Search
Close this search box.

مجلس صبح شنبه ۱۳-۸-۹۱ (عید سعید غدیر خم ۱۴۳۳- آقایان)

حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده «مجذوب‌علیشاه»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

این عید سعید را به همه مسلمین بخصوص شیعیان، اخوان فقری تبریک می‌گویم. انشاءالله ما در اِدعٰای‌مان در پیروی علی علیه السلام و دشمنی با خودمان را که دشمنی با ولایت می‌دانیم انشاءالله صادق باشیم. رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلْطَانًا نَّصِيرًا (حجر/۸۰). در این عید سعید تقریبا همه مسلمین و همه مورخین آن واقعه روز غدیر خم را قبول دارند. ما شیعیان این را لطف مجدد الهی می‌خواهیم. خواسته است به همه بندگان خبر بدهد که بیکار ننشینید. در راه مجاهده ی دلتان با نفس، کوشا باشید.
از زمانی که پیغمبر مبعوث شدند مسلمین اولیه با توجه به اینکه می‌دانستند الموت حقا و با وجود اینکه می‌دانستند، حتی خود پیغمبر هم رحلت خواهد فرمود ولی خدای محمد هست نگران بودند. با آن عشق و علاقه‌ای که به محمد دارند بعد از وفات او چه خواهند کرد و چه بکنند. و این نگرانی همیشه بود خداوند چندین بار علائمی داد که این نگرانی رفع بشود. یکبار پیغمبر فرمود علی نسبت به من مثل هارون است نسبت به موسی (وزیر حضرت موسی) از اینجا این مطلب را می‌توانیم استخراج بکنیم. همانطور که در واقع موسی خودش هارون را معرفی کرد و از خدا خواست که به او مساعدت کند. پیغمبر هم خودش از خداوند خواست که علی را به او ببخشد. یعنی آن علویت علی را در خدمت قرار بدهد. علی اسم دیگری داشت، ولی پیغمبر فرمود نامش علی است، یکی از نام‌های خداوند. یعنی خداوند یکی از صفات خودش را به صورت مجسم برای هدایت فرستاد. معلوم بود آن توجهی که خداوند و پیغمبرش به علی دارند بیشتر از توجه و علاقه‌مندی به همه شیعیان است. خداوند می‌خواست که مسلمین در سرگردانی نمانند. از یک طرف سرگردانی مورد توجه خداوند نیست و دلش نمی‌خواهد که مؤمنین در مسائل ایمانی خودشان سرگردان باشند. چون سرگردانی به دنباله‌اش، فعالیت و اختیار و اراده می‌آید. بنابراین خداوند قدرت ارادی و اداری خودش را بکار برد و صریحاً فرمود که علی جانشین پیغمبر است. و پیغمبر فرمود: من کنت مولاه فهذا علی مولا.
خداوند فرمود: وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي (حجر/۲۹) و از روح خودم در او دمیدم که انسان شد و با سایر جانداران تفاوت پیدا کرد. اما از طرفی خداوند نمی‌خواهد که این انسان و این موجود جدیدی که آفریده است مثل سایر جانداران مطیع بی‌دست و پای عقاید گذشتگان باشد. در قرآن هم بارها هست که مشرکین و کفار عذر می‌آوردند و می‌گفتند که ما هر چه پدرانمان گفتند و هر چه کردند دنبال همان‌ها می‌رویم. خداوند این را نمی‌خواست بنابراین به این صورت این اختلافی هم که ایجاد می‌شد، قطعا خداوند مرحله آزمایشی قرار داد برای اینکه در موردش تفکر کنیم و با تفکر و اراده تصمیم بگیریم.
در این روز وقتی که پیغمبر احساس فرمود یا صریحا به او گفتند و یا حضرت خودش احساس فرمود که اواخر عمرش است در حالی که از مکه بر می‌گشتند حجة الوداع می‌گفتند. حجی که مسلمین با پیغمبر وداع کردند و حال آنکه کاروان متفرق بود و یک کسانی مرکوب تند رو داشتند و اسب‌های مجهز داشتند و یک‌خورده جلوتر بودند و یک عده‌ای عقب‌تر مانده بودند و خود پیغمبر هم ما بین اینها بود. توقف نکردند که به مدینه برسند. شاید این هم مصلحتی بود برای اینکه ما و تاریخ بفهمد که مسئله مهمی در کار است. که پیغمبر توقف می‌کند، برای اینکه آنهایی که پشت سر هستند برسند. و اعلام می‌کند که آنهایی که جلوتر رفتند برگردند. این چه مسئله مهمی است. پیغمبر آنوقت فرمود: من کنت مولاه فهذا علی مولا به این وقایع که نگاه می‌کنیم می‌بینیم این تفسیری که می‌کنند، که مولا یعنی رفیق و دوست، خیلی از غیر شیعیان می‌گویند ما هم علی را دوست داریم؛ راست می‌گویند، دروغ نمی‌گویند ولی ارزش و مقام علی را درک نکردند. این برای یک همچین مطلبی نبود، برای اینکه این مطلب را پیغمبر بارها فرموده بودند. همه می‌دانستند، که علی بر همه اینها مقدم است. به اندازه‌ای این مسئله واضح بود که خلیفه اول ابوبکر که بعد از آن که بیعت کردند و چند روزی گذشت بالای منبر گفت که مردم چه طوری من بهترین شما باشم و حال آنکه علی در میان شما هست. این اقرار را همه داشتند حتی مشهور است که ابوبکر به پدرش نوشت بیا با من بیعت کن. پدرش جواب داد تو بیا با من بیعت کن. به ابوبکر گفت اگر خلافت تو به این است که سِن تو از همه بیشتر است من که سِنم از تو بیشتر است. یک اختلافاتی از این حیث بود آن هم بواسطه این بود. رفتند به در خانه فاطمه علیه السلام یعنی خانه علی علیه‌السلام، فاطمه اجازه نداد بیایند و دم در ایستادند. این احترام را به فاطمه و به علی داشتند. که بعد علی علیه السلام آمد و گفت چرا اینجا ایستاده‌اید. گفتند فاطمه به ما اجازه نداد. علی نفرمود نه! بیایید منزل من است. خودش گفت صبر کنید، آمد پیش فاطمه، گفت اینها آمدند اجازه نمی‌دهید. فاطمه عرض کرد یا علی منزل توست به هر که می‌خواهی بگو، علی با اجازه فاطمه آنها را به منزل آورد. این احترامی که بین خودشان بود فاطمه نزدیکترین شخص به پیغمبر بود، و در واقع او بوی ولایت را از هرکه می‌شنید تشخیص می‌داد.
اما توجه کنیم، ابوبکر هم زحمات زیادی در راه اسلام کشید. حضرت صالح علیشاه رحمت الله علیه می‌فرمودند. کاشکی خداوند آن سه نفر را قبل از رحلت پیغمبر از دنیا می‌برد. برای اینکه یک سره جایشان بهشت بود یعنی تا آن تاریخ آنچه کرده بودند.
حالا ما دست به دامن علی می‌زنیم. انشاءالله فهمیدیم و علی هم دستی که ما دراز کردیم را بگیرد. مجددا خدمت همه تبریک می‌گویم. و زبان که از مدح علی قاصر است با دلهایمان به علی بنازیم و به علی متوصل بشویم. انشاءالله .

Tags