Search
Close this search box.

عیسى (ع) در قرآن

عیسى (ع) در قرآنقرآنکه از نظر حجم مطالب با عهد جدید برابرى مى‏کند، به‏تدریج و در طىّ بیست و سه سال بر محمّد (ص) نازل شده است. محمّد (ص) ده سال پس از آغاز وحى در زادگاه خویش، مکّه، به سر برد. مکّه مرکز مهمّ تجارى بود که مسیر کاروان‏‌ها را میان عربستان جنوبى و شام تحت کنترل داشت. آن‏گاه محمّد (ص) به دلیل افزایش مخالفان به همراه پیروانش به یثرب، آبادى بزرگى که در ۲۵۰ مایلى رو به شمال واقع است و اکنون به مدینه مشهور است، مهاجرت کرد. مهاجرت یا هجرت در سال ۶۲۲ م. رخ داد که نشانگر مبدأ تاریخ اسلامى است.

بنابر روایات اسلامى، پس از رحلت محمّد (ص)، تمامى وحى بر اوراق (پوستى) موجود بود و اصحاب پیامبر نیز آن را به‏خاطر سپرده بودند. ظرف مدّت چند سال چندین نفر از صحابه، از جمله ابوبکر خلیفه اوّل، نسخه‏هاى مکتوب قرآن را به‏منظور استفاده شخصى خویش فراهم آوردند. عثمان خلیفه چهارم [۱] (متوفّى ۶۵۶م/۳۵ ه. ق) نسخه متعارف قرآن را اشاعه داد. پس از آن، اصلاحات گوناگون املایى در مورد آن انجام شد امّا مضمون، نظم و ترتیب و بخش‏بندى متن بدون تغییر باقى ماند. در نسخه‏هاى چاپى قرآن، متن را به سوره‏‌ها و آیاتى تقسیم کرده‏اند.
به‏منظور آگاهى از ارتباط اسلام با دین یهود و مسیحیّت چیزى قابل مقایسه با مطالعه تمامى یک‏صد و چهارده سوره قرآن وجود ندارد. در قرآن اشارات فراوانى به خداوند، خلقت، پیامبران یهود و روز داورى و قیامت شده است. فهرست زیر بخش محدودى از آیات قرآن را در برمى‏گیرد. این فهرست تمامى مطالبى را که در آن‌ها به‏روشنى از عیسى، نصارا و انجیل صحبت شده است و
هم‏چنین آیاتى را که ممکن است به آن‌ها اشاره کند در برمى‏گیرد. این فهرست شامل همه موارد مرتبط با یهودیان یا «اهل کتاب» ــ اصطلاحى که هم به یهودیان و هم به مسیحیان دلالت دارد ــ نمى‏باشد:
سوره بقره: ۶۲، ۸۷، ۱۱۱ ـ ۱۱۳، ۲۵۳؛ سوره آل عمران: ۸۴، ۱۱۳؛ سوره نساء: ۴۴ ـ ۵۷، ۱۵۶؛ سوره مائده: ۱۴ ـ ۱۸، ۴۲ ـ ۱۱۰، ۱۱۷؛ سوره انعام: ۸۴ ـ ۹۰؛ سوره توبه: ۳۰ ـ ۳۵، ۱۱۱؛ سوره یونس: ۶۸؛ سوره مریم: ۲ ـ ۳۶، ۹۲؛ سوره انبیا: ۷۴ ـ ۹۴؛ سوره حج: ۱۷؛ سوره مؤمنون: ۵۰ ـ ۵۵؛ سوره احزاب: ۷، ۲۶؛ سوره زمر: ۴؛ سوره شورى: ۱۳؛ سوره زخرف: ۵۷ ـ ۵۹، ۶۳ ـ ۶۴، ۸۱؛ سوره فتح: ۲۹؛ سوره حدید: ۲۷ ـ ۲۹؛ سوره صف: ۶، ۱۴؛ سوره تحریم: ۱۲؛ سوره بروج: ۱ ـ ۹؛ سوره بیّنه: ۱ ـ ۶؛ سوره اخلاص.
اگر به آیاتى که در آن به عیسى اشاره شده بیشتر دقّت کنیم و آن‌ها را کنار یکدیگر قرار دهیم تصویر مرکّب زیر را به‏دست خواهیم آورد.
