مسیح علینژاد: برای این برنامه آنتن می خواستم برم سراغ سایت هایی که از مصاحبه آنتن با حاج ابراهیم رهبر مداح تبریزی شاکی شده بودن که چرا یک مداح باید با یک خبرنگار ضد انقلاب مصاحبه کنه ولی راستش این هفته دیدم مجلس ایران علت قتل ستار بهشتی در زندان اوین را شوک اعلام کرد. نتونستم از کنار این شوک خبری بگذرم.
البته اینو بگم که خیلی ها از ابتدا هیچ امیدی به پیگیری ها نداشتند، اما برخی دیگه هم معتقدند ملتی که پرسش نکنه نعمتِ یک حکومته. خصوصا وقتی پای امید یک خانواده ی دیگه توی ایران در میون هست که در اوج نا امنی از خبرنگاران می خوان که پرسشگری کنن:
خواهر ستار: من که خواهر ستارم دستم کوتاه است شما از جانب من صدای زخم های تن ستار باش. تا به امروز هیچ نماینده ای جز یک دیداری که ما با علی مطهری داشتیم هیچ کسی به دیدار مادرم نیامد. برادر ما را کشتند روسری از سر من برداشتند مادرم را کتک زدند. به اینکه ستار نامی برادرت هست فکر کن..
ستار یک کارگر گچ کار بود، وبلاگ نویس مستقلی که علیه حاکمیت مطالب اعتراضی می نوشت. مرگ ستار سرو صدای زیادی کرد تا اونجا که خود دادستانی در چهارم دی ماه ضرب و شتم و کبودی های بدن این وبلاگ نویس رو تایید کرد و همه جرم ستار این بود که در وبلاگ و فیسبوکش خیلی فعال بود.
من هم رفتم سراغ آقای احمد بخشایش عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس که ببینم چرا علتِ اصلیِ مرگ ستار بهشتی از گزارش مجلس حذف شده.
احمد بخشایش می گوید: بله من در جریان بودم ولی چیز زیادی از گزارش حذف نشده بود. فقط من احساس می کنم نسبت به دادستانی و بازپرسی کمی غفلت شده بود. یعنی دادستان تهران در موضوعی که صلاحیت محلی نداشته ورود پیدا کرده و متهم را از طریق اعطای نیابت قضایی در رباط کریم بازداشت کرده. چرا؟
اما خواهر ستار روایت دیگری دارد:
آقای بخشایش این صحبت را کردند خواستم من در جواب بگویم زمانی که مادر از ماموری که آمده بود توی خونه و آقا ستار را دستگیر بکنه و ببره مامان دو بار سوال می پرسه که آیا شما حکمی دارید و ایشان در جواب، اسلحه را نشان مادر می دهند. و مامان همیشه تاکید بر این دارد که با زور هم وارد خونه شده بودند، در را هول داده بودند. جای حکم اسلحه نشان داده بودند.
از آقای بخشایش می پرسم: خب آقای بخشایش اگر یک روزی پسر شما قرار باشه دستگیر بشه، خود شما حکمی نمی خواهید و آنها نباید حکم را به شما نشان دهند؟
درسته حرفه شما. اولا من پسر ندارم ولی تا دختر دارم. اگر چنین اتفاقی بیافتاد صد درصد آنها باید حکم را نشان دهند. حالا این ادعایی که مادر می کند، خب این ادعا را می کند. ما که کارآگاه نیستیم که برویم با این خانواده صحبت کنیم.
از او می پرسم اینطوری سخنان خانواده بهشتی در گزارش مجلس انکار می شود به عنوان مثال شما در گزارش تان نوشتید که برای ستار بهشتی وثیقه صادر شده و چون نتونسته وثیقه را بده در بازداشت مونده ولی آیا اصلا در جریان هستید که با خانواده اصلا تماسی نگرفتند که بگویند وثیقه بیارید.
اگر هم اطلاع داده باشند چون وثیقه نامناسب بوده و بازداشت متهم از سوی مرجعی بوده که صلاحیت نداشته. می شود بازداشت غیر قانونی تا حدی.
به این ترتیب مجلس در گزارش خودش به حکم بازداشتی معترض شد که خانواده اساسا اون حکم را ندید. از طرفی مجلس از صدور وثیقه ای برای آزادی موقت ستار حرف می زنه. این درحالیه که پس از بازداشت فقط یک بار با خانواده ستار تماس گرفته شد. اون هم نه برای تودیع وثیقه بلکه برای اینکه به خانواده بگن برید قبر بخرید و بیایید ستار را تحویل بگیرید.
