بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
خلقت موجودات و بخصوص خلقت انسان (چون انسان کاملترین موجودات و جانداران است) خودش یک دنیایی است که هنوز شاید یک هزارمش برای بشر کشف نشده است. میگویند الان کره زمین هفت میلیارد جمعیت دارد. هفت میلیارد را به عدد بنویسید گیج میشوید. العیاذ بالله خداوند اینها را خلق کرده گیج نشده است. ما از سایر ستارگان و سیارات خبر نداریم شاید در کرات دیگر هم همینقدر انسانهایی باشند. ما در شمردن و دقت در مخلوقاتِ خداوند، اینطوری گیج میشویم و به همین جهت است توصیه کردند در وجودِ خداوند خیلی کنکاش نکنید، اولاً برای اینکه قابل کشف نیست و بعلاوه موجوداتش را نمیتوانیم بشمریم و بفهمیم!! چه برسد به وجودِ خدا!
هفت میلیارد جمعیت کره زمین است هر کدام از این هفت میلیارد ده تا انگشت دارند. اگر بخواهیم از موجودات انگشتنگاری بکنیم هفتاد میلیارد اثر انگشت است. هیچ کدامشان شبیه به هم نیست. همین تفاوتی که در جسم و آثار بدن است در اثر انگشت و هم روحیات (بیشتر) است. اثر انگشت شما روی کاغذ ثبت است و اثر انگشت دیگری را هم بگذارند با هم فرق دارند. ولی در روحیات انسانها، هر انسانی روحیهاش با روحیههای دیگر تماس میگیرد و از این تماس یک محصولی حاصل میشود. مثلا فرض کنید یک انسانِ دلْ رحم با یک انسان شقی معاشر میشود یکجور میشود با یک انسان مثل خودش معاشر بشود یکجور میشود. و امثال اینها چقدر اختلاف! هیچ وقت نمیشود در مورد یک شخصی و روحیات دیگری قضاوت کرد. مگر اینکه یک نیروی اضافه بر این نیروهای معنوی در این شخص باشد. یعنی نیرویی که مثل آهنربا که آهنها را جذب میکند، هر چه اسمش را میخواهید بگذارید.
دیدهایم در مراسم عزاداری بعضیها به صورت سکوت ظاهر میشوند و بعضیها به صورت حرکات بدنی (سَماع) و بعضیها خیلی زیاد اشکشان سرازیر میشود. بعضیها هستند که چشمشان اشک ندارد. این تمام حالات و اختلافات را خداوند خودش آفریده است. معنایش هم خودش میداند. ما از لحاظ احتیاط گفتهایم به آن چیزها که ممکن است یک معنی داشته باشد که ما نمیدانیم به نظر تحقیر و به نظر خطا بودن نگاه نکنید. فرض کنید یک نفر در مصیبت امام حسین همهاش گریه میکند، با یکی دیگر که اصلا گریه نمیکند و امثال اینها، هیچ معلوم نیست. از نظر ما که اینها چه تفاوتی دارند. ولی یک تأثراتی است که گاهی وجه مشترکی دارد که همه را به یک نحوی ناراحت میکند ولو اینکه ظاهر شدن این ناراحتی بصورتهای مختلف باشد. این احساسات در جرایاناتی که هدفش تمام جمعیت مردم است ظاهر میشود.
در اقداماتی که برای ازبین بردن یک عده ی زیادی از بشرها، گویی که امروز میگویند منطق این است نمیدانم. اینجور احساسات چون در همه بشر مشترک است، همه بشر مثل هم فکر نمیکنند ولی همه مثل هم این احساسات را دارند. رحم و شفقت دارند، خشونت و مهربانی دارند، قهر و کرم و بخشش دارند. وقتی به رگی که همه دارند، یک حملهای و توهینی بشود این همیشه میماند. به همین جهت است که در مورد عاشورا گفتهاند اگر بدانید هر روز عاشورا است و همه جا کربلاست. ما این حرف را همینطوری میشنویم و احترام میگذاریم. احترام به این معنی که مثلاً هر طور امر بفرمایید. ولی خوب کار خودمان را میکنیم و این از لحاظ احترام است، نه! این تنها از لحاظ احترام نیست ما تا جهتش را نفهمیدیم از لحاظ احترام است. ولی در واقع، واقعیت دارد. این مطلب را که میگویند، تاریخ تکرار میشود، تاریخ تکرار نمیشود روحیات بشرها، مشابه هم است و به همین جهت آنچه که این شخص احساس میکند آن شخص دیگر هم احساس میکند. یکی خیلی شدید احساس میکند، یکی خیلی خفیف و یکی نادیده میگیرد. به این جهت است که گفتهاند، همهجا و همه زمانها عاشورا است. برای اینکه ما موقعیت خودمان را بفهمیم. که ما چه محلی از اِعراب داریم. ببینیم اگر ما در آن جریان بودیم، چه کارهایی و چه به ما ارجاع میکردند. به ما میگفتند اسبهای ما را غشو کنید، به ما میگفتند بروید آب بیاورید، نه! آیا به ما میگفتند (که به حضرت عباس گفتند) بروید آب بیاورید، نه! ما اهل این نیستیم. هر کسی باید نگاه به خودش بکند بعد با این نگاه نتیجهگیری کند. که آیا اهل چه کاری هستند، همان کربلا که هر روزکربلاست همه جا کربلاست، اهل هر کاری و آن کاری که هست و خداوند با فطرتش بوجود آورده آن کار را انجام بدهد.