رئيس دانشگاه تهران "عميدی زنجانی" پس از دو سال، جای خود را به "فرهادی" داد. اولی آيت الله بود و دومی مکلاست. نه آن آيت الله را بدليل داشتن لباس روحانی می شد سلطه ارتجاع بر دانشگاه تلقی کرد و نه اين مکلا را بعنوان يک گام عقب نشينی ارتجاع. سيستم انتخاب مديران و روسای دانشگاه ها معيوب و انتصابی شده است و آنچه در 30 سال گذشته بر سر انقلاب و جمهوری اسلامی آمده از انتصاب آمده است. از شورای نگهبان، تا برگماری فرماندهان نظامی، از تعيين رئيس برای قوه قضائيه تا …. و تازه اينها انتصاب های علنی است. چه کسی است که نداند حتی برگماری دادستان تهران نيز انتصاب رهبر است. همين امر و نهی و انتصاب، به درون کابينه احمدی نژاد هم رسوخ کرد و شيوه شد. همين شيوه اکنون بنام انتخاب، به انتصابات برای مجلس انجاميده است. فکری برای کم کردن انتصاب ها و قانونمند کردن آنها بايد کرد و فکری هم برای جلوگيری از تبديل انتخاب به انتصاب.
روز گذشته خبرگزاری های داخلی مصاحبه جالبی را از دادستان کل کشور "دری نجف آبادی" منتشر کردند. همان که روزگاری رئيس دفتر آيت الله منتظری بود و بعد شد وزير اطلاعات کابينه خاتمی و با افشای قتل های زنجيره ای از کابينه رفت اما دست رهبر زير سرش چنان ماند که خاتمی رفت و "دری" ماند!
در آن مصاحبه دو نکته جدی وجود داشت. نخست آنکه دری نجف آبادی هنگام شرح سالهای تبعيد آيت الله خمينی به نجف و دوران انقلاب و پس از آن حتی يکبار، اشاره ای هم به نام و نقش آيت الله منتظری نمی کند. نشانه ای از نهايت تعهد به عدالت دادستان و مدعی العموم کل جمهوری اسلامی!
البته تعجب آور هم نيست. وقتی دادستان و صاحب همين کرسی و مقام در زمان آيت الله خمينی "موسوی تبريزی" را برای رفتن به مجلس هشتم به جرم نداشتن التزام به اسلام (بخوانيد به تبديل ولايت به سلطنت) تائيد نمی کنند، چگونه می توان انتظار داشت دری نجف آبادی يک خط سياه روی نام و نقش آيت الله منتظری نکشد؟
اين مصاحبه نکته ديگری هم دارد که در ارتباط با تغيير رئيس دانشگاه تهران بايد به آن توجه کرد. دری نجف آبادی بعنوان استراتژی جديدی که ظاهرا تدوين شده و گام به گام می خواهند به اجرا بگذارند تا بلکه روحانيت را از زير ضربه افکار عمومی بعنوان مقصر تمام گرفتاری های مردم بيرون بکشند می گويد:
ما (روحانيون) بايد بجای اينکه خودمان در راس امور اجرائی قرار بگيريم، کسانی را تربيت کنيم و يا کسانی را به حوزه ها بفرستيم که تمام مراحل اجتهاد را طی کنند اما لباس روحانی را نپوشند و بيايند در راس امور اجرائی. در اصل روحانی اند اما بدون لباس روحانی!(نقل به مضمون)
عميدی زنجانی با همين استراتژی جای خودش را به "فرهادی" نداد؟ و فردا کسان ديگری جای خودشان را به کسان ديگری نخواهند داد؟ با همين استراتژی رياست مجلس را که اتفاقا بصورت سنتی از مشروطه به بعد اغلب در اختيار روحانيون بوده، آن را به حداد عادل ندادند؟