گفتوگوی اختصاصی مجذوبان نور با یکی از خدام آستان متبرک شاه نعمت الله ولی

گفتوگوی اختصاصی مجذوبان نور با یکی از خدام آستان متبرک شاه نعمت الله ولیگفت و گوی زیر بصورت اختصاصی توسط خبرنگار مجذوبان نور با یکی از خدام آستان متبرک حضرت سید نور الدین شاه نعمت الله ولی (قدس الله سره العزیز) انجام گرفته است که در خبرنامه شماره ۱۶ مجذوبان نور نیز منتشر شده است.

« درویش ها رو نباید دست کم گرفت، اگر درویش واقعا درویش باشه، فرقی هم نمی کنه، گنابادی و نور علیشاهی و سهروردی و فلان فرقه و سلسله نداره، همه مرید یک درگاهند، همه، درِ یک خونه رو می زنند، همه فقیرِ درِ خانه مولا هستند. درویش رو نباید دست کم گرفت »
اینها جملاتی بود از زبان یکی از خدام آستانه حضرت شاه نعمت الله ولی که حدود ۲۰ سال هست که به قول خودش افتخار داشته که آنجا خدمت کند، زاد روز حضرت شاه نعمت الله ولی هم بهانه‌ای شد که تصمیم بگیریم با یکی از خدام گفت و گویی بکنیم، گفت و گویی که مثلِ بیشتر حرفهای این روز ها به درد و دل کشیده شد، گفت و گویی که درست است که از درد بود اما چون از دل بود شنیدنی‌ست :

در مورد خود حضرت شاه نعمت الله اگر نکته ایی دارید و مطلبی هست بفرمایید :
در مورد حضرت شاه نعمت الله که در کتاب ها نوشتند، مطالب زیاد است، ایشان محفل بزرگ قطب و بزرگ قوسی به نام شیخ عبدالله یافعی رو درک کرده و آنجا متشرف به فقر شده و هفت سال از جان و دل خدمت آن بزرگوار را کرده و به قول حافظ شیرازی:

شبان وادی ایمن کسی رسد به مراد          که هشت سال ز جان خدمت شعیب کند

پس از سالها خدمت، اجازه دستگیری و تلقین ذکر و فکر از مرشد خودش می گیرد و به ایران می آید و سالهای زیادی هم به جاهای مختلف در سفر بودند، شاه برهان الدین خلیل الله در کرمان متولد می شود، سالهایی هم در یزد ساکن بودند و در نهایت ۲۵ سال آخر عمر در ماهان کرمان ساکن می شوند، عمر شریفشان ۱۰۳ سال بود است، در واقع این طور که نوشته اند که ولادت و رحلت ایشان در یک روز صورت گرفته ، البته تاریخ رحلت ایشان اختلافی نیست، ماده تاریخ « عارف به اسرار وجود » یعنی در سال ۸۳۴ هجری قمری به عنوان سال رحلتشون ذکر شده، در ماهان هم خانقاهی داشتند و به تربیت سلاک الی الله مشغول بودند.

