در تهران و دستگیری گسترده اعضای سایت در نیمه شب میتوانست برای همیشه منجر به بسته شدن سایت و مسکوت ماندن این واقعه و سایر بی قانونی ها شود! فلذا ساعت یک بامداد روز دوشنبه مورخ ۱۴/۰۶/۹۰ تعدادی لباس شخصی به ناگاه به منزل شخصی یکی از مدیران سایت مجذوبان نور بدون ارائه مجوز قانونی و قضایی حمله ور ۱۰ نفر از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی دستگیر میکنند ،
برنامه نسبتا دقیق بود چرا که بعد از جلو گیری از انتشار اخبار این واقع ؛ اگر وکلای دراویش نیز به جمع بازداشت شدگان اضافه شوند، دیگر مسیر پیگیری حقوقی این پرونده نیز بسته می شود، به همین دلیل پس از بازداشت آقایان افشین کرم پور و امیر اسلامی در فرمانداری کوار، چند تن دیگر از وکلا آقایان امید بهروزی و فرشید یداللهی نیز جدا گانه طی روزهای متوالی بازداشت شدند، اما از آنجا که “و مکرو مکرالله والله خیر ماکرین” جریان طبق نقشه پیش نرفت ، نه پایگاه خبری دراویش نعمت اللهی با وجود حمله های فیزیکی به دفتر سایت و دستگیری اعضای آن و حمله های شدید سایبری به کار خود ادامه داد و هم پیگری های مصرانه ایی در مورد بازداشت شدنگان هم از سمت سایر وکلا و خانواده ها و سایر دراویش صورت گرفت به طوری که چند روز بعد عده ای از دراویش به حمایت خانواده ها تصمیم به تجمع در برابر زندان اوین گرفتند ، این تصمیم جو ترسی را حاکم ساخت که در آن روز تمامی خیابان ها و مسیر های عمومی منتهی به زندان اوین تهران بسته و خیابان ها پر از نیروهای امنیتی شده بود به طوری که امکان نزدیک شدن به آن مکان داده نمی شد، ولی حیرت افراد عادی حضور این حجم از نیروی امنیتی و موتور سوار و باتوم دار برانگیخته بود.

***

امروز یک سال از این واقعه تلخ می گذرد و در طول مدت این یک سال همچنان بازداشت ها ادامه داشته و قریب به ۱۰۰ تن از دراویش توسط نیروهای امنیتی و لباس شخصی بازداشت و مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. فشار ها و بی قانونی های بسیاری در حین بازجویی و حبس در سلول انفرادی و بندهای غیر استاندارد زندان ها در بدترین شرایط به دراویش اعمال شده تا به آنها اتهاماتی را تفهیم کنند که بی شک متوجه عاملین این حادثه است، آری همین جاست آنجا که سنگ را می بندند و سگ را رها می کنند، خنده دار است که در خیابان ها صف بکشند و بر علیه ات شعار بدهند بگویند اتهامت اخلال در نظم است، تهدید کنند و به توهین جاسوس آمریکا بخوانندت و بگویند تشویش اذهان کردی و اتهامت نشر اکاذیب است ، خانه ات را آتش بکشند و حریمت را بشکنند ، خونت را بریزند بگویند اتهامت فساد فی الارض است و محاربی، فریاد تظلم بلند می کنی و از قانون حرف می زنی می گویند تبلیغ علیه نظام می کنی!!!
گرچه هزینه هایی مادی و معنوی که دراویش هم پرداختند کم نبوده عده زیادی یک سال را بی گناه بدون دادگاه و حکم در زندان به سر بردند و خود و خانوادشان از عدالت طلبکار شدند و عده برای جرم ناکرده وثیقه های سنگین گذاشتند، خانه هایی که خراب شد و نان آور هایی که اسیر شدند و… اما حاضر نشدند از عقیده و راه خود ذره ایی هزینه کنند و رو به سوی یار در دل زمزمه می کنند :

من از درمان و درد و وصل و هجران          پسندم آنچه را جانان پسنده