هو
۱۲۱
بیا زاهد مرا با حضرت تو کار افتاده ز کردارت نگویم, کار با گفتار افتاده
تو را جمع است خاطر از ره عقبی,دلت خوش باد مرا زین ره ولیکن عقده ی بسیار افتاده
به نزد توست آسان زهد, چون اورا ندیدستی به نزد من ولی این کار بس دشوار افتاده
تو پنداری بجز راه تو راهی نیست سوی حق دلت در پرده ی پندار از این پندار افتاده
فیض کاشانی
چند روز پیش از احکامی که از سوی دادگاه انقلاب تهران (قاضی صلواتی) برای برادران ایمانیم آقایان حمیدرضا مرادی سروستانی، رضا انتصاری و مصطفی دانشجو ، فرشید یداللهی فارسی، امیر اسلامی، امید بهروزی، افشین کرم پور صادر شده بود مطلع شدم.
این شیوه ی صدور رای حتما با الهام از کتاب و سنت و رفتار حضرت علی (ع) بوده است ! انشاالله
قلباً از این احکام خشنود شدم، چرا که در این زمانه تبرئه شدن ها و احکام ۲۰۰ هزار تومانی به مراتب سنگین تر و ننگین تر از سالها زندان و تبعید و ممنوعیت از فعالیت شدن است!
این قبیل احکام سنگین و حبس های طولانی نه تنها نمی تواند آنها را به چهاردیواری زندان اوین و عادل اباد محدود کند بلکه به صدور و نفوذ هرچه بیشتر اندیشه و راه آنها به فرای مرزهای زمان و مکان می انجامد، چرا که اگر امروز، منش و شخصیت برادران دربندمان در دلهای ما جای گرفته ؛ فردا در فرهنگ و مکتب درویشی ریشه می دواند و نام شان در پی سطور تاریخی خواهد آمد که نام های مفاخر ملی مان را در خود جای داده، چرا که از تکفیر ها و تسفیق های دیروز تنگ نظری و غرض ورزی های صاحبانشان به جا مانده و از احکام اعدام حلاج و عین القضات سر بلندی سرهای بالای دارشان باقیست،همانطور که هرگز اندیشه مولانا جلال الدین رومی در بلخ، شیخ اجل سعدی و خواجه حافظ به شیراز محدود نمیشود جایگاه این عزیزان زندانی همانا دل های مردم و بالاخص قلوب دراویش است.
اما همچنان نحوه قضاوت و صدور این احکام سوالاتی را به ذهن می کشاند، که گرچه شاید حتی طرح آنها خالی از هزینه نباشد و مانند سایر چرا های این سالهایمان بی جواب بماند، اما پرسش آنها را لازم می دانم:
مگر نه این است که زندانی حق انتخاب وکیل دارد؟ پس چرا از حضور وکلا در دادگاه و ملاقات با موکل ممانعت می شد؟
مگر در محکمه ،دادستان نباید با توجه به پیشینه ی متهم و نحوه ی بازداشت او و بازجویی صحیح و قانونی و با استناد به مواد قانونی در پی اثبات اتهامات زندانی باشد.آیا این روند در رابطه با دراویش گنابادی رعایت شده است؟ یا اصل بر مجرمیت انها بوده ؟
آیا در محکمه وکیل مدافع نباید نسبت به تمام مراحل دادرسی آگاه و عالم و نسبت به مندرجات پرونده اشراف داشته باشد تا براساس ان و مواد قانونی در پی رفع اتهام و نهایتا تبرئه موکل خویش باشد؟آیا وکلای زندانی چنین شرایطی داشتند؟
مگر در محکمه قاضی با توجه به اصل بی طرفی و استقلال نباید شنونده و نظاره گر اظهارات دادستان و وکیل مدافع متهم، دفاعیات زندانی و نظرات هیئت منصفه و ناظر بر صحت و سلامت روند دادرسی باشد و نهایتا رای خویش را با در نظر گرفتن خداوند متعال صادر نماید؟
ده ها سال زندان؟!!
مگر نه این است که دفاع از حقوق و حیثیت و ناموس و اعتقاد و… از طرف بزرگان دینی و ملی تایید شده است، پس چطور دفاع از حق و رساندن صدای مظلومیت یک درویش شایسته چنین جزایی شده؟
آیا جز این است که این دراویش زندانی , شاهدان تخریب حسینیه ها و لگدمال شدن آیات منقوش به در و دیوار ان بودند و این اعمال قبیح را با قلم و سخن خود محکوم کرده و به مدد قانون, خواهان مجازات مسببینش شدند؟ آیا طی نمودن این روند توسط این عزیزان مستحق چنین مجازاتی است؟
حالا که عدل و عدالت را تمام کردید، آیا عاملین درگیری با دراویش نیز که منجر به مجروح شدن دراویش و شهید گشتن درویشی جوان به نام وحید بنانی شد نیز مجازات شدند؟! آیا کسانی که با فتنه انگیزی در جای جای ایران مثل قم، بروجرد، اصفهان و کوار به آزار دراویش و درگیری و تخریب حسینه ها دست زدند محاکمه شدند یا به دلیل ملبس بودن به لباس روحانیت پیگردی صورت نگرفت؟
چون که حکم اندر کف رِندان بود لاجرم ذاالنّون در زندان بود
چون قلم در دست غدَاری بود بی گمان منصور بر داری بود
چون سفیهان راست این کار وکیا لازم آمد یَقتُلُون الانبیا
چنانچه مسئولینِ امر در محکمه ی وجدانِ خویش سربلند هستند زهی سعادت!!! و اگر جواب منفی است که برای فردای خود پی چاره باشند. امیدوارم مردم از این فلاکت و مشقت خلاصی یافته و اندکی طعم شیرین قانون مداری و اسایش و امنیت را در دولت بعدی تجربه کنند. امیدوارم که قوه ی قضاییه همیشه استقلال خویش را در ارائه ی آراء و احکام حفظ نموده!!! و عدالت را پیشه ی خود سازد و گوشه ی چشمی هم به آه دل درویشان و ملت شریف ایران بنماید.
با سپاس
صالح الدین مرادی سروستانی