سرگذشت عیسى با تأکیدى خاص بر وضعیّت تولّد وى، به‏طور مشروح بازگو شده است. قبل از اینکه مریم متولّد شود مادرش، همسر عمران، عهد کرد کودک را وقف خداوند کند و هنگامى که نوزاد دخترى به دنیا آورد اندوهگین شد و از خداوند خواست او و فرزندانش را از شرّ شیطان حفظ کند. خداوند او را پذیرفت و هنگامى که بزرگ شد زکریّا را براى کفالت و نگهبانى او در قرعه
برگزید. هر وقت زکریّا به صومعه‏اى که مریم در آنجا زندگى مى‏کرد مى‏رفت، درمى‏یافت او طعام دارد، طعامى که مدّعى بود از جانب خداوند است.) سوره آل عمران، آیات ۷ ـ ۳۳، ۴۴. (
درخواست زکریّا از خداوند به‏منظور عطا کردن وارثى به او و ناباورى‏اش هنگامى که گفت: با وجود کهولت سنّ وى و نازایى همسرش آیا داراى فرزندى خواهند شد؛ به دو روایت آمده است. (آل عمران: ۴۱ ـ ۳۸ و مریم: ۱۵ ـ ۲.) جزئیّات مربوط به زکریّا و فرزندش یحیى به بحث ما مربوط نمى‏شود. تنها ذکر این نکته کافى است که یک روایت، حاکى از آن است که یحیى به کلمه خدا ایمان دارد (سوره آل عمران، آیه ۳۹) و روایت دیگر ظاهرا اشاره بر این دارد که پیش از این کسى به نام یحیى نامیده نشده است. (سوره مریم، آیه ۷.)
بشارت به مریم نیز به دو صورت روایت شده است. این امر هنگامى روى داد که او از اهل خانه خویش کناره گرفته به مشرق روى آورد و در کنج تنهایى محتجب و پنهان گردید. به مریم گفته شد که خداوند او را برگزیده و پاکیزه گردانده است و بر جمیع زنان عالم برترى بخشیده است و او را به کلمه‏اى از جانب خداوند که نامش مسیح عیسى پسر مریم است بشارت دادند که او در دنیا و آخرت آبرومند و از مقرّبان درگاه خداوند است. در روایتى آمده است که فرشتگان این اخبار را به او ندا کردند، درحالى که در روایت دیگر به روح خدا اشاره شده است که به‏صورت مردى کامل بر او ظاهر شد و به او اطمینان بخشید که فرستاده خدا است و آمده تا به امر او، فرزندى بسیار پاکیزه و پاک‏سیرت به او ببخشد. مریم گفت که از کجا پسرى تواند داشت درصورتى که دست بشرى به او نرسیده و کار ناشایسته‏اى نکرده است. بنابر یک روایت به او پاسخ داده مى‏شود که خدا هرچه بخواهد مى‏آفریند چون مشیّت او به خلقت چیزى قرار گیرد. بنابر روایت دیگر به او مى‏گویند که این امر بر خداوند بسیار آسان است و این پسر آیت و رحمتى براى خلق است. (سوره آل عمران، آیات ۴۷ـ ۴۲؛ سوره مریم، آیات ۲۲ ـ ۱۶.)
در هیچ یک از روایات مربوط به بشارت، از چگونگى وقوع این باردارى براى ما صحبتى نشده است، امّا در آیات دیگرى دو اشاره مختصر به اینکه خداوند روح قدسى خویش را در مریم دمید وجود دارد. (انبیا: ۹۱؛ تحریم: ۱۲.)
