عقاید خلافی كه به بعض بزرگان تصوّف نسبت داده شده چگونه است؟
درباره عقایدی كه به بعض بزرگان عرفا نسبت داده شده جواب آنها در كتب سابقین نیز مفصّل بحث شده، ولی باز مختصری برای ارائه طریق و رفع شبهه ذكر ميشود.
عقائد خلاف شرع كه به عرفا نسبت داده شده در بعض آنها نسبت دهنده، منظور گوینده را درك نكرده بعض دیگر هم اصلاً مربوط به عرفا نیست بلكه بعض كسانی كه در زی آنها وارد شده ولی از آنها نیستند، اظهار كردهاند.
مثلاً موضوع وحدت وجود(۵۳) بحثی است علمی و فلسفی كه فهم آن مبتنی بر اطّلاع از مبانی فلسفه ميباشد ومنظور عرفا درآن باب، غیر از آن است كه به نظر شخص ایراد گیرنده خلاف شرع ميباشد. و منظور عارف در وحدت وجود همان معنی لااِلهَاِلاّاللّه است و نظریه خود را به ایات قرآن مجید و اخبار و احادیث اهل بیت وحی و تنزیل استدلال ميكند و به هیچ وجه آنچه را خلاف شرع باشد كه معترض درك نموده منظور ندارد. و كسانی كه بر خلاف آن گویند، نفهمیده كفر ميگویند یا شطحیاتی است كه گاهی بياختیار مانند شخص خوابیده از آنها صادر ميشود و بعضی هم جنبه خواب دارد و آنچه در كتاب تذكرة الاولیاء تألیف شیخ فریدالدّین عطّار به بعضی نسبت داده شده یا جنبه رؤیا داشته یا مربوط به بعض مدّعیان تصوّف از اهل سنّت كه ما آنها را صوفی حقیقی نميدانیم ميباشد. ولی غالباً مانند رؤیا و مشاهدات رؤیایی است یا شطحیاتی است كه ما آن را باطل ميدانیم و ميگوییم سالك حقیقی اگر اینطور خیالات باطله برای او پیدا شود باید فوری از آن استغفار كند و از آن حالات بگذرد، كه اگر در كتب عرفا دقّت شود این مطلب مشروحاً ذكر شده است. و بحمداللّه سلسله نعمة اللّهی گنابادی از این خلافها مبرّی است واگر در خواب هم باشد، تأثیری ندارد.
و به طور كلّی عرفا ميگویند: وحدت وجودی كه با كلمه توحید مخالف نباشد صحیح، و آنچه بر خلاف آن باشد، باطل و معتقد به آن مذموم است. بلكه معتقدند كه تا اعتقاد وحدت وجود نباشد، توحید حقیقی صدق نميكند و حقیقت هر دو یكی است و آن مستلزم اصالت مهیت نیز كه بعض حكما گفتهاند نیست؛ كه ورود در شرح آن خارج از اجمال است. و خوب است معترض ابتدا در معنی آن و منظور آنها دقّت كند و پس از درك كامل حكمیت نماید. و ایات زیادی در قرآن مجید از قبیل:
هُوَ الاَوّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الباطِنُ(۵۴) و ایه: اینَما تُوَلُّوا فَثَّمَ وَجْهُ اللّهِ(۵۵) و امثال آنها و اخبار بسیاری مانند داخِل فِی الاَشْیاءِ لا بِالمُمازَجَةِ وَ خارِجٌ عَنْها لابِالْمُباینَةِ(۵۶) بر این امر دلالت دارد و مقصود آن است كه در عالم وجود، هستی و حقیقتی جز ذات بيزوال حق نیست و همه موجودات ظلّ یا شعاع فیض او هستند واز خود هستی ندارند؛ زیرا اگر برای آنها هستی از خودشان فرض كنیم استقلال برای آنها قائل ميشویم و آن شرك است؛ زیرا هیچ موجودی درمقابل ذات حقّ استقلال ندارد. و مرحوم ایةاللّه شیخ محمد حسین آل كاشف الغطاء شرح مبسوطی در رساله الفردوسالاعلی درباره وحدت وجود نوشته و آن را اثبات نمودهاند، بلكه از ظاهر عبارات ایشان استفاده ميشود كه عقیده وحدت وجود