بسْمِاللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
معلوم میشود من مدتی که مزاحم وقت شما میشدم، زیادتر بوده، باید یک مدت ساکت باشم، ولی همیشه حرف زدهام، به پاداش آن خداوند کاری کرده که یک مدتی حرف نزنم. کسالتها و الزامات هر کسالتی، خودش زبان الهی است. این است که امیدوارم اگر آقایان یا خانمها و فقرا از زیاد صحبت کردن من ناراحت میشدند، مرا ببخشند. حالا الحمدالله حالم روی هم رفته خوب است، منتها قدرت تحمل اعصابم کافی نیست، خیلی زود خسته میشوم، خستگی هم یکی از زبانهای الهی است که خداوند میفرماید من قدرتی و اعصابی به تو دادهام؛نه اینکه تحت فشار زیاد باشد، ولی خداوند هم از آن طرف خودش موجبات خستگی و گرفتاری را فراهم میکند. انسان ناچار است به همه وظایف انسانیاش بپردازد و حتی در وظایفی که انسان دارد، فقط آن وظیفهای که نسبت به خداوند است، قابل تأخیر است و وقتی معقول یا نامعقولی پیش آمد و آفتاب دمید و ناراحت شدید، به نماز برخیزید. حافظ میگوید:
[گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید]/ گفت با این همه از سابقه نومید مشو
نمازت واجبترین عبادات است، وقتی بیدار شدی و دیدی وقتش گذشته الآن که فهمیدی انجام بده. مجموعه وظایف، باری بر دوش هر انسانی میگذارد، انشاءالله خداوند هم که این بار را میدهد، قدرتش را نیز به همه بدهد.