در مورد این مزار، که از کی شکل و شمایل این چنین پیدا کرد، این مکان در زمان حضرت شاه چگونه بوده و چه استفاده ایی داشته است را شرح دهید؟
عرض شود که مجموعه ی این بنا در سه دوره مختلف کامل می شود، دوره تیموریان و صفویه و قاجار. در مورد حضرت شاه هم ، ایشان یک هفته قبل از رحلتشان وصیت می کنند که در همین قطعه از خانقاه که حضرتشون الان دفن هستند، به خاک سپرده شوند. در واقع این سبک و سیاق جدید بعدا ساخته می شود ، قبلاً خانه و خانقاه درویشی بوده، در ابتدا بارگاهی به هزینه پادشاه هند، به نام سلطان احمد شاه بهمنی روی مزار ایشان بنا می شود، که همین هسته مرکزی مزار است، این درب های که در ۴ گوشه حرم قرار دارد و یک در دیگر به نام درب قفسه که در گوشه حرم قرار دارد، نیز به دستور همان شاه از هند فرستاده می شود و در اینجا نصب می شود، که بسیار نفیس است و از چوب صندل و خاتم کاری عاج فیل روی آن انجام شده و بیش از ۶۰۰ سال قدمت دارد، در دوره صفوی هم ضلع غربی مزار الحاق می شود و در اواخر دوره قاجار هم ضلع شرقی توسعه پیدا می کند و به این صورتی در می آید که الان می بینید.
یک نکته ایی که در مورد بنای این مزار هست، درب های این آستان هست، می دونید بعضی اعداد جنبه مقدسی دارند، مثل ۷، ۴۰، ۱۱۰، ۱۲۱ . در رابطه با این عدد ۷ هم طوری در این بنا بکار رفته که هفت در به قرینه هم رو به روی هم باز می شوند و شما که از سمت شرق وارد می شوید از هفت در عبور می کنید که به عنوان نشانی از هفت زمین و آسمان و یا هفت شهر و مراحل عشق و مراتب سلوک تعبیر کرده اند.
این ها مطالبی مربوط به ساختمان این بنا بود، یه مطلب دیگری که اغلب سؤال می کنند، در مورد اتاقی است که در گوشه غربی یا دارالحافظ شاه عباسی هست که حجره ایست معروف به چله خانه، خلوت گاه و یا حجره سلطان ابوالوفا هم به آن می گویند، زیرا آقای سلطان ابوالوفا در این اتاق دفن شده اند. ایشان از مریدان مکتب نعمت اللهی بودند البته هم عصر با حضرت شاه نعمت الله ولی نبودند، در واقع از شاعران بودند که قصیده های زیادی هم در نعت و منقبت حضرت رسول (ص) و حضرت مولا (ع) داشتند، به نوشته دکتر باستانی پاریزی در این حجره ایشان اعتکاف می کنند، حتی تزئینات و نقش ها و رنگ های گیاهی که در این اتاق به کار رفته نیز از ایشون بوده،
در سقف چله خانه سنبل و نمادی از تاج مبارکِ حضرت شاه، که به تاج دوازده ترک یا تاج ولایت گفته می شود، این سمبل همان تاج است. یکی وارونه در سقف کوچک است و یکی هم دایره بزرگی است که با خطوط مورب و جدای از یکدیگر که هر ترکی متعلق به یکی از ائمه (ع) دارد.
جا دارد که من حکمت این تاج دوازده ترک را از لسان مبارک حضرت شاه که در رساله تاج نامه که مرقوم داشتند، برای شما بخوانم، در رساله تاج نامه می گفتوگوی اختصاصی مجذوبان نور با یکی از خدام آستان متبرک شاه نعمت الله ولیفرمایند:
«بدان که ای عزیز تاج دوازده ترک است و دوازده طلب»
بعد فرمودند :
«فی المثل دوازده برجِ در آفاق(یعنی جهان) و دوازده در انفس» بعد می فرمایند: « و اما دو نقطه ی “ت” تاج اشاره است به دو قرص شمس و قمر، شمس اشاره به حضرت محمد و قمر هم اشاره به شاه ولایت»
بعد می فرمایند :
«پس درویش یا سالک به هر ترک می بایست ترک یک فعل قبیح نماید و طلب یک فعل احسن» در پایان هم مرقوم داشته اند که تاج دوزاده ترک اشاره است به ائمه و اولاد پیامبر(ع):

تاج سر عارفان آگاه فرزند رسول نعمت الله

این پنج بیت شعر هم در حکمت همین تاج ولایت فرمودند، بشنوید و ببینید چقدر زیبا است
می فرماید: (اینجا خطاب به اهل الله ، به خواص است)

ای که می‌پوشی لباس اهل دل یک ره بـــدان          کز ره معنی ده و دو ترک دارد تاج شـــــاه
ترک بخل و ترک بغض و ترک قهر و ترک کین         ترک خود بینی و ترک عیب کن بی‌اشتبــاه
ترک نخوت ترک شهوت ترک آزار کســـــان         ترک خور پس ترک خواب و ترک افعال تباه
نقطه را اثبات بر علم است و اسرار نهــــــــان         پس الف دال است بر ذات خدای نیک خـواه
راه سید جو طریق نعمــــــــت‌اللّه نیستی است         رهـــــــــرو باید که آید بر طریق شاهراه

اما اشعار به کار رفته در دیوار های این اتاق نیز از صاحب همین قبری است که در آنجاست.
در گذشته بسیاری از مشایخ و افراد برای ترقی روحی و به نسبت حال و کیفیت احوالشون چله های متعددی را در اینجا به ریاضت مشغول بودند، در گذشته مثل امروز نبوده که شب ها، درب اینجا بسته بشه و حالت بازدید و جنبه تاریخی داشته باشه در گذشته اینجا خانه پدری درویشان محسوب می شده، و از سند یا پاکستان امروزی از هند، خلاصه نه فقط ایران بلکه از اکناف عالم، اینجا می آمدند،، زیارت و مدت ها در جوار بودند و این حجره های اطراف مزار برای این کار استفاده می شده، اما دیگر امروز این رونق وجود نداره.