و وحدت موجود رانیز پسندیدهاند ولی مقصود آن نیست كه همه موجودات حقّند تا شرك یا كفر لازم اید، بلكه منظور این است كه حقیقت هستی صرف نظر از تعینات امكانی یكی است كه همان افاضه و اضائه حقّ است كه بر همه موجودات تابیده، و ما تَری فی خَلْقِ الرّحمنِ مِنْ تَفاوُتٍ(۵۷) اشاره به این است و بحث در این باب مفصّل است كه باید به كتب مربوطه مراجعه شود. یا نسبت عقیده حلول و اتّحادكه به عرفا داده شده، درصورتی كه بزرگان عرفا به بطلان آن تصریح نمودهاند كه: «حلول و اتّحاد اینجا محال است» زیرا حلول موقعی است كه حالّ و محلّی باشد و اتّحاد در صورتی است كه اثنینیتی وجودداشته باشد كه منجر به اتّحاد شود. ولی عرفا همه موجودات را در مقابل حقّ فانی محض ميدانند و حلول حقیقت محض در باطل و فانی محض یا اتّحاد آن دو محال است. اینَ التّراب و ربّ الارباب(۵۸) ولی ممكن است برای سالكی در بعض مراحل سلوك حالاتی دست دهد كه گمان حلول یا اتّحاد ببرد، در این حال باید فوراً آن خیال را كه موجب تنزّل و استدراج است از خود دور كند و بقای بر آن به فساد حال منجر ميشود – اَعاذَنا اللّهُ مِنهُ(۵۹).
همچنین بعض دعاوی كه به بعضی نسبت داده شده و مقاماتی كه دعوی شده است مانند بعض حالات یا اقوال كه در تذكرة الاولیاء برای بعضی ذكر شده، اولاً ما در صدد تصحیح گفته همه گویندگان آن نیستیم؛ چه ممكن است در میان آنها كسانی هم باشند كه دعوی آنها كذب و خالی از حقیقت باشد، یا همانطور كه ذكر كردیم مشاهدات درخواب باشد. ولی بعض بزرگانی كه مورد قبول عموم سالكین و عرفا ميباشند اگر دعوی مقاماتی كرده یا بكنند روی اساس صحیح و واقعیت است و آن گفتهها موقعی از زبان آنها صادر ميشد كه حال توجّه به حقّ برای آنها دست داده و از خود غفلت ميكردند و آن دعوی را نیز از نظر شخصیت خود ننموده، بلكه به جهت انتساب به عبودیت به مقام الوهیت مينمودند؛ چنانكه نماینده یك نفر ملاّك در مباشرت املاك آقای خود به زیردستان دستور ميدهد و امر و نهی ميكند و حتّی گاه هم ميگوید من چه خواهم كرد وچه ميكنم و امثال اینها كه همه این دعویها از نظر انتساب به صاحب ملك صحیح است؛ در صورتی كه خود او بدون این انتساب دارای هیچ شخصیتی نیست.
انبیا وائمّه هدی – علیهم السّلام – نیز در بعض مواقع و حالات اینطور كلمات بر زبان ميراندند؛ چنانكه در خطبة الْبیان كه به حضرت امیرالمؤمنین علی منسوب است بعض كلمات ذكر فرموده است، بلكه در پیروان نیز حالات زیدبن حارثه كه در زمان حضرت رسول (ص) بود، مذكور ميباشد. و بعض اصحاب امیرالمؤمنین – علیه السّلام – هم گاهی خبر از اینده ميدادند و كسانی كه گمان ميكنند این اظهارات فقیر كذب است، به كتب و حالات مراجعه نمایند و تواریخ را مطالعه نمایند. و بعض بزرگان عرفا نیز از نظر اینكه از مشكوة ولایت ائمّه اثنی عشر – علیهم السّلام – استضائه و استفاضه ميكنند به واسطه این انتساب گاهی از اوقات بياختیار دعویهایی ميكنند و بعض اشعاری ميگویند، ولی خودشان در مواقع و حالات دیگر و در سایر كلمات خود معترفند به اینكه از خود هیچ ندارند و آنچه دارند از افاضه حقّ و اولیای اوست.
