Search
Close this search box.

وعده های بی شمار شعارسازترین دولت تاریخ

وعده های بی شمار شعارسازترین دولت تاریخآخرین روزهای دولت دهم مثل خیلی از روزهای دیگرش، حتی مثل روزهای اولش به تغییرهای پی‌درپی و وعده‌ها می‌گذرد. در طول این چهار سال رییس‌جمهوری دهم و دولتش القابی را به دوش کشیدند چون «سختکوش‌ترین دولت، انقلابی‌ترین دولت، قانون‌گریزترین دولت، لجبازترین دولت و…» جمع نقیضینی بود تمام این القاب که خودش داستان جداگانه‌ای دارد سوای این گزارش. شاید اصلا بهتر است لقب شعارسازترین دولت تاریخ ایران را به دولت دهم داد.

به نوشته روزنامه بهار، شعارها و وعده‌هایی که تعدادیشان به واقعیت بدل شدند و البته تعداد‌ بیشترشان نه! مبنای صحبت‌های تیم دولت دهم عدالت است و می‌توان عام‌ترین معنی برای عدالت را، داشتن فرصت برابر برای تمام مردم جامعه دانست. این چیزی است که مدام خود دولتی‌ها و رییس‌ دولت روی آن تاکید دارند. اما در کنار شعارهایی که دولت دهم در موضوعاتی مانند معیشت و آبادانی و انرژی هسته‌ای و… مطرح می‌کرده و می‌کند وعده‌ها و شعارهای بسیاری هم در زمینه جوانان وجود دارد. چیزهایی مثل موضع دولت در برابر اشتغال، مسکن، ازدواج، تحصیل، تفریح، فرهنگ و…

در ادامه این گزارش می‌خواهیم به صورت گذرا نسبت بین بعضی وعده‌ها و کارهای انجام‌شده را بسنجیم. یا شاید روایتی گذرا داشته باشیم در چند حوزه کاری مربوط به جوانان. شاید بیشتر بشود نامش را گذاشت غرغرهایی جوانانه از آن نوعی که نسل ما این روزها بین خودشان نقل می‌کنند. شاید بیشتر برپایه عینیات تا عدد و رقم‌هایی که مدام ارائه می‌شوند و آخرش هم دردی را دوا نمی‌کنند. قرار است به بخش کوچکی از ثمره دولت دهم نگاهی بیندازیم. چیزی که می‌تواند برای دولت بعد و دولت‌های بعدی آموزنده باشد!

مدیریت برنامه یا مدیریت ساخت؟
طبق آمارهای ارائه‌شده از منابع دولتی سرانه ورزشی کشور در دولت‌های نهم و دهم رشد ۶/۲ برابری داشته و با فرض قبول این آمار برای رشد اماکن ورزشی باید در نظر داشت ساخت‌وساز سالن‌ها و اضافه کردن امکانات ورزشی چه تاثیری در جذب جوانان داشته است؟ موضع مورد بحث مدیریت برنامه است. اگر قبول کنیم دولت دهم موفقیت نسبی در ساخت‌وساز مراکز ورزشی داشته چرا نتوانسته گشایشی در بحث ورزش جوانان و ترغیب آنان برای فعالیت ورزشی داشته باشد؟ پاسخ به این سوال خیلی سخت نیست. به کار نگرفتن مدیران ورزشی و دوری از بحث نخبه‌گرایی در امور مختلف بالاخص در بحث ورزش موجب شده حتی با رشد سرانه ورزشی تغییری در جمعیت ورزشکار کشور و شادابی جامعه ایجاد نشود. در این سال‌ها پست‌های ورزشی توسط افراد سیاسی و حتی نظامی اشغال شده تا شاید سکوی پرتابی شود برای فعالیت آینده آنان در شورای شهر یا حتی مجلس شورای اسلامی.

مدیران ورزشی در دولت‌های نهم و دهم، مخصوصا دولت دهم به بهانه‌های مختلف کنار گذاشته و عوض شدند و خیلی از فدراسیون‌ها حتی رنگ یک مدیر چندساله را به خود ندیدند. دولت برنامه‌ای برای به‌کار‌گیری از سالن‌های ورزشی نداشته و برای مثال ورزشگاه‌هایی در شهر کرمان و کاشان به بهره‌برداری رسیده ولی بلااستفاده مانده و دردی از جمعیت جوان این استان‌ها دوا نکرده است.