هنگامى که مریم به آن پسر بار برداشت به جایى دور خلوت گزید. آن‏گاه که او را درد زاییدن فرا رسید زیر شاخه درخت خرمایى رفت و از شدّت حزن و اندوه با خود مى‏گفت که اى کاش پیش از این مرده بود و از صفحه عالم به‏کلّى نامش فراموش شده بود. از زیر آن درخت، فرزندش (عیسى) او را ندا کرد که غمگین نباشد و از آب چشمه‏اى بنوشد که خداى او در آنجا جارى کرده است و از رطب تازه‏اى تناول کند که با تکان دادن شاخه درخت بر او فرو مى‏ریزد (مریم ۲۲ ـ ۲۵؛ مقایسه کنید. مؤمنون: ۵۰.) به مریم امر شد که با هیچ کسى سخن نگوید. آن‏گاه او کودک را به میان قوم خویش آورد. (سوره مریم، آیه ۲۷.) آن‌ها با خطاب به او به‏عنوان «اى خواهر هارون» تحیّر خود را نشان دادند و بر او بانگ برآوردند که نه پدرش ناصالح بوده و نه مادرش زنى بدکار. او به طفل اشاره کرد و طفل در دفاع از او تأکید کرد که همانا بنده خاصّ خدا است، خدایى که به او کتاب آسمانى و (شرف) نبوّت عطا فرموده است و هر کجا باشد براى جهانیان مایه برکت و رحمت است و تا زنده است به عبادت و نماز و زکات سفارش شده و در خاتمه اعلام کرد که سلام حق بر او باد در روزى که به دنیا آمد و روزى که از جهان برود و روزى که براى زندگانى ابدى آخرت برانگیخته شود. (سوره مریم، آیات ۳۳ ـ ۲۸.)
در مورد تعالیم عیسى اندکى سخن گفته شده است با اینکه در هنگام بشارت به مریم گفته شد که عیسى با خلق در گهواره سخن خواهد گفت به آن‏گونه که در بزرگى. (سوره آل عمران، آیه ۴۶.) به‏منظور انجام رسالت خویش او را به روح‏القدس قوّت و توانایى بخشیدند و به‏معجزات و ادلّه روشن حجّت دادند (سوره بقره، آیه ۸۷، سوره مائده، آیه ۱۱۰.) و خداوند به او تعلیم کتاب و حکمت کرد و علم تورات و انجیل آموخت؛ (آل عمران: ۴۸؛ مائده: ۱۱۰.) عیسى حقّانیّت آنچه را که در تورات آمده بود تصدیق کرد؛ (آل عمران: ۵۰؛ مائده: ۴۶؛ صف: ۶.) او بعضى از چیزهایى را که در زمان وى براى بنى‏اسرائیل حرام شده بود حلال کرد؛ (آل عمران: ۵۰ مقایسه کنید، آل عمران: ۹۳.) او با حکمت و برهان به نزد خلق آمد و براى آن‌ها بعضى از احکامى را که در آن اختلاف مى‏کردند به‏روشنى بیان کرد؛ او به آن‌ها توصیّه کرد از خداوند بترسند و او را اطاعت کنند و نکته اصلى پیام وى این بود که همانا خداوند، پروردگار او و آنهاست که باید او را بپرستند و همین خداپرستى راه راست است؛ (آل عمران: ۵۰، مقایسه کنید، مائده: ۷۲، ۱۱۷؛ مریم: ۳۶؛ زخرف: ۶۴.) او به آن‌ها هشدار داد که هر کسى به او شرک آورد خدا بهشت را بر او حرام گرداند (سوره مائده، آیه ۷۲.) و آن افرادى از بنى‏اسرائیل را که گمراه شدند لعن کرد. (سوره مائده، آیه ۷۸.) دینى را که عیسى براى برپا کردن آن فرستاده شده بود به نوح، ابراهیم، موسى و بعد‌ها به خود محمّد (ص) وحى شد. (احزاب: ۷، شورى: ۱۳.) انجیل که مشتمل بر هدایت و روشنى دل‏‌ها و اندرز بود بر او فرستاده شد. (سوره مائده، آیه ۴۶.) در انجیل وصف حال عبادت‏کنندگان با دانه‏هایى مقایسه شده است که به سرعت رشد مى‏کنند و دهقانان را دلشاد مى‏نمایند. (سوره فتح، آیه ۲۹.) هم‏چون تورات که انجیل را تصدیق مى‏کند و چون قرآنکه بعد از آن وحى شد، انجیل وعده بهشت خدا را به کسانى مى‏دهد که در راه خدا جهاد کرده و جان خود را مى‏دهند، (سوره توبه، آیه ۱۱۱.) در انجیل هم‏چنین به آمدن پیامبر امّى اشاره شده است. (سوره اعراف، آیه ۱۵۷.) عیسى خود بشارت آمدن کسى را داد که نامش احمد (یا بسیار ستوده) خواهد بود. (سوره صف، آیه ۶.) او حواریّون خود را فراخواند تا «یارى دهنده او» در دین خدا باشند و آن‌ها خود را به‏عنوان کسانى وصف کردند که «تسلیم فرمان» او هستند و او را بر آن گواه گرفتند. (آل عمران: ۵۳ ـ ۵۲، مائده: ۱۱۱، صف: ۱۴.)
