بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
روزه برای تربیت نفس و خو دادن بر اطاعت و شکستن خواهش های نفس و کاهاندن قوای حیوانی و صفای روح و آگاهی از حال ضعفا و دیگر حکم تها در ماه رمضان به شرایط و دستور معین در شریعت امر شده است.[پند صالح صص ۸۰-۷۹]
رساله ی پندصالح حضرت صالح علیشاه دستورالعمل است هم برای ما و هم برا ی آیندگان. البتّه ایشان کلّیات مطلب را ذکر کرده اند. برای کسی که بخواهد مطالعه ی بیشتری هم بکند در حواشی آن آقای وفاعلی هم شرحی مرقوم فرموده اند که حضرت صالح علیشاه خیلی از آنها را حذف کردند تا مختصر شود ؛ این قسمت راجع به روزه است.
در پندصالح که دستورالعمل عرفانی است بیشتر احکام شریعت را که فقرا باید رعایت کنند ذکر کرده اند. البتّه با این تفاوت که جزئیات احکام شرعی را بیان نفرموده اند و جنبه ی معنوی و عرفانی آن را فرموده اند. در اینجا درباره ی روزه هم همینطور است. روزه بطور کلّی عبادتی است مبنی بر خودداری شخص از کارهایی که مجاز و مباح و حتّی در بعضی موارد خیلی هم مقبول است. روزه در شرع احکامی دارد که تا آن آداب و آن احکام را رعایت نکنید روزه درست نیست. البتّه مسأله ی اختلاف فتوای آقایان اساتید و علما از جنبه ی عرفانی برای ما اثری ندارد. چون گفته شده که همه ی مکلّفین (البتّه آنها یی که خودشان مجتهد نیستند یا عمل به احتیاط می کنند که البتّه عمل به احتیاط نیز مشکل تر است) باید از عالمی تقلید کنند که جنبه ی اخلاقی و معنوی آن شخص چنین باشد که من کان من الفقهاء صائناً لنفسه الی آخر. اگر این صفات را نداشته باشد ولو علمش هم به درجه ی آخرش باشد، فایده ای ندارد، چون آن شخص قابل تقلید نیست. اگر کسی فتوایی با غرض شخصی بدهد، آن فتوا قابل اطاعت نیست. یادم می آید که در کلاس درس استاد حقوق اسلام بحثی پیش آمد. من قبلاً دکترایم را گرفته بودم، ولی سر بعضی کلاس ها حاضر می شدم. کلاس هفت هشت ده نفری بود و از مطالبی که استاد می گفت استفاده می کردم و اگر اشتباهی هم بود یادآوری می کردم. یک بار مطلبی پیش آمد که من نظرم خلاف او بود. او هم می گفت: نخیر همین است که من می گویم، من خودم مجتهدم. راست هم می گفت ، تحصیلاتش درعلوم اسلامی خیلی خوب بود.گفتم: ولی تقلید از شما جایز نیست، البتّه بعداً که آن مسأله حل شد، معلوم شد که حق به جانب من است . ولی این توضیح را دادم که از هر دانشمندی که نمی توانیم تقلید کنیم. دانشمندی که علاوه بر دانش لازم در علوم اسلامی آن صفات را هم داشته باشد، قابل تقلید است. وقتی که مرجع تقلیدی را برای خودمان تشخیص دادیم (حالا ممکن است یکی عمرو نامی را مرجع بگیرد، دیگری زید را، یکی دیگر بکر، یکی دیگر خالد را) ولی به هرجهت فرض بر آن است که همه ی این مراجع اطلاعات لازم و آن صفات را هم دارند. حالا اگر از هر مجتهدی تقلید کردید و نظریات او را اجرا کردید، ولو او در استنباط خود اشتباه کرده باشد، شما مثاب هستید. مثلاً در مورد خود روزه بعضی ها می گویند آب به اندازهای که گلو تر بشود مبطل روزه نیست، بعضی ها می گویند نه، به هرجهت مبطل روزه است . در مورد دود سیگار یا دود قلیان هم بحث شده که آیا مبطل روزه است یا نه؟ بعضی ها معتقدند که مبطل نیست و حتّی در قدیم بارها مثال زده اند که فلان عالم مشهور بالای منبر در ماه رمضان قلیان می کشید برای اینکه نشان بدهد که مبطل روزه نیست. حالا ما چه کار داریم؟ این زحمت را خداوند به عهده ی او گذاشته، همین که او را مرجع قرار داده، مسئولیت به گردن اوست . وقتی او تشخیص داد که دود مبطل نیست، کسانی که مقلّد او هستند می توانند از دود استفاده کنند و روزه شان باطل نیست ولی مقلّدین آن مراجعی که معتقد به مبطل بودن دود هستند نباید از دود استفاده بکنند؛ که اگر بکنند روزه شان باطل می شود. ولی هر دوی اینها در عالم عرفان و درویشی وظایف معنوی مشترکی دارند که عبارت از این است که برای خداوند کار کنند. البتّه همه ی مسائل دینی قابل تقلید نیست، حتّی تقلید در اصول حرام است، در مسائلی که در قلمرو تقلید است باید تقلید کنیم و در مورد آنها این دستورات عرفانی را به کار ببریم.
