اوین، زندانی که با انقلاب 57 قرار بود تعطیل شود حالا همچنان «دانشجو» می پذیرد، «روزنامه نگار» جذب می کند، و منتقد و مخالف سیاسی را به حصر و بند می کشد. کمتر کسی فکر می کرد سه سالی از انقلاب نگذشته، این زندان لبالب از مخالف سیاسی شود و جوخه های اعدام برپا. چنان که کسی در مخیله اش هم نمی رفت که بزرگترین کشتار مخالفان سیاسی (در سال 67) در آن رخ دهد.
هرچه بود و شد، از زمانی که ساخت اوین در دهه 40 شروع شد و در ابتدای دهه 50 افتتاح، تاکنون شاهدی بزرگ بر استبداد در ایران بوده و ظلم بر روشنفکران و دگراندیشان.
34 سال بعد از پیروزی انقلاب، در ابتدای بهمن ماه جاری، تعدادی از نمایندگان مجلس نمایشی و فرمایشی نهم، از بند 350 اوین بازدید کردند. یکی از نمایندگان اوین را “هتل” توصیف کرد و از وضع خوب غذا و امکانات زندانیان سیاسی در آن گفت.
“هتل اوین” خیلی زود، مسافران جدیدی را دربر گفت. چند روز است که 15 روزنامه نگار زندانیان جدید هتلی هستند که زیر سایه رهبر جمهوری اسلامی خشونت و سلطه جویی و خودکامگی را بازتولید می کند.
زندانیان جدید البته به بند 209 رفته اند؛ بندی که همچون 240 و دو الف، ویژه محسوب می شود و در اختیار بازجوها. بازجوهایی از وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه. کشور ولایت مطلقه فقیه، یک دستگاه و نهاد امنیتی ندارد.
رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ششم، که یکی از مهمانان بند 350 (بند ویژه زندانیان سیاسی) است روایتی متفاوت از “هتل اوین” دارد. دکتر محسن میردامادی، دبیرکل جبهه مشارکت، در نامه ای به نمایندگان بازدیدکننده از زندان اوین نوشته: از «صدور احکام فاقد مستندات حقوقی و قانونی و نقش اصلی بازجویان در احکام صادره، وجود افرادی در بند ۳۵۰ که در دوران بازجویی تحت انواع فشارهای غیرقانونی و جسمی و روحی بوده اند، و افرادی که بدون هیچ توجیه قانونی مدت طولانی در سلول های انفرادی نگهداری می شده اند، و نیز تبعیض های آشکار بین زندانیان سیاسی و سایر زندانیان و جلوگیری مسئولین مربوطه از تامین حداقل امکانات معمول و متعارف همه زندانها برای زندانیان سیاسی» گفته است.
میردامادی همچنین از «غذای متفاوت»ی گفته که در روز بازدید نمایندگان، نصیب زندانیان شده است؛ «این بازدید باعث شد زندانیان هم بهترین غذای دو سه سال اخیرشان را تناول کنند.»
«امکانات محدود بند ۳۵۰» را اما حکومت فراهم نکرده, چنان که میردامادی می گوید، آنها «تماما به وسیله خود زندانیان و به هزینه آنها تهیه شده».
“جهنم” اوین
شبکه خبری آمریکایی «فاکسنیوز» به بهانه بازداشت سعید عابدینی، کشیش آمریکایی ایرانیتبار، که اکنون در زندان به هشت سال حبس محکوم شده نگاهی به وضعیت زندان اوین داشته و روش برخورد مقامات این زندان با زندانیانی که بیش از سه دهه گذشته در این بازداشتگاه اسیر بودهاند. این شبکه خبری، اوین را «یکی از خوفناکترین و بدنامترین زندانهای جهان» توصیف می کند.
فاکس نیوز البته به «شکنجههای جسمی و روحی، اعدامهای ساختگی، بازجوییهای خشن و بیرحمانه» و بخه خصوص به اعدام های دهه 60 پرداخته؛ «دورهای که شمار زیادی از زندانیان به جوخههای اعدام سپرده شدند.»
این شبکه خبری با مارینا نعمت، مدیر مرکز اسناد حقوق بشر در ایران، گفتگو کرده؛ نعمت در سال 1360 وقتی که فقط شانزده سال داشته، بازداشت و به زندان اوین منتقل شده است. وی گفته: «از لحظه ورود به زندان به ما چشمبند زدند و در تمام ساعتها و روزهایی که منتظر بازجویی بودیم یا در فاصله جلسات بازجویی مجبور بودیم با چشمبند بنشینیم و هر گونه حرکت کوچکی باعث میشد ما را به شدت کتک بزنند.»