بعض عقاید مختلفه دیگری هم كه خلاف دستورات و عقائد شرع ميباشد و به بعض عرفا نسبت ميدهند اگر وجود داشته باشد البته مذموم و دوری از آن عقائد لازم است، چون بسیاری از عقاید ناپسند توسّط اشخاص غیر اهل داخل شده و باعث بدنامی نكونامی چند گردیده است. و این امر اختصاص به سلسله عرفا ندارد بلكه در سایر دستهها حتّی در سلسله جلیله علما هم ممكن است یك عدّه نااهل و متشبّه باعث بدنامی دیگران واقع شوند و عقائد ناپسندی داشته باشند، و یا اعمال خلافی از آنها سر زند كه دیگران را هم بدنام كنند و اگر عقائد خلافی هم به نام تصوّف دیده شده از این قبیل است و اصلاً ربطی به عقائد عرفا ندارد؛ مانند بسیاری از عقایدی كه ذكر شده و به فرقههای مختلفه به نامهای متعدّده كه اصلاً بعض آن فرقهها واقعیت ندارند مانند عشّاقیه و ملامتیه و حلولیه و اتحادیه و امثال آنها نسبت داده شده كه اگر این عقائد وجود هم داشته باشد، اصلاً ربطی به تصوّف حقیقی ندارد و صاحبان آن عقائد صوفی نیستند.
ولی كسانی كه به پیروی از ائمه اثنی عشر – علیهم السّلام – افتخار نموده و عقائد خود را تماماً از خاندان وحی و رسالت و معادن علم و حكمت اخذ كردهاند بر عقیده خود ثابت و خلافی در آن نميبینند.
خوب است كسانی كه روی قول چندنفر مغرض جمع زیادی از مسلمین بلكه شیعه اثنی عشری را بر خلاف نصّ قرآن مجید و سیره مقدسه نبوی (ص) و اهل بیت اطهارش – علیهم السّلام – از ایمان بلكه از دین خارج ميكنند، اگر حقیقةً قصد خدمت به دین و خیر جامعه رادارند غرض را كنار گذاشته منصفانه به كتب عرفا مراجعه نموده یا از اهل آن تحقیق نموده ابتدا به معانی كلمات آنها پی برند و بفهمند و بعداً اگر ایرادی داشت ذكر كنند؛ زیرا در دیانت اسلام در این قبیل امور امر به دقّت و تعمّق شده و تا قطع پیدا نشود حكم به فسق یا كفر جائز نیست و حتّی اگر ظاهر كلمات هم موهم باشد تا به قصد گوینده پی نبریم نميتوانیم بدان حكم كنیم، چنانكه مينویسند:
مردی را نزد خلیفه ثانی آوردند كه از او پرسیدند: كَیفَ اَصْبَحْتَ؟ چگونه صبح كردی؟ گفت: اَصْبَحْتُ اُحِبُّ الْفِتْنَةَ وَ اُكْرِهُ الحَقَّ و اُصَدِّقُ الْیهودَ و النَّصاری وَ اُومِنُ بِما لَمْ اَرَهُ وَ اُقِرُّ بِما لَمْ یخْلَقْ. یعنی صبح كردم در صورتی كه فتنه را دوست دارم و حق را ناخوش دارم و یهود و نصاری را تصدیق ميكنم و به آنچه ندیدهام ایمان دارم و به آنچه خلق نشده اقرار ميكنم. واین كلام موردایراد آن گروه واقع شد، به طوری كه بعضی نسبت كفر یا ارتداد به او ميدادند و ميخواستند اجرای حدّ شود و خلیفه، علی – علیه السّلام – راخواست و قضیه را خدمت حضرت عرض كرد. حضرت فرمود: صحیح گفته واینكه گفته فتنه را دوست دارم، اشاره به ایه شریفه: اِنَّما اَمْوالُكُمْ وَ اَوْلادُكُم فِتْنَةٌ۱ نَّما اَمْوالُكُمْ وَ اَوْلادُكُم فِتْنَةٌ، ۶۰)۷) است واو فرزند و مال خود را دوست دارد؛ و كراهت داشتن حقّ، ناخوش داشتن مرگ است كه حقّ است: وَ جائَتْ سَكْرَةُ الموتِ بِالحَقّ(۶۱)؛ و تصدیق یهود و نصاری برای این است كه یهود گفتند: نصاری بر حقّ نیستند و نصاری گفتند: یهود بر حق نیستند؛ و اینكه گفته ایمان دارم به آنچه ندیدهام، منظور خداوند متعال است؛ و اقرار به آنچه خلق نشده، مرادش قیامت است. سپس خلیفه ثانی گفت: اعوذُ بِاللّهِ مِنْ مُعْضَلَةٍ لا عَلی لَها.(۶۲)
پس نباید تنها به ظاهر لفظ حكم كرد بلكه باید غور و تعمّق نمود، بلكه در موارد لزوم با بزرگان سلسله مذاكره نمایند و اشكالاتی كه به نظرشان ميرسد در میان گذارند كه بر هر طرف شبهه شده باشد، رفع شود. و البتّه پس از رفع شبهه هر كدام بر عقیده مشتبهه خود كه خلاف است اصرار داشته باشند قابل ذمّ است و آن نیز ملازمه با تكفیر ندارد.
