Search
Close this search box.

نقدی بر مصاحبه شیخ حسین انصاریان علیه تصوف و بزرگان آن

نقدی بر مصاحبه شیخ حسین انصاریان علیه تصوف و بزرگان آندر وبلاگ آقای دکتر علیرضا کاوند بروجردی مصاحبه ای با آقای شیخ حسین انصاریان منتشر شده است.بنده قصد ندارم به هر نقدی که در زمینه تصوف مطرح می شود پاسخ دهم.اما چون آقای انصاریان از امکانات مفت و مجانی منبر و صدا و سیما استفاده می کند و کسان زیادی او را می شناسند و ممکن است مطالبی که وی مطرح کرده است بر عده ای نا آگاه تاثیر بگذارد مجبور به پاسخگویی هستم.نیازی نمی بینم که به همه مطالبی که وی مطرح کرده است پاسخ دهم.اما به دو مورد پاسخ می دهم.وی سعی کرده است در این مصاحبه ، میان فقها و صوفیه فاصله بیندازد.سعی کرده است نشان دهد که فقهای شیعی با صوفیه و مکتب تصوف موافق نبوده اند.البته در زمینه برخی از فقها که سوادی بیش از حفظ کردن چند روایت ندارند و دلخوش به قدرت اجتهاد شخصی و غیر مرتبط با وحی خود هستند حق با وی است.نیز سعی کرده با دیوار کشیدن میان عرفان و تصوف ، این دو واژه را دو حقیقت نا مرتبط و مغایر با هم نشان دهد.اما به ایشان توصیه می کنم به جای آنکه اینقدر سخنرانی کند و حرف بزند کمی هم سکوت کند و به خلوت برود و مطالعه کند.اینک نزدیک به چهار سال است که کتاب : «تصوف و عرفان از دیدگاه علمای متأخر شیعه» از این بنده حقیر به چاپ رسیده و منتشر شده و به چاپ چهارم هم رسیده است.بهتر است این کتاب را مطالعه کند تا ببیند تا چه حدی بی ربط سخن رانده است.به چشم خود ببیند که علمای بزرگ تاریخ تشیع به ویژه علمای معاصر و مشهور شیعه ، صوفی بوده اند.به چشم خود ببیند که چگونه علمای ممتاز تاریخ تشیع به مدح تصوف و صوفیه پرداخته اند و از این مکتب دفاع کرده اند.به چشم خود ببیند که علمای بزرگ تاریخ تشیع دیواری را میان عرفان و تصوف نمی کشند و این دو واژه را دو روی سکه یک حقیقت می دانند. ایشان سعی کرده است آقای خمینی را عامل ترویج عرفان خیالی خود معرفی کند.بنده به وی توصیه می کنم لااقل چند جلد از کتاب های آقای خمینی را هم مطالعه کند تا ببیند چگونه آقای خمینی شیفتگی خود را به بزرگان صوفیه و مکتب تصوف ابراز می کند. ببیند چگونه آقای خمینی ابن عربی را که وی کشف و شهودهای او را غیر واقعی دانسته است انسان کامل می داند.و……..
وی در قسمتی از مصاحبه خود گفته است :
«آیا کشف و شهود در عرفان اسلامی حجیت دارد؟ به عبارت دیگر نسبت خارق عادت و یا کرامت با حقیقت چیست؟ ملاک اثبات صحت و سقم تجربه‌های عرفانی چه می‌باشد؟

استاد انصاریان: اگر مراد از کشف و شهود در عرفان منتسب به اسلام همان باشد که در «فتوحات» ابن‌عربی، «صالحیه» ملاعلی گنابادی و «گلشن‌راز» شبستری آمده، و مراد از خارق عادت آن باشد که در «تذکره» عطار، «طبقات صوفیه»، «حلیة‌الاولیاء» ابونعیم، «تفسیر روح‌البیان» و «کیمیای محبت» ضبط شده، باید گفت: هیچ دلیلی بر حقانیت کشف و شهود ادعا شده از قرآن و روایات نداریم. اما اگر مراد شهود قلبی انبیا و ائمه (علیهم السلام) و کرامات و خارق عادات آنان است، در صریح قرآن و روایات به عنوان حقیقت و کاری که مصدِّق نبوت و امامت است، به صورت فراوان بیان شده است.»
