مجلس آقایان:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
امروز را که سالروز تولد حضرت امام حسین(ع) می دانیم، انشاءالله بر همه مبارک. انشاءالله آن نوزاد در درون ما هم به بوجود (حضور) بیاید. چندین سال پیش سوم شعبان را به مناسبت تولد حضرت امام حسین تعطیل میکردند. حدس زده می شد در همان روالی که آقایان داشتند این تعطیلی را لغو کنند، یک تعطیلی دیگر بگذارند و همین طور هم شد. اگر هم یک دورانی که در تاریخ ما شیعهها، مجال اقدام نداشتند (در آن دوران تولدها را تعطیل میکردند وفاتها را میگرفتند، که مجال ذکر فجایع را داشته باشیم) ولی حالا فجایع در جهان اسلام و در میان بشر اینقدر زیاد شده است که به قول مشهور:
کشته از بس که فزون است، کفن نتوان کرد
از طرفی روی همین زمزمههای حقوقبشر (زمزمههای بشردوستی) منتهی بشردوستیِ سیاسی زیاد شده، آن خشنوت نسبت به شیعه ها بکار نمیرود. در این دوران باید به تولدها بیشتر توجه کرد. بههرجهت دل ما چه تعطیل باشد و چه نباشد، همانطوری هست که باید باشد. از لحاظ ظاهر هم دست دولت هاست. امروز تعطیل نیست اگر تعطیل بود ما حسینیه میرفتیم هم جایمان بیشتر باشد، هم همه بتوانند بیایند و ترافیک سنگین نباشد اما حالا همه نمی توانند بیایند، ناچارایم برای عید حسینیه را تبدیل به اینجا بکنیم گرچه به قول حافظ:
همه جا خانه ی عشق است، چه مسجد چه کنشت
از آن تربت که بوی عشق برخاست / یـقیـن دان تربـت لیلی همانجاست
این است برای ما (از لحاظ ما، تنهایی) فرقی نمیکند چه تعطیل باشد و چه نباشد. یک فرق عمده که برای ما میکند در صورت تعطیل بودن چون ترافیک کم میشود، حسینیه میرویم امکان دیدار مؤمنین برایمان بهتر و بیشتر فراهم میشود. چه امروز تعطیل بکنند و چه نکنند چه نام حسین(ع) را با زرورق و با آب طلا بر همه جا بنویسند، یا برعکس آنجایی که نام حسین نوشته شده، حذف کنند برای ما فرقی نمیکند.
حضرت حسن و حضرت حسین در فاصله کوتاهی متولد شدند، اختلاف سنی آنها کم بود حضرت فاطمه(س) به سن بلوغ رسیده بودند بزرگان به خواستگاری ایشان میآمدند، به نظرم ابوبکر و عمر و دیگران هم آمده بودند. اول از حضرت پیغمبر(ص) اجازه میگرفتند که خواستگاری بکنیم یا نه؟! چون خواستگاری باید مرد از همسر آیندهاش بکند یعنی پیشنهاد بدهد من حاضرم زندگی مشترک داشته باشیم شما هم حاضرید با من زندگی مشترک داشته باشید؟ این خواستگاری است. پدر و مادر در آن خواستگاری کار ندارد. البته قبلاً مشورت کردند. خود حضرت میفرمودند از خودش بپرسید حضرت فاطمه رد کردند هر خواستگاری آمد رد شد. علی (ع) در این زمان جوانی بود که ظاهراً هیچ چیز نداشت جز همان شمشیرش که از شدت قهر، نام آن شمشیر در تاریخ مانده است و حتی ضربالمثل شده است. یک زره هم داشت (در جنگهای آن زمان از همه طرف تیر میآمد یک زره لازم بود) بعد از این که همه را رد کردند هر روز که علی(ع) خدمت پیغمبر(ص) میآمد پیغمبر (به طور معمولی) فرمود که تو چرا خواستگاری فاطمه نمیآیی؟ (پیغمبر خواستار وصلت بود (نتیجه این) ولی خواستگاری را باید مرد از زن بکند) علی گفت من چیزی ندارم این آقایان که آمدند همه ثروتمند هستند موجب رفاه فاطمه را میتوانند فراهم کنند. من نمی توانم، چیزی ندارم. حضرت فرمودند که زرهای و شمشیری که داری مال خودت هست؟ عرض کرد بله! فرمود همینها را بفروش. آنوقت حضرت احساس قدرت کرد و رسماً به خواستگاری آمد. این نحوه ازدواج آنها بود، همه منتظر فرزندان اینها بودند.