و مذموم دانستن همه افراد یك فرقه هم به مناسبت وجود چندنفر غیر اهل درمیان آنها، خلاف وجدان و انصاف و شرع است؛ زیرا در هر دسته، اشخاص بدنام پیدا ميشوند و اگر بخواهیم حكم آنها رابر همه افراد آن دسته جاری كنیم مخالف عرف و شرع و عقل رفتار نمودهایم و حقّی هم باقی نميماند. و همچنین در دستهها و فرقههای مختلفی كه همه یك نام روی خود گذاشتهاند، نباید رفتار فرقهای را و یا اعمال و عقاید خلاف بعضی را به فرقه دیگری هم نسبت دهیم؛ چنانكه در سلسله جلیله علما هم اگر یك نفر متشبّه بدانها اعمال خلافی داشت نباید تعمیم دهیم كه صحیح نیست و هیچ عاقلی آن رانميپسندد.
و به طور كلّی هر عقیده یاعملی كه مخالفت آن با دستورات شریعت مطهّره اسلام ثابت و مسلّم باشد، باطل و صاحب آن بدان واسطه مذموم است. ولی تنها نسبت دادن كافی نیست، بلكه باید محرز و مسلّم گردد.
۵۳) موضوع وحدت وجود یكی از مباحث مهمّ فلسفی است و عقائد مختلفی در آن باب از قبیل وحدت وجود اطواری و اَفیائی (جمع فَيء به معنی سایه) ذكر شده كه ورود در شرح آن خارج از موضوع و مخالف اجمال منظور ماست. و خودنگارنده هم در پاورقيهای رهنمای سعادت ترجمه فصل ششم تفسیر به طور اختصار درباره وحدت وجود و حلول و اتحاد شرحی نوشتهام. و در رساله سیر تكاملی و حركت جوهریه نیز كه هنوز به چاپ نرسیده، مشروحاً ذكر كردهام.
۵۴) سورة الحدید، ایه ۳: «او آغاز و پایان و پیدا و پنهان است.»
۵۵) سورة البقرة، ایه ۱۱۵: «به هر طرف رو كنید پس (وجه) خدا آنجاست.»
۵۶) یعنی، داخل در چیزهاست نه به طوری كه با آنها آمیخته و ممزوج باشد و خارج است از آنها نه به قسمی كه كاملاً دور باشد.
۵۷) سورة الملك، ایه ۳: «در خلقت خدای رحمان هیچبينظمی و نقصانی نخواهی یافت.»
۵۸) خاك كجا و پروردگار كجا!
۵۹) خداوند ما را از آن حفظ فرماید.
۶۰) سورة الانفال، ایه ۲۸: «به درستی كه دارایی و فرزندان شما فتنه و برای آزمایش شما هستند.»
۶۱) سورة ق، ایه ۱۹: «مستی و بيهوشی مرگ كه حقّ است فرا رسید.»
۶۲) از مشكلی كه علی (ع) برای حلّ آن نباشد به خدا پناه ميبرم.
نقل از رساله رفع شبهات، تألیف: حضرت آقای حاج سلطانحسین تابنده رضاعلیشاه ثانی قدس سرّه سبحانی، چاپ پنجم، تهران، انتشارات حقیقت، ۱۳۷۷.