ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم/ صد درد را به گوشهی چشمی دوا کنیم
شاهنعمتاللهولی کوه بنانی کرم بنانی، سیّدنورالدین، فرزند میرعبدالله (۷۳۰- ۸۲۷ یا ۸۳۴ یا ۸۳۷ ق) مشهور به «ولی» از اقطاب و عارفان قرن هشتم و نهم هجری و از مؤلفان پُر کار و ناظم اشعار عرفانی است که طریقتی جدید در تصوف را ایجاد کرد و پیروان سایر طریقتها را نیز تحتتأثیر قرار داد. وی در غزلیات خود گاه «سیّد» و گاه به نام خویش یعنی «نعمتالله» تخلص مینمود، ولی از سادات حسینی بود و نسبتش به امام محمد باقر (ع) میرسید. تولد شاه نعمتالله را برخی از قول امیرخلیلالله نوهاش، روز چهارشنبه ۱۴ربیعالاول ۷۳۱ ق در شهر حلب (از بلاد سوریهی فعلی) و برخی دیگر پنجشنبه ۲۲ رجب ۷۳۰ در قصبهی کوه بنان کرمان ذکر کردهاند. پدرش میرعبدالله از بزرگان عرب و مادرش از خوانین شبانکارهی فارس بودهاند. او در پنج سالگی با تصوف و عرفان آشنا شد. چون شهر حلب در آن زمان مرکز مکتب وحدت وجودی ابنعربی بود، شاهنعمتالله از این فرصت استفاده کرد و در حلب از مکتب و عرفان ابنعربی بهره برد.
شاه نعمتالله برای پیشرفت در علوم و افزایش علوم دینی، به شیراز سفر کرد. شهر شیراز در آن زمان از مراکز اصلی دروس فقه و مذاهب سنّی بود و او برای یافتن مرشد و مرادش به این سو و آن سو و در خدمت مشایخ زیادی قدم برداشت. علوم را نزد شیخ رکنالدین شیرازی تحصیل کرد و علم بلاغت را خدمت شیخ شمسالدین مکی و حکمت را نزد سیّدجلالالدین خوارزمی و اصول و فقه را نزد قاضی عضدالدین ایجی آموخت و چون علوم ظاهری طبع او را قانع نمیکرد، سالها بهریاضت و تصفیه و تزکیه باطن مشغول شد و در پی مراد به سیر و سفر پرداخت تا عاقبت به مکه مشرف و از دست شیخ عبدالله یافعی یکی از بزرگترین عارفان عصر خویش خرقه پوشید و به مراد خویش نایل آمد و دست ارادت به او داد، شاهنعمتالله، به سیر و سفر در ممالک مصر، حجاز، ترکستان و ایران پرداخت و به نشر تصوف همت گمارد. وی ۲۴ ساله بود که در مکه با شیخ عبدالله یافعی دیدار کرد. شیخ یافعی از عارفان بزرگ و با عظمت آن دوران بهشمار میآمد و به سلسلههای طریقت شاذلیه و قادریه متصل میشد. شاه نعمتالله هفت سال را با شیخ عارف سپری کرد و از او علوم و دانشهای معنوی زیادی آموخت و بعد از آن به مصر رفت و بعد از آن، به سوی دنیای گسترده و عمیق فرهنگ ایرانی بازگشت و باقی ماندهی عمرش را در ایران گذراند. پس از آن با نوهی دختری میرحسینی هروی در هرات ازدواج کرد و بعد از آن به سوی کوه بنان کرمان عزیمت کرد و در آنجا به ریاضت طولانی پرداخت، این مکان بهنام «تخت امیر» معروف است. در این مدت، افراد بسیاری در نزدش به تحصیل علوم و معارف صوفیه پرداختند و از محضرش کسب فیض نمودند.
شاهنعمتالله مظهر و نماد اعمالی بود که به چشم ظاهری و از دید عوام تضادآمیز نشان میداد. گاهی در حالت نوشتن و سرودن نظم و نثر بود و گاهی با فروتنی و سادگی به کار کشاورزی مشغول بود. عبدالرزاق کرمانی در بیان اعتقاد شاهنعمتالله به کشاورزی مینویسد: «آن حضرت میل تمام به اقسام زراعت داشتند و خود هر از گاهی به کار زراعت میپرداختند». بر خلاف بسیاری از سران مذهبی دنیاگریز در فرقههای دیگر، شاهنعمتالله ولی بر حضور در اجتماع، مشغول شدن به کار و دوری از تنبلی تأکید داشت. البته این صرفاً یک دستور اخلاقی نبود، بلکه این خود بخشی از برنامههای او برای پرورش معنوی مریدانش بود. شاه نعمتالله ولی در سال ۸۳۲ و به قولی ۸۳۴ ق در کرمان از دنیا رفت و در ماهان در میان باغی مصفا به خاک سپرده شد. بعدها به امر سلطان احمد بهمنی پادشاه دکن بقعهای برای وی ساخته شد که به سال ۸۴۰ ق به پایان رسید و در عهد شاهعباس ثانی بناهایی بر آن افزوده شد و آن بقعه و ضمایم آن هنوز باقی و زیارتگاه صوفیان نعمتاللهی است.
