بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
در مورد کلمه ی بدعت و کلمه ی نماز و جماعت. پنج نماز بر ما واجب است دستوراتش را هم همه می دانیم انشاءالله ما توفیق انجامش را داشته باشیم و خداوند هم انشاءالله قبول کند، نماز های ناقص و معیوب ما را انشاءالله قبول کند و به روی خودش نیاورد که نمازهای ما معیوب است. و اما به جماعت، مسئله جمع خیلی مهم است، مسلمین از همان زمان پیغمبر و ائمه و حتی خلفایی که به زور خودشان را جانشین پیغمبر (ص) و علی (ص) می دانستند، نماز را به جماعت می خواندند، حاکم هر شهری می آمد نماز ها را به جماعت می خواند، که آن حاکم کوفه (از اقوام عثمان) به نظرم بود، نماز صبح را هفده رکعت خواند و گفت اگر می خواهید باز هم بخوانم؟ از اینکه زیاد مشروب خورده بود استفراغ کرد، منظور با آن مشروب خوری هم، نماز را به جماعت می خواندند. یعنی نشان دهنده ی اهمیت جماعت است که حتی آنها هم فهمیده بودند، دیگر ما مسلمان ها و بالاخص درویش ها جای خود داریم. نماز یک حرکت عبادی است، مثل مطالعات شخصی، مناجات و نجوی (مناجات یعنی نجوی و نجوی یعنی سر گوشی) اما یک نحوه مناجات من و خدا، خدایا این مَنیَتی که خودت به من بخشیدی،”من” که هستم؟! تو گفتی بگو “من”!،چشم میگوییم “من”، این “من” در مقابل خالقش ایستاده است و می خواهد دو نفری حرف بزنند. خداوند چون دلش می خواهد این بشر را که آفریده است در این زندگی مادی همه ی آنها با هم كَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ (صف/۴) باشند ،به یک نفر می گوید اگر با دو نفر دیگر هم آمدید، جمعی بهتر است، می گوید چشم، شخصی به یک نفر می گوید برویم نماز جماعت، می گوید خوب است کِی برویم؟ می گوید ساعت یک، می گوید نه! ساعت یک من نمی رسم ،به آن یکی می رسد کِی برویم؟ ساعت یک و نیم، نه نمی شود، پس جماعت بودن متفاوت است. امروز نماز جماعت یعنی با چند نفر دیگر باید باشیم همه آنها می گویند یک بعد از ظهر، فردا ساعت ها را عوض می کنند کارها عوض می شود می گویند یک نمی توانیم برویم، ساعت دو می رویم، حالا یک کسی که می خواهد با این جماعت باشد باید بداند که کِی بیاید، با هم ساعت مشخصی توافق می کنند و اعلان می کنند که ساعت یک همه س ما کارهایمان را کنار می گذاریم و می آییم و این شخص هم ساعت یک می آید. اگر فردا یک عده ای گفتند ساعت یک نمی توانیم بیاییم و ساعت دو می آییم، این شخص اگر بتواند ساعت دو می آید اگر نتواند نمی رود. پس اعلانِ جماعت کارِ خلافی نیست، در همین زمان های اخیر، عمرِ خودِ من که از سال هزار و سیصد و بیست که یادم است، یک روز می گفتیم زنده باد و یک روز می گفتیم مرده باد. به هر جهت این یک کار تازه ای نیست، این غیر از وقت نماز است، وقت نماز همیشه است خداوند گفته است وقت نماز ظهر، از ظهر است تا کی؟ (تا زمانی که مشخص کردند)، ولی خب اول وقت بخوانید بهتر است نمی گوید اگر اول وقت نخوانید غلط است، نه! اول وقت را همان هایی که به نماز جماعت می آیند قبول دارند که اگر فرادا بخواهند بخوانند، ولی وقتی می خواهند جمع بخوانند باید کوتاه بیایند و با آنهای دیگر همراهی کنند و با هم وقت بگیرند.
حالا ببینم بدعت چه است، بدعت یعنی تغییر “در احکام دین”. پیغمبر فرمود: أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ (کهف/۱۱۰) من بشری مثل شما هستم، اینجا برای همه ی ما اتفاق افتاده مثلاً فلان میوه را دوست نداریم، بعد از مدتی عادت می کنیم و خیلی هم خوشمان می آید، من مثلا از انبه خوشم می آید و می خورم، یک نفر می گوید: آقا، پیغمبر اصلا انبه نمی خورْد، تو بدعت کردی، پیغمبر انبه نمی خورْد تو می خوری، گناه کردی و از دین خارج شدی. بدعت هم واقعا خروج از دین است، البته إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ (آل معران/۱۹). یک زمانی تلویزون اعلان تبلیغاتی می داد کسی بهانه می آورد و انتقاد می کرد، که چرا دم گربه دراز است و چرا لنگه ی درب باز است. حالا یک روز صبح بلند می شوند هیچی نیست، شاید هم ملاحظه ی این را می کنند که ماه رمضان است و تهمت نزنند، چیکار کنند؟! می گویند کسی که ساعت نماز جماعت را تعیین کنند بدعت است، این را بدعت گفتن، خودش بدعت است و این جور چیزی را بدعت گفتن شاید موجبِ خروج از دین و موجبِ بطلان روزه هم باشد آن کسی که این چیزها را می گوید شاید خودِ روزه را هم مسخره می کند منتهی جرأت نمی کند بگوید.
به هر جهت توضیح دو کلمه را گفتم چون وقتش هم حالا است، برای اینکه وقت دیگری ندارد، نمی شود. حرف حساب هم مثل آب صاف است، آب صاف و زلال یک قطره هم تمام سطح را می گیرد، البته آب اگر صاف نباشد، غلیظ باشد آن قدرت را ندارد، بعلاوه مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ (مائده/۹۹) که البته این در مورد همه جهان است. حرف را دیگر می زنیم حالا همه خبر بشوند یا نشوند آن به جای خود.