پیغمبر چون مسافرتهای کوتاه می رفتند فرموده بودند اگر مولود فاطمه بدنیا آمد به من خبر بدهید. من بگویم برای اولین بار چه چیز به دهانش بیاید. وقتی حضرت حسن(ع) به دنیا آمد، خاندان و اطرافیان فاطمه صبر کردند و دیدند کمکم این کودک خیلی بیتابی میکند، گفتند یکبار شیر بخورد، یکبار شیر خورد و آن دستور پیغمبر انجام نشد بعد که پیغمبر تشریف آوردند و به ایشان گفتند. فرمودند بیخود کردید باید صبر میکردید. برای مولود دوم صبر کنید و مولود دوم حسین (ع) بود وقتی بدنیا آمد حضرت پیغمبر زبانشان را در دهان کودک گذاشتند و کامش با زبان پیغمبر باز شد. شاید هم یک معنای این را که حسین منی و انا منی حسین (حسین از من هست و من هم از حسین) داشت. اولین غذایی که از این جهان به کام کودکِ بزرگوار، آشنا شد وجود خود پیغمبر بود، یعنی زبان پیغمبر در دهان حضرت امام حسین بود. همه این مسائل هم خود حضرت به دیگران یادآوری کرده بودند، همه هم تا حدی این مطلب را میدانستند و در واقع رعایت می کردند. پیغمبر(ص) به هردوی آنها بصورت مساوی محبت داشت و صحبتها و فرمایشاتی که کردند در مورد هر دو (حسن و حسین) هست. میفرمودند حسن و حسین هر دو امامند چه بنشینند و چه برخیزند، یعنی چه زندگی آرامی داشته باشند و چه قیام کنند. این مولودی که زبان پیغمبر در دهانش بود و گفتار پیغمبر در فکرش بود، امروز یادبود این مولود است. خداوند از سر تقصیرات خطا کنندگان نگاه کند و ما را از چنین خطایی مصون بدارد.
در همه دوران شخصیت امامت را داشتند از همان کودکی نشان داده میشد که رفتار، گفتار و کردارشان از جدشان است و در مکتب علی آموختهاند به طوری که در مدتی که بودند تقریبا تمام آداب اولیه (یعنی وضو و نماز) را یاد گرفته بودند و آن وقتها تازه مسلمانها زیاد بودند که اطلاعی از احکام اسلامی نداشتند، یک نفر از بیابان (در واقع از بادیه) آمده بود وضو میگرفت این دو تا دسته گل محمدی نگاه میکردند، دیدند که غلط وضو گرفت، گفتند که ما چطور یادش بدهیم، ما در این سن هستیم و این پیرمرد؛ نمیشود. بالاخره اینطور فکر کردند و دونفری پیش این پیرمرد رفتند و گفتند ما دو نفر طرز وضو گرفتن و نماز خواندن را نمیدانیم که چه طوری بوده است، وضو میگیریم تو نگاه کن ببین درست است یا نه؟ از او راهنمایی خواستند، به این طریق وضوی صحیح را ارائه کردند پیرمرد هم فهمید و گفت احسنت، گفت حقیٰ شما نوه رسول الله هستید آنها را بوسید و رفت. یا در زمان عُمَر، که عمر روی خطایی که با علی کرد دلمان با او صاف نمیشود، همان عمَر خلیفه بود بالای منبر ایستاده بود و به عنوان خلیفه صحبت می کرد و در این بین حضرت امام حسین(ع) ظاهراً کودک چند سالهای بودند حضرت وارد مسجد شدند دیدند عمر بالای منبر صحبت میکند صدا زدند که چرا بالای منبر جدم رفته ای صحبت می کنی بیا پایین و روی منبر جد خودت برو بالا! عمَر مرد خشنی بود عمر گوش داد و از منبر پایین آمد جلو رفت حضرت امام حسین را بغل کرد بوسید، گفت چشم! جد من منبری نداشت. در واقع به این نحو ظاهراً کودکانه اقرار کرد که پدر من غیر از پدر شماست، حالا علی شدن پیش کش ما، حتی عُمَر بشویم.