به نظر می‌رسد شاید افتتاح پروژه‌های ورزشی بحث مهم بوده تا کاربرد آن‌ها. حتی در بعضی موارد مثل ورزشگاه نقش جهان اصفهان و ورزشگاه اهواز ساخت‌وساز به خوبی و با برنامه جلو نرفته و انتقادهایی توسط مردم استان به دولت دهم مطرح شده است. این‌که خیلی‌ها به موفقیت‌های این روزهای ورزشکارانمان در عرصه‌های بین‌المللی اشاره می‌کنند منافی این نیست که ما نتوانسته‌ایم روحیه ورزش و نشاط را در سطح وسیع جامعه جوان بالا ببریم. این داستانی است و آن داستانی دیگر که نقلش چیز دیگری است.

اشتغال
چند دوره‌ای است بحث اشتغال دغدغه اصلی دولت‌ها بوده و هست. اصلا فکر می‌کنم این بحث مهم همه دولت‌های تاریخ بوده. حداقل در این روزگار و در تمام دنیا این‌گونه است. اما در این زمینه شاید بتوان دولت دهم را پرادعاترین دولت دانست. محمود احمدی‌نژاد مکررا صحبت از ریشه‌کن کردن بیکاری و ایجاد شغل برای جوانان کرده و می‌کند.

به‌طور مثال او در ۲۳ مرداد ۱۳۹۰ گفت: «باید نرخ بیکاری در کشور به صفر نزدیک شود. این ظرفیت وجود دارد که در کشور ۵/۲‌میلیون شغل ایجاد کنیم.» یا در ۲۴ آذر ۱۳۹۰ گفت: «ریشه بیکاری از ایران عزیز کنده خواهد شد.» یا حتی در برنامه تلویزیونی شبکه دو، در حالی که مجری با بهت و حیرت نظاره‌گر صحبت‌های رییس دولت بود، گفت: «بعد از اجرای هدفمندی یارانه‌ها ان‌شاءالله مشکل بیکاری را حل خواهیم کرد و نرخ بیکاری را به صفر می‌رسانیم.» با رجوع به آمارها و اطلاعاتی از این دست متوجه می‌شویم نرخ بیکاری جوانان ۱۵ تا ۲۹ سال از ۶/۱۹درصد در سال ۱۳۸۳ به ۵/۲۴‌درصد در سال ۱۳۹۱ رسیده است. ضعف دولت‌های نهم و دهم در اجرای طرح‌های راهبردی در زمینه اقتصادی و بحث اشتغال و روی آوردن به طرح‌های به اصطلاح زودبازده و وام‌های اشتغال‌زایی که مهم‌ترین برنامه دولت برای اشتغال بود عامل به وجود آوردن وضعیت فعلی است.

انحراف وام‌های اشتغال‌زایی و شکست بنگاه‌های زودبازده دور از ذهن نبود. اما در این بین عملکرد دولت در حوزه اقتصادی و عدم ثبات پول ملی و کاهش ارزش آن و نوسانات قیمت ارز و عدم توانایی دولت در به سامان رساندن بازار و خروج سرمایه‌های داخلی و نبود سرمایه‌گذاری خارجی دست در دست هم داد و وضعیت فعلی را به وجود آورد. نداشتن برنامه برای مقابله با تحریم‌ها و ضعف مدیران اقتصادی همراه با خیلی اتفاقات دیگر مثل همان اتفاق معروف سه‌هزار‌میلیاردی هم در وضع کنونی بی‌اثر نبوده.

ما در دولت‌های نهم و دهم شاهد رکود در پروژه‌های بزرگ ملی مانند عسلویه بودیم در حالی که دولت در هر کجا دم از بنگاه‌های زودبازده و فعالیت‌های اینچنینی می‌زد.

در کنار این موارد می‌توان عدم تطابق آموزش‌های دانشگاهی و کارکردهای صنعتی را عامل دیگر بیکاری جوانان دانست. مدت‌هاست بحث ارتباط بین صنعت و دانشگاه در دستور کار دولت‌های گوناگون بوده ولی گشایشی در این امر ایجاد نشده است.

در کنار آسیب‌های اقتصادی بیکاری در کشور باید متوجه آسیب‌های اجتماعی و روانی این معضل برای مردم به‌خصوص جوانان بود. روی آوردن جوانان به شغل‌های کاذب و جذب نیروی کار به دلالی و قاچاق کالا هم میوه این مشکل است. دور از ذهن نیست جوانی که آینده‌ای برای کار و فعالیت سالم در برابر خود نمی‌بیند به سمت کارهای خلاف قانون متمایل شود یا حتی در بهترین حالت برای رفتن از کشور و کار در کشورهای دیگر تلاش کند.
ثبات در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی و داشتن برنامه کلان و به‌کارگیری نخبگان در بحث اقتصاد و مدیریت زمان و شرایط می‌تواند مشکلات روزافزون کشور را در این مورد کاهش داده و وضع را به بهبودی نزدیک کند.