وی که اکنون استاد دانشگاه تورنتو است روشهای شکنجه، بازجویی و شرایط زیست دهشتناک زندانیان سیاسی دهه ۱۳۶۰ در زندان اوین را تشریح کرده و ازجمله گفته که در تجربه شخصی او وحشتناکترین روش اعمال فشار و شکنجه زندانیان بردن آنها به جوخههای اعدام ساختگی بود: «پس از قرار گرفتن در مقابل جوخه اعدام و آماده شدن آنها برای تیراندازی یکباره یکی از ماموران مرا به کناری کشید و بعد به سلول بازگرداند. وقتی گفتم من هیچ گاه دادگاهی نشدهام وی در پاسخ گفت چرا دادگاه تو برگزار شده ولی خودت آنجا نبودی!»
آنچه مارینا نعمت می گوید، هرچند به دهه 60 مربوط است که برخی ناظران سیاسی،آن را تونل وحشت تاریخ سیاسی معاصر ایران توصیف کرده اند، اما کم تکرار نشد. بدرفتاری با بسیاری از زندانیان سیاسی بازداشت شده پس از حوادث انتخابات 1388، شاهدان بسیاری دارد. از عبدالله مومنی و حمزه کرمی که حتی در نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی نوشتند، چگونه برای اخذ اعتراف سر انها بارها در توالت سلول فرو رفته، تا برهنه کردن زندانیان سیاسی (مانند عیسی سحرخیز و مهدی محمودیان) در هوای سرد زمستان اوین، و از این همه، تا دست گشاده ی بازجوها در پستوهای سلول های انفرادی برای ضرب و شتم و فشار و خشونت علیه شهروندان بی پناه.
آنهایی که بازجویی را تمام می کنند و بعد از تحمل هفته ها فشار و ارعاب و شکنجه جسمی و روانی به بند 350 منتقل می شوند، هرچند وضعی متفاوت را تجربه می کنند اما همچنان در محرومیت غریب دوران محکومیت را سپری می نمایند و مجبور به تحمل انواع محرومیت ها و محدودیت ها و تضییقات هستند.
دکتر رییس دانا گزارش می دهد
دکتر فریبرز رییس دانا، اقتصاددانی که به دلیل انتقاد از سیاست ها و کارنامه اقتصادی احمدی نژاد، در بند 350 محبوس است، در گزارشی از درون این بند، به ادعاهای نماینده مجلس فرمایشی جمهوری اسلامی پاسخ داده و زوایایی از اوین را آشکار کرده است.
این استاد دانشگاه می نویسد: «من به شرط انصاف و شرافت و مسوولیت انسانی از همه ی اعضای این هیات می خواهم کرم نمایند و فرود آیند و اینجا را خانه ی خود بدانند و فقط دو سه هفته ای غذای خود و خانواده شان را ( که امیدوارم غم نبینند) با غذای ساکنان این بند عوض کنند… خوب است بدانند که ماه ها گوشت نخورده (مثل بخش گسترده ای از مردم محروم و نیروی کار همه ی جهان و میهن ما نیز) و با آب زیپوی لوبیا سر کردن چه مزه ای می دهد. تشریف بیاورند در همین هتل 4 ستاره در اتاق های 30 تا 33 متری که 25 تا 27 نفر در آن روی زمین یا روی تخت فلزی چسبیده به طاق با خطر سقوط (و سابقه ی زیاد شکستگی دست و پا و جمجمه) می خوابند، سرکنند و طعم ِخوش ِخواب ِپرنیانی را دریابند.»
رییس دانا از نمایندگان مجلس خواسته که «بیایند و برای استفاده از این سرویس های صد درصد نابهداشتی وعفونت زا و چند تایی اتاقک یک و نیم متری کثیف با لوله های شکسته و داغان و پوسیده را به عنوان شیر و دوش با محدودیت جدی آب گرم توی صف بایستند و بعد حمام کنند و خستگی کار و تلاش از تن به در کنند ، اما مثل ما لذت ببرند. بیایند دراین آشپزخانه ی کوچک برای 200 نفر که گویا آن قدر باشکوه است که به مطبخ شاه عباسی طعنه می زند، برای خودشان اشکنه، دمی و نیمرو درست کنند و از زندگی با هم لذت ببرند.
بیایند و بنشینند لباس های زیر و رو و پتو ملافه شان را در همان طشت کنار هما ن دستشویی بشوند و چنگ بزنند تا مثل ما آراسته باشند. راستی آیا هیات بازدید کننده سری هم به دست شویی و توالت زد؟»
این استاد اقتصاد خطاب به نمایندگان مجلس گفته: «باری آقایان اگر در اینجا فرش ماشینی و یخچال دیده اید، تماما با پول زندانیان تهیه شده است.» نیز: «در غذای دولتی حتا هفته ای 20 گرم هم گوشت برای هر نفر نیست. سویای درجه ی 2 هم هست و لوبیای سفت و ناپخته و ماکارونی بی گوشت و گاه خورش کرفس (منهای گوشت مگر به تصادف چیزی دریابید که قسم آشپز نادرست از آب درنیاید) و گاه هم عدس پلو با سیب زمینی و سویا و همه ی اینها با بدترین مواد اولیه که به چشم هم می شود دید. میوه و سبزی درکار نیست.»
