سهراب سلیمانى مدیر کل زندانهاى تهران در مصاحبهاش با روز اعلام کرده که وى مسئول سلامتى همه زندانیان استان تهران مى باشد. ادعایی که در عمل آن را نمیبینیم، و با این بازىِ «موش و گربه» همه دچار سرگیجه شدهاند. به راستى در مورد سلامتى زندانیان عقیدتى و سیاسى چه نهادهایى مسئول و پاسخگو هستند؟
در مورد مساله دراویش زندانی، پیگیریهای خانوادهها به هیج جا نمیرسد، دادیار ناظر زندان مى گوید: «قاضى صلواتى اختیارات را از من گرفته!» قاضى کتبا دستور داده: «اطلاعات باید مجوز بدهد»، و اطلاعات هم یعنی آخر ماجرا، چرا که دست کسی که برای پیگیری به ماموران و تصمیم گیرندههای اطلاعاتی نمیرسد، و قانون هم که آن را مسئول این کار نکرده است. در واقع مسئولیت با کسی است که قانونا مسئولیتی ندارد، و به این ترتیب در صورت بروز اتفاقی هم، مسئول و پاسخ گو نیست.
البته این رویه سابقهای طولانی دارد اما شاید بازتاب آن را به این روشنى که لحظه به لحظه در خبرها مى شنویم، نبود. بارها و بارها شاهدیم که خانواده هاى زندانیان در رابطه با درمان بیمارى هاى عزیزانشان دچار مشکلات زیادى شدهاند. و به ناچار به هر درى زدهاند. از عوامل زندان که مدعى سلامتى زندانیان هستند تا قاضى و اطلاعات و دستِ آخر اینکه به جاى جواب گرفتن تهدید به منع ملاقات و سختتر شدن شرایط هم شدهاند. البته همه مى دانیم که سر ِ این کلافى کهگاه با جان این عزیزان بازى مى کند به کجا متصل است!
زندانیان با هر عنوان و با هر اتهامى باید از حقوقى عمومى برخوردار باشند که از جمله آن و حتى مهمترین آن تأمین سلامت جسمى و روحى آنها در محیط زندان مى باشد اما با این شرایطى که نهادهاى دست اندر کار براى رسیدگى به سلامتى زندانیان در پیش گرفتهاند، آشکارا نقض حقوق شهروندى مى کنند و مهمتر از همه قانونها، و بالاتر از آن، شرافت و عواطف انسانى است که قاعدتا نباید اجازه دهد که به بیمارى انسانهایی که در چهار دیوارى زندان گرفتارند به عمد و یا غیر عمد بى توجهى شود. این بى توجهىها خود مصداق نوعى شکنجه است که این سالها شاهد بودهایم کهگاه به مرگ زندانیان منجر شده است!!!
در مورد دراویش بازداشتىِ در بند ٣۵٠ اوین هم متاسفانه بارها و بارها شاهد چنین بى توجهى و یا شاید بى عدالتى بودهایم. مخصوصا در این چند ماه اخیر که بر اساس تشخیص پزشکان بهدارى زندان چند تن از این عزیزان از جمله آقایان مرادى، اسلامى و دانشجو نیاز به بسترى شدن در بیمارستان داشتهاند اما به واسطه همین پاسکاریهای مسئولین که توضیح دادیم متاسفانه، وکلا و خانواده هاى ایشان موفق به انجام این مهم نشدهاند. این عزیزان به واسطه نوع بیمارى که دارند درمانهاى سرپایى جوابگوى وضعیت وخیم آنها نمى باشد و بگذریم که خود محیط زندان این بیمارىها را تشدید مى کند، به طور مثال ناراحتى حادِ ریه آقاى دانشجو که نیاز به هوایى سالم و اکسیژن کافى دارند و به طور حتم داخل سلول از هوایى سالم بهرهمند نیستند و تنگى عروق پا و ناراحتى قلبى آقاى مرادى و آقاى اسلامى که با سابقه حملات قلبی، بیماری حاد گوارشی هم به آن اضافه شد، اوژانس به پشت در بند رسید، اما اجازه خروج وی صادر نشد.
و در پایان آقاى سهرابى اگر به واقع نه تنها مسئولیت بلکه قدرت ِتصمیم گیری و انجام این کار را دارید، پس این گوى و این میدان، شرافتمندانه به این امر رسیدگى کنید.