« والغالب بالشر مغلوب »
« و آن كس كه با بدى پيروز شد شكست خورده است » على (عليه السلام)
نه نويسندهام و نه اهل سياست، فقط بازگوى درد دلى هستم از طرف خانوادههايى كه صادقانه بر باورهاى همسران و فرزندانشان ايمان دارند. شايد كه همدردمان باشيد تا با همراهى تان بارِ دل سبك كنيم. مىخواهم از عزيزانى كه اكنون پشت ديوارهاىِ كبودِ سر به فلک كشيده اند بگويم. مىخواهم از آنها كه با ما سخن از عشق و حقيقت ،سخن از شكستِ ابتذال و دريا شدن و سخن از روشناييِ سرنوشت آدمى گفتند، به همانگونه كه خدايشان وعده داده است، بگويم. آنها بهاىِ بزرگ اين حديثِ دريايى شدن را به گونهاى به تماشا گذاشتهاند كه ملائک هم بر شانههايشان مىگريند! كلام برادرانم كلامى تازه نيست، چراغ اول نيست، سرود آخر نيست. بلكه ادامهِ سرودِ روشنايى نسلهاى پيشين است، فرمان آتش عشق است، كلام مولايمان على (ع) است كه مىفرمايد:”مرا از ضربت شمشير نهراسانيد، من به وعده پيروزى كه پروردگارم داده است استوارم.”
چه زيبا خداوند با دگرگونىِ روزگار جوهرِ مردان را مى تراشد، صيقل مىدهد و بر تارك روشنايى مىنشاند! خوشا به احوالتان كه سكوتتان هم پيام آور حضور آفتاب است! بى شک ما و حتى در و ديوار خانههايمان هم دلتنگ شماست و اين رنجى نيست كه براحتى بتوانيم آن را بسراييم، اما به آفتابِ داورىِ خداوند مىانديشيم كه وعده اش حق است و به مولايمان حسين(ع) تكيه مىزنيم كه فرمود:
“بـرحذر بـاشيـد از ستـم كـردن به كسـى كه يـاورى جز خـداوند ندارد.” و ما با فريادى بلند (كه صدايش به شما هم برسد بى ترديد!) مىگوييم كه: تنها و تنها ياورمان “الله” است و آيين اسلام و مكتب درويشى كه جان مايهاش جست و جوى حقيقت و ذات و جوهر انسانيت است .
حال مىخواهم با شما نشستگانِ بر صدرِ داورىِ دنيايي سخن بگويم، هرچند هر چه مىپرسيم و مىپرسيم جوابى از شما نمىرسد !!!
اما بگوييد عزيزان ما چه كردهاند كه اينگونه در حصار اين در و ديوارِ بدسرشت ِتيره خاک بدون فريادرسى گرفتارند؟ آنها در چه كارى بودهاند كه بازجويى و پروندههاشان اين چنين قطور است!؟ در كدام توطئه پيچيده و محرمانهاى شركت داشته اند!؟ جز آنكه به دنبال رسيدن حقى به صاحبش بوده باشند. چرا رهايشان نمىكنيد؟ هر چه نگاه مىكنيم چيزى نمىبينيم كه اينان سزاوار چنين بىمهرى بوده باشند. شايد عزيزان ما نمىدانستند شيعه بودن و عشق على(ع) و خواندن مثنوى و آموختن و پايبندى به همه ارزشهاى روحى و معنوى در حسينيهها گناهى نابخشودنى است! جست و جوى حق و اعتراض به ناحق و اعتراض به ستم بر بندگان، جزء اصلى آيين اسلام و از حقوق مسلم شهروندى در جامعهاى مذهبى است و شايد اين را هم عزيزان ما نمىدانستند كه نبايد اعتراض به بى عدالتى داشته باشند! اى كاش دولتمردان و داوران مى دانستند كه با شهروندى كه از سر حق خواهى به اعتراض سخنى مىگويد چگونه رفتار كنند كه روزى ناچار نشوند خود در جايگاه او بنشينند و پاسخگو باشند! گيريم كه عزيزان ما با شما و روش شما دل موافق ندارند، آيا سزايشان زندان بايد باشد؟ آيا على(ع) اينگونه قضاوت ميكرد؟ جز اين است كه خداوند ما يكى است، آيا قضاوت خداوندى هم اينگونه است؟ چگونه مىتوانيد ادعا كنيد داوران مكتب اسلام هستيد، وقتى محكمه قضاوت را با كينه ورزيی هاى سياسى در مىآميزيد! نمىترسيد از اين همه آه و فرياد در پشت اين ديوارهاى رمزآلود كه از گلوى دردناک خانوادهها بر مىآيد؟ نمىهراسيد از اينكه شاخههاى درخت خدا را بشكنيد؟