فکر می کنید علت اینکه این موارد کمتر شده چه چیزی می باشد؟ جایگاه امروز اینجا برای مردم ماهان چگونه است؟
مردمان ماهان هم بیشتر قدیمی ها ارادت خاصی به این محل دارند، و جدا از درویشی به عنوان با دید یک سیّدِ معتقد به دین، احترام قائل هستند، من یادم هست که در گذشته که زندگی با نفت مشکل بود به هر حال، مردم بطری بطری نفت برای چراغ های آستان می دادند، فانوس ها را روشن می کردند، خب یک سری هم که ایشان رو بیشتر شناختند و به عنوان شاه درویشان عالم دیدند، اما بعد عده آمدند و تبلیغاتی کردند که اینها صوفی هستند و مغزها رو شست و شو دادند که حسن بصری صوفی بود ، خون به دل مولا کرد ، چه کرد و چه کرد تا با این حرف ها ذهن ها رو تحت تاثیر قرار دهند، اما هنوز هم خیلی هستند با اعتقاد به پابوس این بزرگوار می آیند. و گرنه خیلی تصیمات برای اینجا بوده، من نمی خوام خیلی باز کنم ولی اتفاقات زیادی پیش اومد، ولی خود حضرت شاه و بالاخره این عده ایی که می آیند و به درویش ها اجازه نمی دهند ، جمعیت درویش ها خیلی زیاد است، درویش ها رو دست کم نباید گرفت، اگر درویش واقعا درویش باشه، فرقی هم نمی کنه، گنابادی و نور علیشاهی و سهروردی و فلان فرقه و سلسله نداره، همه مرید یک درگاهند، همه درِ یک خونه رو می زنند، همه فقیرِ درِ خانه مولا هستند. درویش رو نباید دست کم گرفت.
اما خُب با بی توجهی گذاشتند که به خودی خود این بنای تاریخی و معنوی ویران بشه، وقتی بنایی که مربوط به ۷۰۰ سال پیش است،هیچ مرمتی روی آن انجام نشه خیلی جا ها پوسیده می شه، دیوار ها و حصار های اطراف سالهاست که نیاز به تعمیر و مرمت داره و حتی از محل در آمد خود آستان نیز هزینه نمی شود، چی بگم…