بعد از شاهنعمتالله بنا به وصیت وی پسرش سیّدخلیلالله جای پدر را در ارشاد پیروان و معتقدان او گرفت. دیوان شاهنعمتالله مشتمل بر قصاید، غزلیات، ترجیعات، مثنویات، قطعات، دوبیتیها و رباعیات است. حافظ به اشعار شاه نظر داشته و غزل حافظ با مطلع زیر: «آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند / آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند» در جواب غزل شاهنعمتالله به مطلع زیر: «ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم/ صد درد را به گوشهی چشمی دوا کنیم» نوشته است. از آثارش میتوان کلیات اشعار شاهنعمتالله ولی؛ کلیات شاه و دیوان شعر دارای اشعار عرفانی و توضیحاتی در مورد عقاید صوفیه؛ رسالهی اصطلاحات؛ رسالهی قل هو الله احد؛ رسالهی توکل؛ رسالهی تحقیقات؛ مکاشفات؛ تعریفات و آداب خلوت را نام برد. سیّد در شرح و توضیح اصول و مبانی تصوف از مردان پُر کار و فعال عهد خود و یکی از مشایخ پُر اثر در تاریخ تصوف است. شمارهی رسالاتش در مسائل عرفانی و مطالب نزدیک به آن بسیار زیاد و اشعارش نیز فراوان بود، چنانکه از زمانهای قریب به عهد او جمعآوری همهی آنها برای دوستداران وی میّسر نشد.
عبدالرزاق کرمانی در همین باب گوید: «مسموع نشد که کسی را به واسطهی کثرت رسائل و فواید از نظم و نثر، توفیق جمع مجموع مصنفات و مؤلفات آن حضرت میسر شده باشد و دیوان اشعار اعجاز آثار، اگرچه فیالجمله صورت جمعیتی یافته، ولی بسیاری از منظومات یافته میشود که در آن دیوان داخل نیست و جناب مولانا سدیدالدین نصرالله بعضی از غزلیات و اشعاری را که یافته و در دیوان داخل نبوده، نقل کرده و حضرت سیادت و ارشاد دستگاه، معارف پناه حقایق انتباه، شاه داعی، دیباچهای بر دیوان مقدسه نوشته و شنیدهام که بعضی از مریدان دیباچهای دیگر نوشتهاند و مجموع این دُرر از نظم و نثر غیض من فیض و قطره من بحر و لو کان البحر مداداً، آن به پایان نرسد، عمر به پایان آید» و او دنبال همین سخنان از قول یکی از معاصران گوید که وی در شام ۳۴۰ رساله از سیّد جمع کرده بود و در هند سه جلد از مصنفات گرد آورده، جلد اول شامل ۱۵۰ رساله و دوم ۶۴ رساله و سوم ۵۰ رساله و خود عبدالرزاق کرمانی بعضی از رسایل را به اسم یاد کرده و مجموع آنها ۱۰۶ است. این رسالهها به فارسی و قسمتی از آنها به عربی است و بیشتر حاوی معانی بلند عرفانی و دارای انشایی عالمانه است. حاجمعصومعلیشاه صورت عدهای از رسایل را با ذکر موضوع بعضی از آنها یا آوردن نمونههایی از بعضی دیگر در طرائقالحقایق نقل کرده و سعید نفیسی هم فهرست مفصلی از آن رسایل آورده و قسمت بزرگی از این رسالات تاکنون طبع شده است. دیوان رایج شاهنعمتالله ولی بیشتر از ۱۳۰۰۰ بیت دارد و مشتمل بر چند قصیده و غزل و مثنوی و رباعیات است که همهی آنها از نوع اشعار عرفانی و حاوی اشارات و توضیحات دربارهی عقاید و افکار متصوفه و فقط بازگویندهی مقصود شاعر است.