مجلس خانمها:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
این روز مبارک را به همه تبریک میگویم همه منتظر چنین مولودی در ایام خودش بودند و حالا هم منتظر ظهور و تولدش هستند (باز هم در ایام خودش) انشاءالله. چه تعطیلی اعلام کنند یا تعطیلی اعلام نکنند، ما کار بکنیم و یا کار نکنیم، بیکار در خانه باشیم، مسلماً همیشه دلمان در چنین روزهایی متوجه این مولود جدید است. انشاءالله این مولود برای همهی ما در دلهایمان ایجاد بشود. تفاوتش برای ما این است که اگر تعطیل رسمی بود ترافیک خلوتتر بود و میتوانستیم به حسینیه برویم گرچه همه جا حسینیه هست.
همه جا خانه ی عشق است چه مسجد چه کنشت
ولی آنجا جایش وسیعتر و بهتر بود و حالا فکر کردم حالا تعطیل بگیریم و به حسینیه برویم اینقدر ترافیک سنگین هست و اینقدر در آنجا جمعیت فشرده تر میشوند، همه ناراحت میشوند بهتر این است در منزل بگیریم، میتوانید خودتان جشن بگیرید یک شمع هم روشن کنید به عنوان اینکه نوزاد در دل ما تازه هست و جشن خودمانی بگیرید. در برخی خانواده ها آنهایی که رسم دارند در تولد فرزندان یک جشنی میگیرند حالا فکر کنید تولد فرزندان چند تا میشود ولی تولد پدر یکی هست. این تولد پدر معنوی،برای ما تولد است اما در واقع جلوه است. بعضی چراغها روشن و خاموش [چشمک زن] می شود و جرقه میزند. از لحاظ واقعیت این هم یک جرقهای هست که خداوند هر چند وقتی این جرقه را میزند، این تجلی را میکند که ما یادمان نرود مال این دنیا نیستیم. حالا آمدیم به این دنیا علاقهمند میشویم که خیال میکنیم مال همین دنیاییم به قول خیام:
فـردا که از ایـن دیـر فنا درگـذریم / با هـفت هزار سالگان سربسریم
هفت هزار سال است از سقوط قوم ثمود میگذرد الان آنها خوابیدند، ما هم وقتی بخوابیم با آنها سربسریم. روی همان بالشی که آنها سر گذاشتند ما هم سر میگذاریم (چه حالا چه هفت هزار سال پیش) بنابراین ما این توجه را بکنیم که اینها عبوریست، دل ببندیم به این کار ولی آنقدر دل نبندیم که کار اصلی مان (دنیای اصلیمان) را فراموش کنیم، نه! دنیای اصلی ما اینجا نیست از اینجا بهتر است.
خداوند رحیم است، منتهی به یکی یکجور آبنات میدهد و به یکی یک خروار آبنبات میدهد ولی به همه آبنبات یا نقل یک دونه میدهد، امیدواریم البته و تصور میکنیم که خداوند تصور ما را راست گرداند.
مجدداً به همه، به خودم، به شما، تبریک میگویم این نوزادی که امروز تولدش هست الان در تاریخ هزار و سیصد سال عمر دارد آن بزرگوار ببیند که ما تولد او را جشن می گیریم امیدوارم بتوانیم که هزار سیصد سالهاش را جشن بگیریم.