مراسم هایی هم توسط دراویش در اینجا برگذار میشود ؟ مثلا در روز ولادت حضرت علی(ع) یا زاد روز حضرت شاه نعمت الله؟
در گذشته مراسم هایی زیادی انجام می شد، در روز ۱۳ رجب و ۲۲ رجب که سالروز ولادت و رحلت حضرت شاه است ارادتمندان می آمدند، از سلسله نور علیشاهی می آمدند، عده ای دف زن هم داشتند، با اوقاف هماهنگی می شد، متولی اینجا اداره اوقاف ماهان هست، حتی چند سال پیش گروه ۴۰ دف می آمد و مراسم اجرا می کرد و هر سال افت پیدا کرد به طوری که این سالها اجازه ندادند، یعنی مراسم طوری نبود که خود درویشان بیایند و مراسمی داشته باشند، فقط یک شربت و شیرینی از طرف خود اوقاف می دادند و مثل سالهای گذشته مراسمی درویشان نداشتند، در صورتی که در گذشته در طول سال چندین بار سفره پهن می شد، سفره ای از محل درآمد های املاک و موقوفات حضرت شاه، که بسیاری از مسئولین ماهان دعوت می شدند و دراویش هم می آمدند و مردم غیر دعوتی هم الی ماشاا… می آمدند و غذای تبرکی می گرفتند و نوش جان می کردند، مطبخ خانه داشت، یعنی الان هم هست ولی قبلا فعال بود، مشایخی می آمدند و اتاق هایی بود برای اقامت.
این هم الان یادم اومد که مردم و مسافران نوروزی در روزهای نوروز به خصوص روز اول عید به این مکان می آیند تا لحظه تحویل سال در این مکان مقدس باشند و سال جدید خود را در جوار آستانه مقدس حضرت شاه نعمت الله، شروع کنند …
آخرین باری که من غذای اینجا روزیم شد، سال ۶۸ بود از طرف سلسله سلطان علیشاهی گنابادی، آقای سرهنگ سعیدی خدا انشاا… درجه اش عالی، متعالی بگرداند، ایشون بودند، اقای وثوق هم مناجات می خواندند و اقای قاعی هم پیش نماز شدند، کیپ تا کیپ آدم نشسته بود.
یک بار هم حضرت رضا علیشاه با تعدادی از مریدان و مشایخ آمدند، آن موقع 6 میلیون تومان پول آوردند به قصد آبادانی و عمران اینجا، حفر چاه و گل کاری آستان ، اما خب عده ای از اوقاف آمدند و گفتند این پول را در اختیار ما بگذارید تا آن طور که صلاح می دانیم خرج کنیم با نظارت میراث فرهنگی ، آقای رضا علیشاه هم می فرمایند که این پول مال فقراست یعنی درویشان که به من داده شده، و آن موقع مزاحمت هایی هم برای ایشان ایجاد کردند، عده ای جمع شدند، به هر حال …
حتی بعد از زلزله هم حضرت رضا علیشاه هزینه کاشی کاری های گنبد را تقبل کردند و تشریف آوردند و برای رسیدگی حضوری با توجه به کهولت سن از پله ها بالا رفتند.
و یکی دیگر از مشایخ سلسله نمعت اللهی که در خانقاه تهران هستند نیز کمک هایی کردند و بخاری ها و … وقتی اینجا گاز کشی شد تهیه کردند.
اینجا حساب و کتابی در کار هست، خدا می داند که هر کسی که اینجا قدِ یک سر سوزن خدمتی بکند، مثلا برای رضای خدا و خشنودی این بزرگوار( حضرت شاه نعمت الله ولی) یک کاغذ پفک یا آشغال بردارد و تو سطل بندازد، اجر و مزد دارد، حساب و کتاب دارد، خب اگر هم کسی آگاهانه اینجا خیانتی بکند، اگر اهل دل باشد که بلافاصله چوبش را می خورد، چون اهل دل هم گاهی کج می رود و عوضی می رود، اینها زود تر ، اما اگر اهل دل هم نباشد اگر بلاخره از حد بگذراند گوش مالی می شود.
خلاصه اینجا حساب کتاب در کار هست عزیز من، مثلا یک شخصی بود که من نمی خوام خیلی اسم بگم، به یه نحوی اساعه ادبی کرد و نیت هایی داشت در مورد آستان، اما بعد مشکلاتی برایش پیش آمد که می دانم که پشیمان می شود و 40 لیتر گلاب اعلی را به آقا سید جواد از نوادگان شاه می دهد تا شب جمعه ها اینجا گلاب پاشی شود و حتی خودش اولین بار با همین آقا سید جواد شبانه به داخل مقبره می رود و با گلاب شست و شو می کند، و همچنین شخص دیگری هم که بی احترامی کرد و نیت هایی داشت در بین مردم طوری رسوا و شناخته شد که مجبور شد اینجا رو تا همیشه ترک کنه و دیگه برنگرده، خُب این هم از عنایات و کرامات حضرت شاه بود که نشون میده اگر اینجا کسی بیشتر از گلیمش پاش رو دراز کنه، حتماً چوبش رو میخوره.

این سالهایی که اینجا خادم بودید، برای خود شما ، چطور بوده؟ خود شما چه چیزی حس کردید، چی دیدید؟
از آرزوهای من این بوده که لباس خادمی اینجا را بپوشم و خدمت گذاری آستان حضرت شاه را بکنم، من جاهای دیگری کار می کردم، کفش ملی ، ذوب آهن، سالها توی مزار قرآن می خواندم و دوست داشتم که خادم آستان باشم، با شخصی که خودش سرپرست چند قسمت از جمله آستان بود گفتم به این امید که این شخص برای من کاری بکند، اول ایشون هم موافقت کرد، تحقیقاتی هم در مورد من انجام شد و معتمدین شهر هم مرا تائید کردند، اما بعد این شخص دست دست کرد، علتش هم این بود که شاید فکر می کرد که شاید چون من هم قرآن بلدم هم مداحی می کردم و هم شعر می دانستم شاید کمتر به او توجهی بشود ، ایشان خودش هم خادم بود، من مطمئن بودم که من پذیرفته می شوم ، چند نفر می گرفتند اما بعد که فهمیدم من نیستم خیلی دلم شکست، خلاصه 4 سالی گذشت و همیشه در دلم بود که یه نفر آمد خانه ما و گفت که اداره اوقاف کسی را می خواهد که تلفن جواب بده و چایی بده، من هم رفتم و چند ماه مستخدم اداره اوقاف بودم ولی بعد جور شد و در شیفت خادمین رفتم، من این را از عنایات و کرامات حضرت شاه می دانم.

ممنون که وقتتون را در خدمت ما گذاشتید.
خواهش می کنم، مؤفق باشید.