Search
Close this search box.

اعتراض با سکوت و اعتراض به سکوت

اعتراض با سکوت و اعتراض به سکوتداشتم خاطرات و جريان‌هاى اين سال‌هاى اخير را مرور مى‌كردم و فكر مى‌كردم كه هرگز نبايد اين سال‌هاى پر حادثه از يادمان برود، نه به سبب كينه ورزى به آنها، كه موجب آزار دراويش شده اند زيرا در مكتب ما توصيه به مدارا و انسان دوستى شده، چون همه برساخته دست خداييم و نه صرفا به سبب انتقال به ديگران زيرا مَردُم حافظه تاريخى‌شان قوى است و جريان‌هايى كه را عدالت و بى‌ عدالتى در آن نقش دارند به خوبى به خاطر مى‌سپارند.
اينكه هميشه اين حوادث را مرور مى‌كنم به اين علت است كه ما دراويش همچون ديگر اقشار جامعه نبايد نقش اجتماعى خود را فراموش كنيم و در اين مقطع نبايد سكوت كنيم و به سبب اينكه ناآگاهان و كينه جويان به تصوف و درويشى با عملكردهايشان ناخواسته ما را در مسيرى قرار داده اند كه اگر در اين مقطع سكوت كنيم، در واقع باورهايمان به زير سوال مى‌ رود. ما آموخته ايم كه مدارا كنيم، مدارا كردن هميشه نشانهِ سكوتِ رضا نيست، با نگاه به تاريخ و نقش عرفان در تحولات تاريخى و اجتماعى متوجه مى‌شويم در زمان عياشى‌هاى خلفاى اموى و عباسى و … اهل تصوف با همان نوع پوشش ساده و كناره گيرى از زرق و برقهاى دروغين و دورى از دستگاه خلافت در سكوت به نوعى اعتراضِ خود را به ايشان نشان مى دادند. پس با توجه به برخوردهاى زمامداران در هر دوره عملكرد متصوفه نيز دچار تغيير بوده است و همه پيروان اين مكتب رنج مشتركى را در سده هاى تودرتوى تاريخ تجربه كرده اند و پابرجا ماندن و پايدارى تا كنون نشانه حقانيت اين مكتب است. اما شايد در طول تاريخ جفايى اينگونه كه ما عملا شاهد آن بوده و هستيم بر مكتب عرفان و درويشى نرفته باشد. در عرض اين چند سال شاهد تهديد و ارعاب و بر كنار كردن از شغل و تحصيل دراويش بوده ايم و مهمتر از همه آتش زدن و تخريب حسينيه ها با بولدوزر و استفاده از اموال غصبي با اين شيوه بسيار زشت كه لكه ننگى است در حكومتى كه “جمهورى اسلامى” ناميده می‌شود. اين اعمال زشت است زيرا در حكومتى هستيم كه دين ما يكى است و در همه جاى اسلام توصيه به عدالت مى‌شود، زشت است چون در دوره اى زندگى مى‌كنيم كه دولتمردان خود را قانون مدار مى‌دانند و تابع قانون اساسى كشور و اصل ٢٣ اين قانون كه همه بارها و بارها شنيده ايم مى‌گويد: “تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‏ای مورد تعرض و موُاخذه قرار دارد.” و حتى در اصل ۱۴ به قسط و عدل و اخلاق حسنه دولت نسبت به افراد غير مسلمان هم اشاره شده، پس نقص در قانون نيست، نقص در جايى و كسانى است كه جز در چارچوب انحصار طلبى خودشان تحمل ديگرى را ندارند و همه اين اصول را با منافع سياسى و اقتصادى خودشان تعبير مى‌كنند و براى متهم و محكوم كردن چاره اى نمى‌بينند به جز اينكه معترضان را “توطئه ساز” بنامند. و ما دراويش در اين گذر از اين هجمه ها بى‌نصيب نمانده ايم. اين همه بى‌عدالتى ها كه در اين سالها بر ما رفت، دل آزاد انديشان را در سراسر دنيا به درد آورد. وقتى حكومت انديشه و خواسته‌هاى ما را در نظر نمى‌گيرند ما شهروندانِ دراويش به عنوان افردى كه خواهان يک جامعه مدنى كه در آن جامعه بتوان براى همه انديشه‌هاى انسانى جايگاه قائل شد، بر آن هستيم كه صداى واحدِ خودمان را با توجه به آموزه‌هاى تربيتى و حق طلبى‌مان به گوش همگان برسانيم و ناچاريم در اين گذر تاريخى و در اين دايره پريشان و درگذرگاه طلب همه رنجى رابه جان بخريم تا سرود و بيرق رسولان و عاشقان اين مكتب مانند هميشه در بالادستِ روشنايى‌ها بدرخشد.