تاريخ را که ورق بزنيم به آن روزي مي رسيم که مهندس بازرگان، بنا به حق قانوني خود به عنوان نماينده ملت، پشت تريبون رفت و نطق پيش از دستور خود را آغاز کرد. نطقي که از سر درد بود و دلسوزي. او نودولتان انقلابي را اخطار مي داد و هشدار که اين ره که مي رويد به ترکستان است و با اعمالتان جوانان را از اسلام رويگردان مي کنيد، که او سخت مسلمان بود و البته پيش از آن خود را ايراني مي دانست. سخنراني او هنوز به نيمه نرسيده بود که بانگ مرگ بر بازرگان عده اي از نمايندگان در صحن مجلس طنين انداز شد. که در اين بين صداي يک نفر بيش از همه به گوش مي رسيد. هادي غفاري و آن لنگه کفش معروفش که بر سر و صورت مهندس معين فر و ساير ياران بازرگان در مجلس فرود آمد که اگر آنها نبودند فقط خدا مي داند خشم انقلابي اين مرد و دوستان غيورش چه بر سر آن پيرمرد مي آورد.
بازرگان در برابر اين قانون شکني علني و گستاخانه با نگاهي معنادار به رئيس مجلس و با زبان بي زباني از وي تقاضاي کمک مي کرد. اما گويي آقاي رئيس چندان از اين واقعه دل آزرده نشده بود و سکوتش بر حرکات غفاري ها، حرفها داشت در دل. او هاشمي رفسنجاني بود که البته اين روزها به او هاشمي مي گويند طرفدارانش.
سالها گذشت تا موعد انتخابات مجلس هفتم فرا رسيد و فقهاي شوراي نگهبان، آن کردند که ديديم. آنها حتي نواب مجلس را هم از دم تيغ رد صلاحيت گذراندند. اما در اين گير و دار که نمايندگان مجلس ششم از فرصت نطق پيش از دستور خود براي اعتراض به اين روند استفاده مي کردند، حجت الاسلام عليخاني- از نمايندگان مجلس – که صلاحيتش تاييد شده بود، رد صلاحيت شده ها را به شديدترين وجه سرزنش مي کرد و مسبب آن وضعيت را خودشان مي دانست که حرمت ها را نگه نداشتند و از خطوط قرمز نظام عبور کردند و چنين و چنان. او که خود را اصلاح طلب مي دانست و مي داند، گوي سبقت را از کيهان و کيهانيان در توهين به اصلاح طلبان خشمگين ربوده بود و در کنار مهدي کروبي، دل در گرو شرکت در انتخابات فرمايشي بسته بود.
شيخ اصلاحات هم که چند هفته پيش، دوستان اصلاح طلبش را بي رحمانه نواخت به اميد تفقدي از جانب صاحبان قدرت.
اما طنز ماجرا اينجاست. امروز، روزيست که هادي غفاري هم صابون بي صلاحيتي به تنش مي خورد و نيز حجت الاسلام عليخاني و هم حزبي هاي شيخ اصلاحات. آنها نيز امروز غير خودي اند. امروز روزيست که هاشمي ها شکايت را به جاي دادسرا به خدا مي برند، نه از اين جهت که قانون نمي دانند که خوب مي دانند. آنها در آن سو گوش شنوايي نمي بينند. جالب تر اينکه، هاشمي که ستون انقلاب مي ناميدندش، ياران خود را زيرکانه از کانديدا شدن بر حذر مي دارد.
درست که جلال و جبروت گذشته را ندارد، اما با هوش تر از آن است که در کنار نام نزديکانش، مهر عدم صلاحيت ببيند. او مي دانست که اين نورسيده ها چه خواهند کرد. مي گويند مومنان بايد در ايمان بر يکديگر سبقت بگيرند؛ گويي دولت نهم و شوراي نگهبان قلع و قمع رقبايشان را ملاک ايمان خود قلمداد مي کنند و در اين امر انقلابي بر هم سبقت مي گيرند. اگر شوراي نگهبان نمايندگان را رد صلاحيت مي کرد، اکنون دولت مهرورز به وزرا هم رحم نمي کند.
اينها که گفته شد ذکر مصيبت نبود بهر گريستن، که واقعياتي است موجود در آسمان تيره سياست ايران. و اما بعد. گروهي را رسم بر اين است که با هر نغمه نا کوکي که نوازنده مي نوازد، رقصيدن آغاز کنند. البته در آغاز کمي نق مي زنند، ولي بهر حال مي رقصند و خوب هم مي رقصند. با اين جماعت اساسا کاري نداريم که منفعت اين گروه در همان خوشه چيني قدرت است. روي سخن با اصلاح طلباني است که حداقل در زبان، خود را پيشرو مي نامند و سخناني زيبا مي گويند از دموکراسي و حقوق بشر ( اينکه چقدر به آن ايمان دارند خود مطلبي ديگر است). اينها بايد تکليف خود را روشن کنند. بايد بدانند که زعماي زورمدار حاکم، ديريست خرجشان را از آنها جدا کرده اند و راهي براي بازگشت به سرير قدرت برايشان متصور نيست. نمي گويم مردم را به نافرماني مدني دعوت کنند که مرد اين ميدانها نيستند و چنين پيشنهادهايي از آنان بر نمي آيد. حداقل کاري که مي توانند انجام دهند، درخواست نظارت بين المللي بر فرايند انتخابات در ايران است. اقدامي حداقلي، که نهضت آزادي پيشنهادش را مطرح کرد. اما چه مزورانه برخي از اصلاح طلبان، به منظور جلب نظر حاکمان و به طمع سهيم شدن در خوردن کيک قدرت، آنرا توهين به ملت قلمداد کردند. آنهايي که بيانيه هم در رد اين پيشنهاد دادند و طرفي نبستند از اين همه چاپلوسي.
اصلاح طلبان بايد سريعتر تصميم خود را بگيرند. درخواست نظارت بين المللي، کمترين کاريست که مي توانند انجام دهند. تاريخ در آينده قضاوت خواهد کرد که چه کاري توهين به ملت است و چه کاري سبب سرافرازي آنها. شرکت در انتخاباتي که مجريان و ناظرانش به هيچ عنوان قابل اعتماد نيستند، چه معنايي دارد؟
منبع: ادوار نيوز