بِسْمِاللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَه إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاحَبَّهٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ» (انعام/ ۵۹) هیچ برگی از درخت نمیافتد، الاّ اینکه خداوند آگاه باشد و هیچ ذرهای نیست که خداوند از آن آگاه نباشد. شعری میگوید:
از خدا دان خلاف دشمن و دوست / کاین دل هر دو در تصــــرف اوست
جان انسان باید از تمام وجودش خبر داشته باشد. این یکی از مواردی است که فرمودهاند خداوند انسان را بر صورت خودش آفرید. همانگونه که خداوند از همهی مصنوعات مادون خودش خبر دارد. جان انسان هم همینطوراست، انسان در خواب است چشم و صورتش را میخواهد پشهای بگزد، دستش از کجا خبر شده است؟ دستش بلند میشود و در همان خواب پشه را کنار میزند. در تلویزیون دقت کردم، خداوند در نظر دارد گیاه و گلی را که آفریده، باشد و برای بعضی کارها انسان را موظف کرده است که بعضی از گیاهان را تولید کند و بعضی دیگر را نه به همان قوانین طبیعی که خودش آفریده است رها کرده که زیاد شوند. در ازدیاد گیاهان و اینکه این تخم را چهطوری از گیاهی که در بالای کوههای آلپ اروپاست و مختص آنجاست، چه کسی آورده است؟ در سلسله جبال البرز هم این گیاه را میبینند. باد آورده است! یک گوسفندی یا یک حیوان وحشی این گل را که در آنجا بوده، لب زده که بخورد و بذر آن به پشم صورتش بسته شده و بعد به ایران آمده است. این بذر در رطوبت و هوای اینجا رشد کرده است. پس خداوند وقتی بخواهد کاری کند، همه در خدمتش هستند. چه بخواهند و چه نخواهند. میگوید: از خدا دان خلاف دشمن و دوست، چه بسا دشمن همان کاری را میکند که خودش نمیخواهد برای دوست انجام بدهد، ولی خدا توسط او انجام میدهد.
گیاهی مانند جو سیاه، خداوند اراده نکرده است! آن گیاه را رها کرده، یکی این گیاه را برمیدارد از بین میرود، یا خشک میشود. خیلی از گیاهان مثل چای! در تاریخ مینویسند شاید در حدود دویست سال پیش آقایی، به چین رفته بود و دانهی این گیاه را محرمانه ــ چون چینیها نمیگذاشتند ــ برداشته و در ایران کاشته است. ابریشم مال شام و حلب است. وقتی خداوند بخواهد میشود در بشر هم همینطور است! این آقایانی که در دادگاه گناباد محکوم به تبعید شدهاند. گناباد آب و هوای بدی دارد، بدتر از گناباد کجا خواستند پیدا کنند، یزد! رفتند به یزد، درویشی خودش توسعه پیدا کرد. آن کسی که اینها را یزد فرستاده است دوستی نداشته است، بلکه از روی دشمنی اینکار را کرده است؛ اما وقتی خداوند بخواهد به دست دیگری این کار را انجام میدهد. گریختن از سرنوشت الهی میسر نیست حتی شعری در این مورد وجود دارد:
از مرگ حذر کردن دو روز روا نیست / روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست
هیچ روزی هم که غیر از این دو تا نیست، هر روزی باشد یا قضا در آن است یا نیست،
از مرگ حذر کــردن دو روز روا نیسـت/ روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیســت
روزی که قضا باشد کوشش نکند سود/ روزی که قضا نیست در او مرگ روا نیست
این سرنوشت آدم، به قول آقای تدین از فقرای اردبیل مرحوم شدهاند میگوید:
گـــر رود ســـر، برنگــردد سرنــوشـــت/ ایــن سخــن با آب زر بایـــد نوشــــت
سرنوشتم، حق به دست خود نوشت/ خوشنویس است و نخواهد، بد نوشت
منظور قدرت خداوند است. هر ارادهای کند، به طبیعت انسان دستور میدهد که آن کار را انجام بدهد. خواسته یا ناخواسته آن امری که خدا گفته، انجام میشود. و خداوند اثر را بر میگرداند.
انشاءالله خداوند به ما محبّت کند به همان اندازهای که طاقت داریم بلا بدهد.
آیهی قرآن هم این معنی را میرساند و دعا میکنیم: «وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ» (بقره/۲۸۶) یا: «لاَ يُكَلِّفُاللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا» خداوند هيچكس را جز به قدر توانايىاش تكليف نمىكند. گو اینکه این دعا از روی جهل است، خداوند بندهی جاهل میخواهد. همین جهل را قبول دارد. جاهل باش و من را بخواه! البته این جهل که ما میگوییم تعبیر ماست و الاّ در نظر خداوند جهلی وجود ندارد و همه چیز در علم خداوند بدون زمان و مکان مشخص است.