وی تاکید کرده که «برای دندان پزشکی ، برای بیمارستان ، برای غذا، برای مواد بهداشتی و شست و شوی در و دیوار و توالت باید یا پول بدهی یا جان. اگر بیماری جدی باشد، باید دو سه ماه آزگار معطلی بکشند و درد دل و دندان استخوان یا ضعف و آزردگی را تحمل کنند تا به پزشک متخصص دست یابند که آیا وقت بشود آنها را ببینند یا نه. وقتی تمام مراحل معاینه در بهداری و زندان طی شد و نیاز به عکس و رادیولوژی و ام ای ار و سونو گرافی ومعاینات بالینی بیماستانی پیش آمد، یا نیاز به مراجعه به دندانپزشک فرد زندانی مطرح شد، تازه اول گرفتاری است. حتا وقتی بیمار حاضر است با هزینه ی خود در بیمارستان بستری شود (در مورد دندان پزشکی که چاره ی دیگری نیست وگرنه باید به دندانپزشک زندان حق ویزیت بپردازند که می گویند گران است) و تمامی گواهی های پزشکی نیز این ضرورت را تایید کردند و پزشک قانونی نیز تصدیق کرد و قرار شد بیمار هم با دست بند و لباس زندان، تحت الحفظ به بیمارستان برود و دستبند او به تخت بیمارستان قفل شود، باز تازه نماینده دادستان بر سر راه قد می افرازد که او باید تصمیم بگیرد که فرد بیمار، بیمار است یا نه و باید به بیمارستان فرستاده شود یا نه .»
او تاکید کرده که «آنچه در اینجا آوردم شامل خدمات زیستی بود، اما از حکم های ناعادلانه ی سنگین، اعدام و حبس های طویل المدت که باید می نشستید و شرح آن را می شنیدید، چیزی نگفتم ننوشتم که شما دست و پای آن جوان را که دو سه دقیقه با شما هم حرف زد، دیدید و آن را در گزارشتان به افکار عمومی به زبان نیاوردید. آیا می دانید انکار این واقعیت چه معنایی دارد؟»
فائزه رفسنجانی روایت می کند
فائزه هاشمی رفسنجانی که چند ماهی است مهمان بند زنان اوین است و اینک، وکیل بند مزبور، چند روز پیش در واکنش به گزارش و اظهارات نمایندگانی که از اوین بازدید کردند، در نامه ای به علی لاریجانی رییس مجلس نهم، از «احکام ناعادلانه و سنگین، نقش تعیین کننده و تاثیر گذار نیروهای اطلاعاتی، امنیتی از جمله بازجویان در امور قضایی و همچنین صدور احکام، دور از شان و خلاف حقوق شهروندی بودن مجازاتی همچون شلاق برای زندانیان، عدم موافقت با آزادی مشروط زندانیان سیاسی به عنوان یکی از حقوق آنان، محرومیت از مرخصی برای افراد و گروههای خاص زندانی به رغم حضور پنج ساله در زندان، قطع تلفنهای زندانیان، گروگان گیری خانوادهها و مجازات دسته جمعی آنها به جای برخورد فردی، مجازات و آزار خانوادههای زندانیان سیاسی، امکانات ضعیف و کمبود نیروهای کارشناس در بهداری زندان و بالاخره اعتراض به نصب دوربین در محوطه دستشوییها و حمام بند زنان» نوشته و انتقاد کرده است.
او توضیح می دهد که در بند زنان «مدت هاست از غذای زندان استفاده نمیشود و زندانیان زن خود آشپزی میکنند.»
ننگی برای استبداد دینی
از بند زنان تا بند 350، و از آنها تا 209 و 240 و دو الف، شمار قربانیان خودکامگی کم نیستند، مظلومانی که اما با وجود تمامی سختی ها و محدودیت ها و فشارها، پای مطالبات خود ایستاده اند. ابوالفضل قدیانی یک شاهد مهم است. کسی که طعم زندان را در رژیم شاهنشاهی هم چشیده و حالا در 70 سالگی با وجود بیماری قلبی، به زندان قزل حصار تبعید می شود تا در میان مجرمان پرخطر، شرایط سخت تری را تجربه کند. آن که خطاب به رییس قوه قضاییه بی پروا نوشت: « من بعنوان یک زندانی سیاسی در رژیم گذشته اعلام میکنم برخوردهای مورد حمایت شما روی ساواک شاه مخلوع را با تمام مفاسد و شکنجه گریهایش سفید کرده است. این ننگ ابدی برای این نظام استبداد دینی است که برای رسیدن به اهداف خود استفاده هر وسیلهٔ غیر انسانی را مجاز میشمارد که اوج سقوط اخلاقی و انسانی صاحبان قدرت را نشان میدهد.»
اوین نیز چنان که قدیانی می گوید، «ننگ»ی برای استبداد دینی است؛ جایی که بهترین فرزندان ایران را قربانی خودکامگی و اقتدارگرایی می کند. زندانیانی که اما با وجود تمام مصائب و تهدیدها، “سبز ” مانده اند.