خداوند همیشه روزی ما را می رساند، نعمت هایش هم فراوان است، هرگز از اینکه کسی زیاد بخورد نعمت خداوند، خزانه ی خداوند ، کم نمی شود بنابراین آن کسی که در ماه رمضان سیگار می کشد ، و آن یکی که نمی کشد اگر نیتشان اطاعت امر خداوند باشد هر دو مثاب هستند و هیچکدام گناهی ندارند. اصل در عبادات همین است که نیت شخص اطاعت امر الهی باشد. البتّه برای اینکه دل ما گرم بشود و به طیب خاطر و علاقه مندی دستورات را انجام بدهیم فوایدی هم بر ایش گفته اند؛ من جمله یکی از فواید روزه سلامت خود بدن انسان است اگر این مسأله را رعایت کند. یعنی نه اینکه روزه به این صورت باشد که روز که غذا نمی خورند شب به تلافی آن تا صبح بخورند،نه! یک وعده از وعده های غذا را (برای ما که سه وعده غذا می خوریم) در واقع باید حذف کرد. بدون اینکه در سایر جهات تفاوت کند و اگر این رعایت را بکنند برای سلامتی خیلی مفید است.
روزه از عباداتی است که در همه ی ادیان و ملل وجود دارد . ادیان و مذاهب ایرانیان قدیم، مذهب زرتشتی، مذهب اسلام، در همه ی این ادیان بوده است. دو عبادت که در تمام ادیان مشترکند (البتّه مقرّرات و شکل آنها فرق می کند) عبارتند از: نماز و روزه. این است که در فارسی هم لغات نماز و روزه مطابق با صلاة و صوم است . عبادات دیگر مختلفند مثلاً حج در اسلام است ولی در مذاهب قدیم ایرانیان نبوده. این است که لغتی که معادل حج باشد در فارسی نداریم. زکات هم به همین نحو است که در ادیان به این صورت نبوده ولی همه ی ادیان و مذاهب پیروان خود را به کمک به دیگران ترغیب می کردند.
نماز جنبه ی مثبت بندگی و بیان این مطلب است که خدایا تو را می پرستیم. روزه مظهر عبادات امساکی است، امساک یعنی خوددار ی کردن؛ یعنی خدایا از آنچه از تو دور است ما هم دور می شویم. یکی دارای جنبه ی منفی است و دیگری جنبه ی مثبت دارد. در واقع مسأله ی به عمل درآوردنِ خَلع و لُبس است. چیزهایی را از خودمان خلع یا دور می کنیم و چیزهایی را بر خودمان می گیریم و می پوشانیم. این است که نماز به جنبه ی لُبس برمی گردد و روزه به جنبه ی خَلع.
روزه به عنوان ریاضت شرعی دستورالعملی است که خصوصیات آن را اینجا نوشته اند، و در بین عرفا و در عرفان معمول بوده است. روزه امساک است. لغت صوم در عربی به معنای سکون و آرام گرفتن است و امساک کردن یعنی خودداری کردن؛ از هر چیزی من جمله از حرکت که اسمش سکون باشد. در زبان فارسی به نظر می رسد که روزه از لغت روز بیاید؛ یعنی منسوب به روز، چنانکه می گوییم یک روزه یا سه روزه. ولی دلیل چندان محکمی بر تأیید آن به نظر نمی رسد باشد. بنابراین عبادتی است که خیلی انسان را به خداوند نزدیک می کند.
در حدیث آمده: بنی الاسلام علی خمس اسلام بر پنج چیز بنا شده: نماز، روزه، زکات، حج و ولایت. منظور اینکه نماز و روزه از ارکان اسلام شناخته شده است. روزه ای که در اسلام واجب است، روزه ی ماه رمضان است. خداوند مقرّر کرده است که در ماه معینی به این طریق روزه بگیرند. دو روز هم در سال روزه حرام است ؛ یکی عید قربان و یکی عید فطر. این دو روز آداب خاصی دارد و روزه در آن حرام است . شاید حکمت این هم این بوده که نشان داده بشود که منظور از هر عبادت، اطاعت خداست. اگر گفتند بخور ، خوردن عبادت است ، اگر گفتند نخور، نخوردن عبادت است. در آن دو عید، خوردن(یعنی روزه نداشتن) عبادت است، ولی در ماه رمضان روزه گرفتن و نخوردن عبادت است.