معجزاتى را که عیسى به اذن الهى انجام داد به دو صورت آمده است: نخست، هنگام بشارت به مریم گفته شد که او پیامبر خدا به‏سوى بنى‏اسرائیل خواهد بود و به‏عنوان معجزه‏اى از جانب پروردگار آن‌ها از گِل، مجسّمه مرغى مى‏سازد و بر آن مى‏دمد تا به امر خدا مرغى گردد؛ و نابیناى مادرزاد و پیس را به امر خدا شفا مى‏دهد؛ و مردگان را به امر خدا زنده مى‏کند؛ و به آن‌ها از غیب خبر مى‏دهد که در خانه‏‌هایشان چه مى‏خورند و چه ذخیره مى‏کنند. (سوره آل عمران، آیه ۴۹.)
دومى، با یک بازنگرى به گذشته ارائه شده است: زمانى که خداوند به عیسى متذکّر مى‏شود که لطف و رحمت خود را بر او و مادرش ارزانى داشته است؛ این بسیار شبیه به صورت اوّل مى‏باشد امّا در آن اشاره‏اى به غیب‏گویى عیسى نشده است. به‏علاوه خداوند با به یاد آوردن لطف و رحمت خویش به عیسى، مى‏فرماید که دست ستم بنى‏اسرائیل را از سر او کوتاه کرد هنگامى که کافران بنى‏اسرائیل به انکار او گفتند این معجزات عجیب حیرت‏انگیز او جز سحرى آشکار نمى‏باشد. (سوره مائده، آیه ۱۱۰. مقایسه شود با سوره صف، آیه ۶.) مورد دیگرى که به‏صورت دوم، اضافه شده است روایتى درباره چگونگى درخواست حواریّون از عیسى مى‏باشد که از او پرسیدند آیا خداى او مى‏تواند براى آن‌ها از آسمان مائده فرستد تا از آن مائده آسمانى تناول کنند به‏طورى که مطمئن شوند او به حقیقت سخن گفته است. عیسى بن مریم از پروردگار خواست از آسمان مائده‏اى فرستد تا این روز براى آن‌ها و کسانى که پس از آن‌ها مى‏آیند روز عیدِ مبارکى گردد و آیت و حجّتى از جانب خداوند براى آن‌ها باشد. خدا فرمود: آن مائده را براى آن‌ها مى‏فرستد ولى هرکه بعد از نزول مائده کافر شود او را عذابى کند که هیچ یک از جهانیان را نکرده باشد. (سوره مائده، آیات ۱۱۵ ـ ۱۱۲.)
اشارات موجود به پایان حیات دنیوى عیسى از شگفت‏انگیز‌ترین اشارات مى‏باشد. کافران مکر کردند و خدا (هم در مقابل با آن‌ها) مکر کرد، و خدا از همه کس بهتر مکر تواند کرد. خداوند به عیسى گفت که مى‏خواهد روح او را قبض کند (موجبات مرگ را فراهم آورد)، بر آسمان قرب خود بالا برد و او را پاک و منزّه از معاشرت و آلایش کافران گرداند. (آل عمران: ۵۴ ـ ۵۵، مقایسه شود. مائده: ۱۱۷.) اهل کتاب، که هم به‏واسطه کفرشان و به‌تان بزرگشان بر مریم، گناهکار بودند و هم از این‏رو که (به دروغ) گفتند: مسیح، عیسى بن مریم، رسول خدا را کشتند درصورتى که او را نکشتند و به صلیب نکشیدند بلکه بر آن‌ها امر مشتبه شد. خدا او را به‏سوى خود بالا برد و هیچ کس از اهل کتاب نیست جز آنکه پیش از مرگ به وى (یعنى به عیسى) ایمان خواهد آورد و روز قیامت و بر آنان گواه خواهد بود. (سوره نساء، آیه ۱۵۷.) در‌‌نهایت یک اشاره غیرمستقیـم به بازگشت عیسى در آینده شده اسـت که نشانه ساعت قریب‏الوقوع قیامـت است. (سوره زخرف، آیه ۶۱.)
