Search
Close this search box.

پای درد دل مردم درباره گرانی ها؛ واقعیت هایی که با دروغ هم قابل انکار نیست

پای درد دل مردم درباره گرانی ها؛ واقعیت هایی که با دروغ هم قابل انکار نیستبانک مرکزی می گوید نرخ متوسط تورم سال ۱۳۹۱ بالاتر از ۳۰ درصد بوده است. مردم اما واقعیت تورم را با گوشت و پوست خود حس می کنند. واقعیت خیلی بیشتر از ۳۰ درصد است. کم نیستند اجناس و اقلامی که قیمتشان در عرض چند ماه به دو برابر یا بیشتر رسیده است. دولت اما می گوید اینطور نیست. یا دولت از مردم خبر ندارد، و یا دولتمردان در کره و جهان دیگری زندگی می کنند و مردمشان این مردم نیستند که هر روز و هر ساعت از گرانی ها رنج می برند.

حاکمان خیال می کنند اگر بخشی از مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت می کنند یا در روزهای دیگر به کسب و کار عادی خود مشغول اند، این یعنی از عملکرد دولت و متحدان آن در حکومت رضایت کامل دارند و از تورم و تحریم و بی کفایتی ها و بی توجهی ها هیچ رنجی نمی برند. مستضعفان و محرومان جامعه اما همچنان صبورند و منتظر، تا بلکه حاکمانشان بر سر عقل بیایند و اینقدر دشواری های اقتصادی و اجتماعی و معیشتی و … را بر آنها تحمیل نکنند. مردم اینقدر صبورند که حتی خودشان هم تعجب می کنند که چرا صدای کسی در نمی آید! اما کسانی که بر فرض باید صدایشان در بیاید، خود همین ها هستند که رنج می برند اما پر توقع نیستند؛ معمولا هم آنقدر صبوری می کنند حاکمان خودشان به خود آیند و فکری برای رنج های مردم کنند.

البته اینها بدین معنا نیست که صبر مردم همیشگی است. از خشم مردم هم باید ترسید. آن روز که مردم نیشابور در بحبوحه گرانی ناگهانی مرغ که مستقیما ناشی از بی تدبیری دولت بود، فریاد می زدند: مرگ بر گرانی؛ در واقع مسئولانی را خطاب قرار می دادند که با سوء مدیریت و بی کفایتی کار را به وضعی رسانده اند که می بینیم؛ حتی اگر ملاحظه ی آنها را بکنند و به استعاره دشنامشان را خطاب به گرانی سر دهند. با این حال در اصل این واقعیت که طاقت آحاد مردم در حال طاق شدن است و کاسه صبرها می رود که لبریز شود، شکی نیست. اما آیا گوش شنوایی برای این رنج ها و دست توانایی برای حل مشکلات در حاکمیت فعلی هست؟

خبرنگار کلمه پای درد دل مردم نشسته و از آنها درباره گرانی ها و وضعیت اخیر قیمت ها پرسیده و واکنش مردم به برنامه های دولت در این باره را شنیده و نقل کرده است:

* * *

اختلافات مجلس و دولت این روزها نقل مردم کوچه و خیابان است. حتی اگر سراغ معیشت و گرانی بازار را از آنها بگیری، عمده حرف شان دعواهای درون حکومت است که حالا دیگر هیچ شهروندی از آن بی خبر نیست. بگم بگم های محمود احمدی نژاد و مجلسی که قرار است خانه ملت باشد اما مردم فقط در ظاهر نام آن را یدک می کشند، بدبینی شهروندان را نسبت به جریان حاکم دو چندان کرده و نسبت به آینده کشور نگران ساخته است.

موضوع یارانه ها، کارت و معیشت و عیدانه را که محور گفت و گو با شهروندان قرار می دهیم، کمتر کسی است که بحث انتخاباتی بودن آن را مطرح نکند. اگرچه مردم این پول ها را حق خود می دانند، اما از پشت پرده و بازی های انتخاباتی و زدو بندها هم بی خبر نیستند.