روزه از ارکان تربیت نفس است. در بیشتر مواقع، ریاضت ها و دستوراتی که می دهند، روزه هم جزء آن است؛ چنانکه شاعر می گوید:
صمت و جوع و سَهَر [۱] و عزلت و ذکر به دوام
ناتمـامـان جـهــــــان را کنـد ایـن پنـج تمـــــــام
یکی از اینها، جوع یا گرسنگی است؛ یعنی روزه.
مرقوم فرموده اند: روزه برای تربیت نفس و خو دادن بر اطاعت است. نفس همیشه علاقه مند است که غذا بخورد و به اصطلاح میل خود را انجام بدهد. ولی باید تربیت بشود که در موقعی که دل می گوید، یا به اصطلاح، عقل شرعی حکم می کند، بتواند برخلاف آنچه می کرده رفتار و اطاعت کند. این خو دادن نفس است که با آن حتّی وحشی ترین حیوانات را تربیت می کنند. سگ تربیت شده فراوان است. حتّی بعضی وقت ها شیر و پلنگ را هم تربیت می کنند. نفس ما هم از همه ی این حیوانات درنده تر است، اگر رهایش بکنند، کار خودش را انجام می دهد.
باید تربیتش کنند و عادتش بدهند به اطاعت از آن کسی که قلاده ی نفسش را باید در دست داشته باشد. البتّه در بعضی انسان ها گاهی ممکن است عقل نتواند افسار سگ نفس را بگیرد؛ البتّه سگ که می گوییم نه از لحاظ توهین است، از لحاظ نگهداری و مواظبت است.
برای اینکه سگ هم به انسان خیلی خدمت می کند و حتّی خرید و فروش حیوانات وحشی جایز نیست مگر سگ معلَّم ؛ سگی که برای انسان خدمت می کند. موقعیت دیگری هم سگ دارد و آن این است که خداوند سگ را در جایی همردیف اصحاب کهف قرار داده و به او هم یک شماره داده است. در آیه ی قرآن می فرماید: می پرسند عده شان چند است؟ بعضی ها می گویند سه نفر بودند و چهارمین آنها سگشان، بعضی ها می گویند پنج تا بودند و ششم آنها سگشان و… [۲] منظور اینکه او را جزء اصحاب به حساب می آورد؛ همین که آنها به خواب یا به آن مرگ موقّت فرو رفتند سگشان هم به همان حالت فرو رفت و بعد هم با همان ها بیدار شد. پس سگ که می گوییم، منظور یک نیروی قوی مهاجم است. نفس مسلّماً همیشه خواهش هایی دارد ، از جمله اینکه تشنه می شود، آب می خواهد یا گرسنه می شود، غذا می خواهد. در ماه رمضان و موقع روزه هم همینطور است و همین خواهش ها را دارد. لذا برای تربیت کردن آن لازم است که روزه بگیرد که این قبیل خواهش های او را در واقع بشکند.
در اینجا تفکیکی برای نفس شده است و دو جنبه قائل شد هاند . یکی نفس را عادت دادن است، اما چه کسی عادت بدهد؟ هر دو در درون خود ماست. هم نفس و هم آن جنبه ای که باید او را تربیت کند در درون ماست. شاید این همان چیزی باشد که بسیاری از روانکاوان امروز به آن خودآگاه و ناخودآگاه گفته اند. عرفا می گویند دل(البتّه منظور اصطلاح عرفان یاش است، نه این دلی که در سینه و در جسم ماست) باید متوجه به خداوند باشد ؛ برا ی اینکه دل مؤمن جایگاه خداوند است و دل وسیله و راه ارتباط انسان با خالق است . دل باید همیشه در اطاعت امر خداوند آماده باشد تا آن ایمانی که خداوند در آیه ی شریفه فرموده و به ما تضمین داده است به دل وارد شود قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَکن قُولُوا أَسْلَمْنَا اعراب گفتند که ما ایمان آورد هایم، خداوند می فرماید به آنها بگو: شما ایمان نیاورد ه اید، لکن بگویید که ما اسلام آورده ایم، مسلمان شده ایم، وَلَمَّا یدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکمْ ایمان در دل شما وارد نشده . بنابراین دل را باید پاک نگه داریم تا ایمان داخل آن بشود. دل را باید آب و جارو کنیم برای محبوب.