همانطور که ملاحظه می شود ایشان که از سخنرانان و مذهبی های دین صوری و سنتی هستند حساب پیامبران(ع) و اهل بیت رسولخدا(ع) را از حساب دیگر مردم جدا می کند و میان آنان و مردم دیوار می کشد.در حالی که همانطور که بنده در برخی از مقالات کلامی و صوفیانه خود عنوان کرده ام دیوار کشیدن میان پیامبران و اهل بیت رسول(ع) از طرفی و مردم از طرف دیگر در زمینه دسترسی به کمالات معنوی حتا عالی ترین مقامات معنوی ، هیچ مبنای قرآنی و روایی و عقلی ندارد و ریشه در خرافه پرستی و تعصبات کودکانه دارد.اینکه کشف و شهودهای صوفیان بزرگ و عارفان عالیمقداری مانند ابن عربی و حضرت آقای نور علی شاه ثانی گنابادی را مستند به قرآن ندانسته و آن را باطل دانسته است و شهود قلبی پیامبران و اهل بیت رسول(ع) را مستند به قرآن و حقانی دانسته و میان آنان دیوار کشیده است فقط یک مطلب کودکانه و خلاف مستندات قرآن است.برای اینکه همگان متوجه شویم تا چه حد این منتقدان صوفیه با مکتب قرآن و جهان بینی قرآنی بیگانه هستند فقط به دو نمونه از کتاب کریم استناد می کنم :
1.قرآن راه شهود نور را که همان شهود الله و شهود وجه الله است برای همه «ناس» ؛ همه «مردم» باز دانسته است و اساسا مهم ترین وظیفه پیامبران و رهبران واقعی دین را نه گرفتن خمس و زکات ، یا سخنرانی و خیال پردازی بلکه عبور دادن «مردم» از ظلمات و از قید حجاب های ظلمانی به عالم و عوالم نوری می داند :
«الر.کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید»(1) ، «الر.این کتابی است که بر تو فرو فرستادیم تا مردم را به اجازه پروردگارشان از تاریکی ها ؛ از حجاب های ظلمانی به عالم نور به سوی صراط عزیز ستوده عبور دهی!»
در این آیه شریفه به صراحت وظیفه اصلی پیامبران عبور دادن مردم از ظلمات به نور عنوان شده است.همه مردم.پس کسانی که فقط عده قلیلی را که عبارت از خاندان رسالت باشند موفق به عبور به عالم نور و کشف و شهود معرفی می کنند سند ناکامی پیامبران از جمله پیامبر اکرم(ص) در اجرای فرمان الهی و نیز نا کارآمدی نقشه و نیت خداوند را امضا می کنند.در حالی که خدای تعالی به نص صریح آیات قرآن از جمله آیه ای که نقل شد راه را برای عبور همه «مردم» به عالم نور و شهود نور و شهود وجه الله باز می داند.نکته دیگری که در آیه خودنمایی می کند و بسیار حایز اهمیت است این است که عبارت : «الی صراط العزیز الحمید» که پس از عبارت : «لتخرج الناس من الظلمات الی النور» آمده است ، آشکارا به ما نشان می دهد «صراط عزیز ستوده» یا همان صراط مستقیم پس از عبور آدمی از ظلمات و حجاب های ظلمانی به عالم نور رخ می نماید و آدمی فقط پس از عبور از این حجاب ها است که تازه پا به صراط می گذارد.زیرا صراط مستقیم ، یک صراط نوری است و ماندگان در ظلمات و حجاب های ظلمانی از سلوک و حرکت در صراط بی بهره هستند.عبور از ظلمات به نور یک عبور خیالی نیست.یک عبور واقعی است که عروج در مراحل ذات خویش است و منجر به شهود وجه الله می شود.پس کسی که به شهود وجه الله در مجالی نوری دست نیافته است ، مانده در ظلمات و حجاب های ظلمانی است و بهره ای از نور و عبور و حرکت در صراط مستقیم ندارد.از اینجا است که روشن می شود درخواست نمازگزار به هدایت به صراط مستقیم : «اهدنا الصّراط المستقیم» ، در واقع درخواست عبور از ظلمات به عالم نور و درخواست شهود نور است.