نام عیسى در فهرست پیامبرانى یافت مى‏شود که خداوند به آن‌ها وحى کرده است. (سوره نساء، آیه ۱۶۳.) پیامبرانى که از نیکوکاران بودند (سوره انعام، آیه ۸۵.) و خداوند از همه آن‌ها پیمان محکم گرفت. (سوره احزاب، آیه ۷.) این آیه تأکید بر این دارد که مسیح، عیسى بن مریم فقط رسول خدا است، کلمه الهى و روحى از عالم الوهیت است که بر مریم فرستاده شده است. (سوره نساء، آیه ۱۷۱.) مَثَل خلقتِ عیسى از جانب خداوند مانند خلقت آدم ابوالبشر است که خدا او را از خاک ساخت و به آن امر کرد هستى یابد. (سوره آل عمران، آیه ۵۹.) او بنده‏اى بود که خداوند لطف و رحمت خود را بر آن ارزانى داشت و بر بنى‏اسرائیل مَثَل (و حجّت) قرار داد. (زخرف: ۵۹، مقایسه شود. نساء: ۱۷۱، مریم: ۳۰.)
خداوند او و مادرش را (بر خلق) آیت و معجزه بزرگ گردانید. (سوره مؤمنون، آیه ۵۰.) او پیغمبرى بیش نبود و پیش از او نیز پیامبرانى بودند که درگذشته‏اند. مادرش هم زنى راستگو و باایمان بود و به حکم بشریّت فناپذیر بودند. (سوره مائده، آیه ۷۵.) اگر خداوند اراده کرده بود که او و مادرش را به همراه هر که در روى زمین است نابود کند، هیچ کس نمى‏توانست او را از این کار بازدارد. (سوره مائده، آیه ۱۷.) وقتى عیسى مورد خطاب خداوند قرار مى‏گیرد که آیا تو گفته‏اى که مردم تو و مادرت را خدا بدانند؟ او انکار مى‏کند که به مردم گفته است او و مادرش را چون دو خداى دیگر (جداى از خداوند عالم) اختیار کنند. او در دفاع مى‏گوید که خداوند از اسرار او آگاه است امّا او از سرّ خداوند آگاه نیست. (سوره مائده، آیه ۱۱۶.) نصارا نباید در دین خود مبالغه کنند و درباره خدا جز به راستى سخن بگویند. آن‌ها نباید به تثلیث قائل شوند. (نساء: ۱۷۱ مقایسه شود: توبه، آیه ۳۰ و غیره.) کسانى که به خدایى مسیح پسر مریم یا به سه خدا قائل شدند (اب و ابن و روح‏القدس را خدا گفتند) محقّقا کافر گشتند. (سوره مائده، ۷۲.)

نقد و بررسى
خلاصه فوق تنها یک بررسى مقدّماتى است و حداقل به چهار دلیل، از ارزش محدودى برخوردار است: نخست، تصمیم‏گیرى‏هاى پیرامون ترجمه و تعبیر مطالبى که این بحث از آن برگرفته شده است، الزاما متن را تحت تأثیر قرار داده است. دوم، با وجود درنظر گرفتن بیشترین اشارات قرآن به عیسى، باید اذعان داشت، مطالبى که به مسیحیان مربوط مى‏شود یا عقاید آن‌ها را در برمى‏گیرد
بسیار گسترده‏‌تر مى‏باشد. سوم، به ترتیبِ وحى مطالب و احتمال اینکه تصویر قرآنى عیسى در گذر زمان توسعه و تغییر یافته است توجّهى مبذول نشده و چهارم اینکه، در این خلاصه شیوه (نزول) وحى‏‌ها نادیده گرفته شده است و از این‏رو ممکن است این امر موجب پدید آمدن این نظر گمراه‏کننده شود که قرآن چیزى بیش از جملات گزاره‏اى نمى‏باشد.

نیل رابینسون
ترجمه فاطمه شاه حسینى

 

 

*این مقاله ترجمه فصل‏هاى اوّل و هفدهم کتاب ذیل است:
Christ in Islam and Christianity، Neal Robinson، Macmillan Press، ۱۹۹۱
**از مجموعه مقالات عرفان ایران
[۱]) عثمان خلیفه سوم است و مؤلّف به اشتباه از او به عنوان خلیفه چهارم یاد کرده است.