دانشگاه
دانشگاه‌ها دوران پرفراز و نشیبی را در دوره دوم دولت محمود احمدی‌نژاد گذراندند. از بحث داغ تفکیک جنسیتی تا بازنشستگی استادان و آزادی سیاسی در دانشگاه و… در دولت دهم و پس از انتخابات ریاست‌جمهوری، تعدادی از استادان به خاطر داشتن اختلاف نظر با ارگان‌های دولتی از کار برکنار یا بازنشسته شدند. در این بین وزیر علوم دولت دهم، کامران دانشجو معتقد بود: «اگر حتی یکی از استادان خارج از مقررات ابلاغ‌شده بازنشسته یا اخراج شده به ما اعلام کند تا این موضوع را بررسی کنیم.»

اما در این بین بعضی دیگر نگاهی متفاوت به این موضوع داشتند. به‌طور مثال جعفر توفیقی وزیر علوم دولت محمد خاتمی و رییس ستاد انتخاباتی دکتر عارف معتقد بود: «قبل از دولت‌های نهم و دهم هم بسیاری از استادان به دلیل مسائل اداری و مالی، سن و… بازنشسته می‌شدند اما در شرایط امروز در بعضی موارد به دلایل سیاسی و برخورد سیاسی می‌بینیم که دستور قطع همکاری داده می‌شود.»

همچنین عباسپور نماینده دوره هفتم مجلس شورای اسلامی گفته است: «بخش اعظم استادانی که بازنشسته شدند در حوزه تدریس خود زبردست و خبره بودند ولی چون در سال‌های اخیر تحقیق ممتازی را ارائه نکردند از عرصه تدریس کنار گذاشته شدند. این رویه ملاک مناسب و درستی برای ارزیابی یک استاد نیست و باید تغییر یابد.» به نظر می‌رسد نظر مسئولان با نظر منتقدان زمین تا آسمان متفاوت است اما واضح است بازنشستگی اجباری استادان بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸ دامن خیلی از دانشگاه‌های کشور را گرفت و دانشجویان را در استفاده از استادان محروم کرد. موضوع بعدی تفکیک جنسیتی بود؛ بحثی که خود دولتی‌ها در مواقعی نظرات کاملا متفاوتی در این زمینه مطرح می‌کردند و بعضی مدافعش بودند و بعضی مخالف. به‌طور مثال محمود احمدی‌نژاد در جایی گفته بود: «طرح تفکیک جنسیتی طرحی «سطحی و غیرعالمانه» است و خواستار توقف اجرای آن هستم.»

اما در مقابل صحبت‌های رییس دولت، امثال کامران دانشجو وزیر علوم یا صدرالدین شریعتی ریاست دانشگاه علامه طباطبایی قرار داشتند که از این عمل دفاع کردند. به‌طور مثال کامران دانشجو در جمعی گفت: «چرا باید ۳۳ سال از انقلاب بگذرد اما هنوز درباره جدایی سرویس دختران و پسران بحث شود، این موضوع یک امر بدیهی است.» این چالش که بین بعضی دولتی‌ها و نمایندگان منتقد دولت برقرار بود تا آخرین روزهای دولت دهم هم سرنوشت مشخصی پیدا نکرد اما شاید بهترین نظر را عباسپور نماینده سابق مجلس شورای اسلامی در این‌باره مطرح کرده باشد: «این مسئله باید از سوی مسئولان کشور پذیرفته شود که با تفکیک جنسیتی فرهنگ اسلامی را نمی‌توانیم به دانشگاه‌ها تزریق کنیم.» از دیگر اقدامات دولت دهم می‌توان به انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران، تغییر ریاست دانشگاه آزاد اسلامی بعد از بیست و اندی سال، افزایش دانشگاه‌های پیام نور و علمی کاربردی، کم کردن استقلال دانشگاه‌ها، ناکام گذاشتن کرسی‌های آزاداندیشی ‌و… نام برد که در آینده به‌طور مبسوط به آن‌ها خواهیم پرداخت و به دقت مورد بررسی و کنکاش قرار می‌گیرند.

بخش آخر
بخواهی در این‌باره چیز بنویسی خودش می‌شود یک مثنوی هفتاد من. بالاخره کارنامه یک دولت چهارساله است با کلی ادعا و اتفاق اما خب همان‌طور که گفتیم این چیزها تنها روایتی است از حرف‌های جوانانه این روزها درباره کارنامه دولتی که ادعاهای زیادی درباره جوانان داشت؛ چیزی که در فرصت باقیمانده تا پایان این دولت باز هم سراغش خواهیم رفت و درباره‌اش خواهیم نوشت. درباره چیزهایی که نباید فراموش کنیم و…