Search
Close this search box.

مجلس صبح پنجشنبه ۲۰-۰۴-۹۲ (نعمتهای الهی در ماه رمضان -آقایان)

حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده «مجذوب‌علیشاه»

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

صد شکر که یک ماه رمضان دیگری خدا توفیق داد که یکدیگر را ببینیم. ان‌شاءالله خدا از این توفیقات به همه ما بدهد واِلّا خود عمر فایده ندارد. به قول شاعری که می‌گوید:

بگو به خضر که جز مرگ دوستان دیدن
تـو را چه حاصل از این عمـر جاوانی بود

اگر ما از عمر جاودانی و طولانی فقط همین را در نظر بگیریم هیچ بهره ای نداریم، ولی اگر فکر کنیم و در عمل هم همین طور باشد که این عمر و این سالی که می‌گذرد خداوند به ما مجالی بدهد قبل …. نمیریم یعنی وسایل سفر را خوب فراهم کنیم. فرض کنید کسی می‌خواهد به مسافرت طولانی و مهمی برود که ناگهانی شده، یعنی خودش برنامه‌ای آماده نکرده که فلان روز می‌روم، یک مرتبه به او گفته اند که باید به سفر بروی. در این صورت وقتی چمدانش را آماده می‌کند، یا هیچ چیزی ندارد و یا یک چیزهایی دارد، قدری طول می‌کشد یک چیزهای دیگری هم یادش می‌آید، می رود بر می‌دارد. هر چه طول بکشد چمدانش مجهزتر می‌شود. ما هم به عمر، به این جنبه نگاه کنیم که هر چه بگذرد (طولانی شود) مجال های جدیدی است که ما یادمان بیاید و لوازم زندگی را که فراموش کردیم در آن بگذاریم. و اما این سفر سفری هست که هیچ پیش بینی نمی‌خواهد.

و فـدت علی الکریـــم بغیـر زاد / من الحسنات و [ال]قلب السلیم
و حمـل الـزاد اقبـح کـل شیء / اذ[ا] کـان الوفود عـلی الـکـریـم[۱]

از قول آن شخص می گوید از سفر بر یک کریمی وارد شدم هیچ چیزی توشه‌ای نداشتم (یک لقمه نان که معمولاً بین راه باید داشته باشیم) یادم می‌آید حضرت صالح علیشاه می‌فرمودند هر وقت سفر می‌روید نان و آب داشته باشید. می‌گوید من بر کریمی وارد شدم هیچ توشه‌ای نداشم. قاعدتاً توشه‌ای از چه چیز باید داشت؟! از کارهای خوب و قلب بزرگواری، اما نداشتم. پس حالا چه بکنم و حمل الزاد اقبح کل شیء. وقتی که انسان می‌خواهد بر مرد کریم و بزرگواری وارد بشوید اگر نان و پنیرش را همراه خودش بیاورد خیلی کار زشتی است. ما هم وارد به درگاه خدا شدیم هیچ چیز نداریم. برای این که همه ی اینها مال خودش هست. اگر ازدیاد عمر از این جهت باشد که توشه‌ای که باید فراهم کنیم نعمت هست، ولی اگر خدای نکرده ضد این باشد!
این داستان حجاج بن یوسف که در شقاوت مشهور بود یکی از وعاظ به مناسبتی پیش او بود حجاج به همه آنها در گوشه قلب سنگشان یک جرقه‌ی کوچکی از نور و روشنی همیشه بود. به آن مرد بزرگوار (نام او یادم نیست) گفت من را دعایی کن! او به درگاه خدا دست هایش را بلند کرد گفت خداوندا همین دم جانش را بستان! حجاج تعجب کرد گفت این چه دعایی بود برای من کردی؟ گفت برای تو این بهترین دعا هست، برای اینکه هر چه بمانی ظلم می کنی و جهل بیشتر دامنت را می‌گیرد.بنابراین الان بروی برای تو راحت تر است.
خدا کند که ما مشمول این دعا نباشیم واِلّا اگر از شمول این دعا خارج باشیم امید است آن صفحه‌ی سفیدی (که در آن سیاهی نباشد) در دلمان هست، آن را به خدا وا بگذاریم، خداوند هم که سیاه نمی‌نویسد.
اما ماه رمضان مجال و فرصتی برای ما است، که این موجبات را ان‌شاءالله فراهم کنیم. این از جنبه معنوی، اثر بزرگ رمضان است. اما چون خداوند این وظیفه را برای بشر قرار داده است و می‌فرماید: كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ (بقره/۱۸۳) روزه بر شما واجب شد همان طور که بر امت های قبلی واجب شد. بنابراین تصور می‌شود روزه که در همه ی مذاهب و ملت ها هست یک امر اجتماعی هم است، خداوند از نظر اجتماعی هم یک فایده ای هم از این مورد خواسته است. البته بعضی از فواید آن را می بینیم.
یکی از فواید روزه که خداوند در بسیاری عبادات و دستورات برای مؤمنین در نظر گرفته این است که همبستگی و دلبستگی‌شان به یکدیگر زیادتر شود. با جزئیاتی بیشتر فرموده است دعوت به افطار و افطار مختصر و قبول دعوت مستحب است در داستان ها می‌نویسند یک افطاری، سلمان فارسی مهمان ابوذر بود. خُب سلمان خیلی متنعم بود و ابوذر خیلی بی‌تکلف و در واقع هیچ چیزی نداشت. سر سفره وقتی نان آوردند، سلمان وقتی دید نان و نمک و یا شیر هست. سلمان خوشحال شد گفت شکر خدا را به ما قناعت داد. ابوذر گفت راست می‌گویی! اما خدا کجا به ما قناعت داد، اگر خدا به ما قناعت داد همین هم فراهم نمی‌شد. همین مکالمات در هر دو، در طرفین همیشه حکمت‌هایی هست.
حال در مورد این قسمت که دعوت به افطار مستحب هست ولی دعوت به افطار به همان نان پنیر و نان نمک،قناعت شود. از نعمت‌هایی که خدا آفریده باید استفاده کرد. آیه قرآن می‌فرماید این نعمتهای الهی در دنیا برای همه هست و خداوند اجازه داده است که کوشش کنند و بدست بیاورند و بخورند، ولی در آخرت این نعمتها مختص به مؤمنین هست.
بنابراین ماه رمضان یک مقداری اجرای امر وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ (الضحى /۱۱) هست، یک مقداری هم انس و الفت با هم هست. انسان را خداوند وقتی از بهشت به زمین فرستاد و گفت آنجا زندگی کنید، با او گندم همراه کرد که غذای اصلی انسان همین نان است. به این جهت با هم نان خوردن کنایه از این است که آن حیات الهی که خداوند برای ما آفریده هست هم در من هست و هم در تو! مثل هم است از یک لقمه نان می‌خوریم. این است که ماه رمضان فواید زیادی دارد. بعضی‌ها که سلامتی دارند و بعضی‌ها هم خداوند نعمت سلامت را مدت کوتاهی از آنها می‌گیرد و در آن ایام محروم از این نعمت می شوند، خودِ همان حسرتِ محرومیت برایشان کافی هست. ان‌شاءالله خداوند همه نعمت هایش را برای ما مقرر کند و ما را لایق استفاده از آن نعمتها کند.

[۱]) بدون ره توشه‌ای از نیکی ها و قلب سلیم به درگاه خدای کریم وارد شدم و اگر قرار باشد که آدمی به محضر شخص بزرگواری وارد شود بر داشتن توشۀ راه، زشت ترین چیزهاست

 

Tags