از آقای بخشایش می پرسم مجلس نه تنها سخنان خانواده بلکه سخن خود دادستانی را در مورد علت مرگ هم انکار کرده. چرا و این شوک رو مجلس از کجا آمده؟
پزشکی قانونی گفته اون ضرب و جرح نمی توانسته منجر به فوت شده. احتمالا این آقا را وقتی از اوین تحویل پلیس فتا می دهند احساس می کند ممکن است یک بار دیگر کتکش بزنند و اذیت شود، این شوک به او وارد می شود و این شوک منجر به مرگ می شود.
اما سحر بهشتی روایت دیگری دارد: ستار بچه ترسویی نبود. همانطور که مامان وقتی از بازجوی ستار سوال کرد که پسر من زیر شکنجه های تو چی می گفت. گفت ستار به ما لبخند می زد ما را مسخره می کرد. فکر نمی کنم ستاری که از همان لحظه اول بازجویی با لبخند با بازجوی خودش روبرو می شد، از ترس اینکه از اوین مجددا دارند انتقالش می دهند به پلیس امنیت این اتفاق از ترس برای او افتاده. باز هم می گویم. ستار بچه ترسویی نبود. ستار ماشالله ورزشکار بود. ۳۵ سال بدون ترس زندگی کرد. ۳۵ سال شجاعانه زندگی کرد. ستار من ستار ما ستار ایران زیر شکنجه کشته شد.
ما اهل کشوری هستیم که یک تاریخ زندان و شکنجه پشت مونه، یک تاریخ پرونده های مختومه. ولی با این همه وقتی سراغ خانواده ها می ریم هنوز امید دارند که یک روزی قاتل عزیزان شون رو محاکمه بشه.
خواهر سحر می گوید:
زمانی که دیدم ستار، پشتم، پناهم، همه کسم از دستم رفت، امیدی برای زندگی واقعا ندارم. یعنی دلیل بودنم، دلیل بودنم، تنها دلیل بودنم اینه که یک روزی آرزوی پدر و مادرم که تنها آرزوی شان اینه که قاتل ستار قصاص بشه من اون روز رو ببینم، اون لحظه که طناب دار را گردن اون شکنجه گر می اندازن. فقط همین.
اما وقتی خبرنگار باشی سراغ آمرانی رو می گیری که دستور اصلی برای بازداشت ها و ضرب و شتم های غیر قانونی رو صادر می کنند کاری که روزنامه بهار در هفته های گذشته انجام داد تا پرونده های مختومه آمران قتل کهریزک دوباره روی میز رسانه ها قرار بگیره.
به آقای بخشایش می گویم: نقدی که من به شما دارم اینه که اگر مجلس واقعا می خواست پیگیری بکنه چرا پرونده سعید مرتضوی که متهم بود در کشته شدن زندانیان کهریزک را به فرجام نرسانده.
او پاسخ می دهد: بله شاید شما نقد هم داشته باشی، ولی به هر صورت یک کسی که برای نظام زحمت می کشه آیا در آینده اگر قراره که اگر فتنه ای در آینده به وجود بیاید، باید قلم ها بلرزد.
از او می پرسم آقای مرتضوی کجا در مورد دستگیری های کهریزک زخمت کشیدند؟
ببین من می گم که بلاخره فتنه ۸۸ به وجود آمد، نظام دچار تلاطم شد، خب یک عده ای باید می اومدند حکم هایی رو صادر می کردند، یک عده ای هم باید این فتنه را خاموش کنند، حالا وقتی که نظام به آرامش رسید، آیا اون افرادی که نظام را به آرامش رسوندند باید محاکمه بشن؟ اگر چنین است چرا آقای مرتضوی را در اونجا احضار می کنند ولی در قصه آقای ستار بهشتی دادستان تهران رو احضار نمی کنند؟
ایران مثل ستار بهشتی کم نداره کسانی رو که زندگی معمولی شون هم به خاطر یک اعتراض ساده نا امن شده، روایت خانواده ستار رو شنیدید، روایت نماینده مجلس رو هم شنیدید. اما آیا عزمی برای محاکمه و برچیده شدن سیستم شکنجه و بازداشت های غیر قانونی، در نظام قضایی ایران وجود داره یا به تعبیر خود آقای بخشایش نظام کسانی مثل سعید مرتضوی که در بزنگاه های اعتراض، معترضین رو خاموش می کنن می بخشه و ارتقاشون می ده؟ آیا به همین اندازه که مسولان نظام هوای هم رو دارن، خود معترضانِ نظام هم هوای دلِ هم رو داران؟ داوری با شماست.
– رادیو کوچه
لینک برنامه چهارم خبرساز در آنتن