شهروندی می گوید: اوضاع کشور بسیار خراب است. اینها به مرز دیوانگی زده اند. تا کجا می خواهند بروند، خدا می داند. مردم و یارانه و این جور حرف های مفت بهانه است. اگر همدیگر را برای پول و قدرت نکشند خوب است.

آن یکی نام یارانه و کارت معیشت را که می شنود، عصبانی می شود و می گوید: اینها چوپان دروغگو هستند. کارت معیشت و یارانه و هر کوفت و زهرماری که می گویند فقط برای گول زدن مردم است. بلانسبت، بلانسبت، خودشون خر هستند، ملت را هم خر فرض می کنند. نمی بینید چطور به جان هم افتاده اند؟ مثل چی چسبیدند به این مملکت، کنده هم نمی شوند!

این شهروند اشاره می کند: کشوری که مردمش هیچ حقی ندارند، روزگار مردم می شود همین که می بینیم. مردم گرسنه اند. از گرسنگی دست به هر کاری می زنند، چون چاره ندارند. شکم گرسنه دین و ایمان را هم از بین می برد. نمی بینید که دزدی و قتل و … بیداد می کند؟

او ادامه می دهد: می خواهند کارت معیشت یا کمک بلاعوض برای یک ماه بدهند، بعد قیمت ها را ۵ برابر کنند. بعد هم دیگر از این کارت ها و پول ها خبری نیست و قیمت ها همان طور گران می ماند و بیشتر هم می شود. با دعواهایی که دارند خدا عاقبت همه ما را به خیر کند. اینها دلسوز من و شما نیستند. از همین یارانه ها هم کسی راضی نیست.

آن یکی می گوید: دعواهای مجلس و دولت، زنگ تفریح مردم است. اصل اخبار در مخبرالدوله و فردوسی است، در بازار دلار و سکه است.

او ادامه می دهد: بروید ببینید چگونه مردم در حال خرید سکه و دلار هستند. او ادامه می دهد: دولت به قیمت غیر مرجع ارز به صرافی ها می دهد و پول کلانی را از خرید و فروش آن به جیب می زند. این موارد هیچ جا هم ثبت نمی شود.

نظر او این است که دولتی ها از همین کانال پول انتخابات را فراهم می کنند، اما می گوید: مردم فاتحه انتخابات را خوانده اند. بگم بگم ها هم که از انتخابات ۸۸ شروع شد چیز جدیدی نیست. فقط حالا دامن خود آقایان را گرفته است.

دیگری هم می گوید: هیچ یک از مردم از وضع کشور راضی نیستند. خیلی از انقلاب کرده هایش هم پشیمان اند. امیدوارم مردم به خودشان بیایند.

یکی دیگر هم می گوید: می گویند اوضاع کشور خوب است. اگر اوضاع کشور خوب بود که رییس مجلس و دولت اینطور به صورت هم خنج نمی کشیدند و دوباره بگم بگم در کشور راه نمی انداختند. وضع اینها خراب تر از این حرف ها است. اگر انتخاب با مردم باشد، از راس تا ذیل هیچ کدام کفایت ندارند.

نظر دیگری هم بر این است که فعلا کارت معیشت و یارانه و این وعده ها با دعواهای از ما بهتران نامعلوم است. اما اگر هم قطعی شود برای انتخابات است که مردم باید بگیرند و رای هم ندهند. حق مردم خیلی بیشتر این اینهاست. او ضمن آن می گویند برخی کارمندان دولتی را مجبور به دادن رای می کنند.

با شهروند دیگری هم صحبت می شوم که با انتقاد از قیمت ها که هر روز در حال اوج گرفتن است، می گوید: گرانی اظهر من الشمس است و چیزی نیست که با دروغ انکار کنند. قیمت ها بلای جان مردم شده است.

