دشمنی عارف با دوستی و دشمنی

از گفتار جلال عارفان، مولوی عاشقان (د 672 ق) توضیح و تفسیری شیوا درباره بیتی که در مکتوبات احمد غزالی (د 520 ق) آمده بر جای مانده است. احمد غزالی در سوانح العشاق فصلی در «ملامت» سخن دارد؛ ملامت بر خلق و ملامت بر عاشق و ملامت بر معشوق که چیزی جز عشق بر جای نمی‌گذارد، چرا که غیرتِ عشق، راهی بر دیگری نمی‌نماید؛ ولی کار به اینجا ختم نمی‌شود و در نهایت شمشیر ملامت بر عشق هم کشیده می‌شود و کمالِ کمال آن است که او هم خود بر جای نماند(1). بیتی که احمد غزالی از پیشینیان – درود خدا بر ایشان- نقل می‌کند این است:

ولیكن هوی چون به غایت رسد
شود دوستی سر به سر دشمنی
کسانی که گرد مولوی بودند از او پرسیدند که تفسیر این بیت چیست؟ و او در پاسخ گفت که:
«عالمِ دشمنی تنگ است نسبت به عالم دوستی؛ زیرا از عالمِ دشمنی می‌گریزند تا به عالم دوستی رسند، و هم عالم دوستی نیز تنگ است نسبت به عالمی که دوستی و دشمنی از او هست می‌شود و دوستی و دشمنی و کفر و ایمان موجب دُویی است زیرا که کفر انکار است و منکَر را کسی می‌باید که منکِر او شود و همچنین مقرّ را کسی می‌باید که بدو اقرار آرد؛ پس معلوم شد که یگانگی و بیگانگی موجب دُویی است و آن عالم ورای کفر و ایمان و دوستی و دشمنی است و چون دوستی موجب دویی باشد و عالَمی هست که آنجا دویی نیست، یگانگی محض است، چون آنجا رسید، از دویی جدا شد. پس آن عالم اوّل که دویی بود و آن عشق است و دوستی به نسبت بدان عالم که این ساعت نقل کرد نازل است و دون. پس آن را نخواهد ودشمن دارد.»(2)
پس عارفان در مقامی هستند که ایشان را علمی نیست و غیری نیست و عاشقی‌ای نیست و معشوقی نیست و بالاخره حتي عشقی هم نیست؛ از این جهت در اینجا عارفان حکمی را دارند که کودکان و دیوانگان و خفتگان به هنگام دیدن خواب! این مقام و بیان‌هایی که عارف در آن داشته سبب آن شده که شماری شتابان بدون توجه به زمینه و مقام عارفان خرده‌گیری کنند که آن‌ها به اباحه‌گری و هوی و هوس افتاده‌اند و فرقی بین کفر و ایمان یا دوستی و دشمنی با حق نگذاشته‌اند و بر همین اساس شنوایی خود را نسبت به آوای خوش حقیقت از دست دهند. این در حالی است که ماندن در این عالَم کثرت و مشغول به غیر حق بودن برای ایشان هوی و هوس است و زمانی که هوی (میل به اسفل به جای میل به اعلا) پایان یابد، «شود سر به سر دوستی دشمنی».

دکتر محی‌الدین قنبری
استادیار فلسفه و عرفان دانشگاه آزاد اسلامی

پی‌نوشت‌ها:
1. ملامت، به معنای سرزنش و نکوهش است و ملامتیه، کسانی بودند که به جهت اخلاص یا دفع شهرت و عواملی دیگر از سرزنش سرزنش‌گران باکی نداشتند و گاه از آن استقبال هم می‌کردند. یکی از مراکز اصلی ایشان خراسان در قرون سوم تا پنجم بوده است. (ر.ک به: المائده، 54؛ عفیفی، ابوالعلا، رساله ملامتیه، صوفیه و فتوت، ترجمه نصرت‌الله فروهر، تهران، الهام، 1376؛ گولپینارلی، عبدالباقی، ملامت و ملامتیان، ترجمه توفیق سبحانی، تهران، روزنه، 1378.)
2. ر. ک به: غزالی، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، به کوشش احمد مجاهد، تهران، موسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1376.
3. مولوی، جلال‌الدین محمد بن محمد، فیه ما فیه، به کوشش بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، موسسه انتشارات نگاه، چاپ چهارم، 1389.