نفس هم دارای معانی فراوانی است ولی در اینجا عبارت است
از آن جنبه ی مشترکی که بین ما و سایر حیوانات است که اسمش را عرفاً غریزه می گذارند یعنی احتیاجات بدنی. باید کاری بکنیم که دل بر نفس تسلّط داشته باشد ، نفس را به اطاعت وادار کند، که جلوی خواهش های نفس بایستد؛ خلاصه، دل بر اعضا و جوارح ما حاکم باشد، نه نفس. روزه به این کار کمک می کند، مثل آن تربیتی است که حیوان وحشی را با آن رام می کنند؛ چنانکه همه دیده ایم سگ تربیت شده فراوان است. دل ما هم باید این کار را بکند و نفس را بر کاهاندن قوای حیوانی و یافتن صفای روح تربیت کند . وقتی که از جسم قدری کاهاندیم، روح صفا پیدا می کند. به قول سعدی:
نه چندان بخور که از دهانت برآید
نه چندان که از ضعف جانت برآید
هر چه نفس قوی تر و نیازهای بدنی آن بیشتر باشد، دل بیشتر در معرض وسوسه است؛ چنانکه یا گرسنه می شود ، یا تشنه و امثال اینها. آنوقت دیگر حواسش پرت می شود. دل به کار خودش نمی رسد. اما اگر آن را عادت بدهد، خواهش های نفس کمتر می شود. هم باید کاری بکنیم که خواهش های نفس کم بشود و هم در مقابلِ بسیاری از خواهش ها بتواند بایستد. دل باید خودش را چنان عادت بدهد که هر وقت به نفس گفت بایست، بایستد.
مسأله ی عادت در روانشناسی بسیار بحث شده است. عادت آنقدر در رفتار مؤثّر است که بعضی از روانشناسان ، زندگی انسان را اساساً بر مبنای عادت می گیرند و به مکتب اصالت عادت قائلند ؛ یعنی می گویند انسان همه چیز را برحسب عادت انجام می دهد. عادت محاسنی دارد ولی یک عیبی که دارد این است که اراده ی انسان را کم می کند؛ آن کسی که برحسب عادت کاری می کند خودش تقریباً خبر ندارد. روزه یکی از فوایدش این است که ما تغییر عادت می دهیم که مطیع عادت نباشیم. خداوند نمی خواهد که انسان مطیع هیچ نیرویی ، ولو نیروهایی که خودش مقرّر کرده، جز امر الهی باشد. خداوند اجازه نداده و بشر را مجاز نکرده که هیچ یک از غرایز صد در صد بر او حاکم باشد، بلکه باید اراده و نیت خالص داشته باشد. یکی از فواید روزه هم ترک عادت است. هرگونه خودداری هم همینطور است. این است که در واقع علاج بعضی از ناراحتی ها، روزه است؛ یا خودداری های دیگری که در دستورات ذکر شده است.
یک حکمت دیگر روزه هم این است که از حال ضعفا و آنهایی که حتّی نان شب ندارند باخبر بشود؛ این امر از آثار اجتماعی روزه است. روزه، هم آثار انفرادی دارد و هم آثار اجتماعی.
همچنین اگر اعتدال را رعایت بکنید،کلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ را رعایت کنید، سلامتی و تندرستی که وعده داده اند، حاصل می شود. نقل است که طبیبی از یکی از شهرها به مدینه آمد و مدتی در مدینه ساکن بود. بعد از یک سال آمد خدمت پیغمبر و عرض کرد: من آمد ه ام اینجا، ولی هیچکس به من مراجعه نمی کند و در تمام این مدت مریضی نداشته ام. حضرت فرمودند: ما کمتر مریض می شویم. پرسید: چرا؟ فرمودند: آیه ی کلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ را رعایت می کنیم . ما خوردن و آشامیدن را ترک نمی کنیم، ولی زیاده روی هم نمی کنیم.
اندرون از طعام خالی دار تا در او نور معرفـت بینی
آن طبیب تصدیق کرد و گفت: این بهترین راه برای بهداشت و تأمین سلامت انسان است. البتّه سلامت جسمی در روزه مشهود است ، منتها خیلی از روزها غالباً می بینیم یک حالت ضعف و کسالتی پیدا می شود؛ دلیل آن را هم به دنباله ی این مطلب شرح داد ه اند. در مورد حال کسالت هم فرموده اند که مربوط به روزه نیست. مربوط به عدم رعایت بهداشت روزه است که چطور روزه می گیرند.
* از مجموعه جزوات شرح رساله پند صالح – قسمت دهم
** جلسات فقري شب های جمعه، تلفيق دوره ی اول تاريخ ها ۹/۷/۱۳۷۷ و ۱۶/۷/۱۳۷۷ هـ. ش. و دوره ی دوم تاريخ های ۱۳/۱/۱۳۸۸ و ۲۰/۱/۱۳۸۸ هـ.ش.
[۱] ) سَهَر: بيدار نشستن
[۲] ) سوره کهف،آیه ۲۲ : سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