وقتی از او سوال می کنم آیا کارت معیشت یا عیدانه و یارانه ها مشکلی را حل می کند، می گوید: هنوز نه به بار است و نه به دار است. بر فرض این کارت را هم بین مردم توزیع کنند. برای یک ماه یک کارتی می دهند و قیمت ها را هم چند برابر می کنند. خوب مرد حسابی! مردم برای ماه های باقی چه خاکی باید به سر کنند؟ فردا خدا می داند روغن و برنج و گوشت و مرغ به چه قیمتی می رسد. با وضعیتی که ایجاد کردند، نان خشک هم گیر مردم بیاید، باید خدا را شکر کرد.

شهروندی که خود را کارمند معرفی می کند، در مورد افزایش یارانه ها و کارت معیشت با بیان اینکه خب این مشخص است که بوی انتخابات می آید، نقل می کند که احمدی نژاد گفته یارانه می دهم گرانی هم راه می اندازم که ۱۰ تا رییس جمهور بعدی هم نتوانند درست کنند. او که نسبت به گرانی های سال آینده ابراز نگرانی می کند. وقتی از او می پرسم مگر از اوضاع فعلی قیمت ها راضی هستید که از آینده نگرانید، می گوید: نه، ولی فکر می کنم سال بعد به قیمت های امروز غبطه بخوریم.

آن یکی می گوید: این همه به رفسنجانی فحش دادیم حالا قدر عافیت را می دانیم. هیچکس مثل او نمی تواند این اوضاع را اداره کند. حالا هر چقدر هم به اسم انتخابات احمدی نژاد و دیگر آقایان پول به جیب مردم بریزند. مردم باید بگیرند، نوش جانشان! اما رای به اینها نمی دهند.

نظر شهروندی هم که شغلش آزاد است، این است که انتخابات در این کشور معنا ندارد. او می گوید با وضعی که کشور دارند مردم باید بیرون بریزند و اعتراض کنند. او هم می گوید: وضعیت بازار دلار را ببینید. ماشین را ببینید، انگار این مردم قرار نیست به خودشان بیایند. حتما باید نان به ۱۵ هزار تومان برسد بلکه اعتراضی صورت گیرد. اعتراض و فحش و بدگویی فقط برای خودشان قانونی است. از درد مردم چه خبر دارند.

دیگری هم می گوید: یک زمانی دردمان این بود که نمی توانیم ماشین و خانه بخریم، حالا درد خرید نان و برنج و گوشت و مرغ داریم. اختلاف را با دوران قبل ببینید.

شهروندی هم با اشاره به گرانی های سرسام آور می گوید: از گوشت و نان و برنج و مرغ که بگذریم، شما بلیت های هواپیما را ببینید. یک میلیون و هفتصد هزار تومان رویش رفته؛ همه کنسل کردند. او می گوید: نمی دانم چرا مردم به این شرایط هیچ اعتراضی نمی کنند.

آن یکی می گوید: نمی دانیم درد نان داشته باشیم و اجاره خانه یا درس و تحصیل بچه هایمان. می گوید: با کلی قرض و بدهی بالا آوردن، پسرم مدرک گرفته و حالا بیکار است. این اشتغالی که از آن صحبت می شود کجاست؟ او می گوید: به هرجا برای کار مراجعه می کنیم می گویند پارتی می خواهد. او سوال می کند: وقتی کاری وجود ندارد چرا باید دانشگاه بزنند؟

شهروندی را در مورد عیدانه و یارانه ها مورد سوال قرار می دهم که می گوید: رفته ام دفتر بیت رهبری، فقط می خواستم یک نامه بدهم. گفتند باید دعوت نامه داشته باشی. گفتم می روم به امام زمان می گویم دعوت نامه من را بفرستد. نفرین کردم که به حق ناله های امام حسین دودمان شما را نابود کند و آمدم. رفته بودم حق دو بچه یتیم را بگیرم که اصلا نه حرف من را گوش دادند و نه نامه ای قبول کردند. اینها برای مردم ارزشی قایل نیستند. یارانه و پول هم توی سرشان بخورد. باز انتخابات شده کیسه هایشان را شل کرده اند.