زیرا همانطور که گفته آمد تا کسی از قید حجاب های ظلمانی آزاد نشود و پای به عالم نور نگذارد و به شهود نور و شهود الله و وجه الله نایل نیاید ، بر اساس آیه شریفه ای که از سوره ابراهیم نقل کردیم رو به صراط حرکت نکرده و با صراط بیگانه است.زیرا این صراط ، یک صراط نوری است و درماندگان در ظلمات از آن بی بهره و با آن بیگانه اند.این مطلب بیانگر یک حقیقت دیگر نیز هست و آن این است که اهل شریعت که اوج ذکرشان برگزاری نماز است ، هنوز به صراط وارد نشده اند و در نماز خود درخواست ورود به آن را دارند.نکته دیگری که در آیه شریفه خودنمایی می کند این عبارت است که : «کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور» که حکایت از این دارد که قرآن برای عبور مردم از ظلمات به عالم نور نازل شده است.پس کسانی که فقط به تلاوت آن و رعایت قواعد تجویدی و ثواب بردن یا از بر کردن ذهنی آن اکتفا می کنند یا مثلا به مدد علوم تاریخی و ظاهری به تفسیر آن می پردازند از هدف الهی از نزول قرآن کاملا بیگانه و دور هستند.زیرا هدف از نزول آن این بوده است تا به مدد آن ، مردم از ظلمات به نور عبور کنند.نکته مهم دیگری که در آیه هست این است که رهبر واقعی و حقیقی دینی و جانشین واقعی و حقیقی رسولخدا(ص) و اهل بیت او(ع) کسی است که مانند ایشان توان عبور دادن مردم از ظلمات به نور را داشته باشد نه آنکه مانند متولیان دین صوری تنها به سخنرانی و نظریه پردازی و بیان احکام فقهی بپردازد.عبور از ظلمات به نور ، منجر به مکاشفات و مشاهداتی می شود که صوفیه به بیان برخی از دریافت های خود پرداخته اند.دلیل انکار این کشف و شهودها نیز حسادت مخالفان آن ها به آن ها است.زیرا نه از قید حجاب های ظلمانی عبور کرده اند و نه توان عبور دادن مردم را دارند.بنابراین مکتب تصوف که راه را برای همه مردم باز می داند و سعی دارد مستعدان را به توفیق شهود نور وجه الله بار دهد در خط قرآن حرکت می کند و کسانی که به تحقیر مردم می پردازند و راه کمال را بسته و مخصوص به عده ای خاص می دانند فرسنگ ها از راه قرآن و از صراط مستقیم قرآنی دور افتاده اند و به ناکجا آباد می روند.
2.قرآن راه وصول به عالی ترین نقطه کمال را که عبارت از مقام «مخلصین» (با فتحه حرف لام) می باشد برای همه باز می داند و معتقد است که حتا مشرکان در صورتی که به قرآن عمل کنند به این مقام منیع می رسند.خدای تعالی یکی از دلایل نزول قرآن را بر حضرت ختمی مرتبت این می داند که در فردای قیامت ، مشرکان مدعی نشوند که اگر کتابی مانند کتاب های آسمانی گذشتگان در دسترس آنان بود آنان حتا به مقام مخلصین هم می رسیدند :
«و ان کانوا لیقولون : لو انّ عندنا ذکرا من الاوّلین ، لکنّا عباد الله المخلصین»(2) ، «و مشرکان با تاکید زیاد می گفتند : اگر کتابی از پیشینیان نزد ما بود ، قطعا ما از جمله بندگان مخلص خدا می شدیم»
و بدینسان خدای تعالی راه وصول به عالی ترین نقطه کمال را که بار یافتن به مقام مخلصین باشد برای همه «مردم» از جمله مشرکان عهد رسولخدا(ص) باز می داند.پس چه جای اعجاب است که از میان امت محمد(ص) عده ای که مبنای دینداری آن ها دریافت نور از راه عمل به شریعت و قرآن کریم است به عالم نور وارد شده باشند و برخی از مکاشفات و مشاهدات خود را به اجازه الهی برای مردم گزارش کرده باشند؟اگر غیر از این تصور کنیم ، و گمان کنیم که اسلام فقط احکام نجاسات و معاملات دنیوی است راه را به بیراهه تبدیل کرده ایم.
به آقای انصاریان و دیگر منتقدان بی منطق صوفیه توصیه می کنم کمی قرآن را با دقت بیشتر بخوانند و فقط آن را برای دریافت کیلویی ثواب تلاوت نکنند.
یا علی!